آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

قلعه

شهر قلعه های باستانی

زیر عنوان:«ماهنشان» شهری است اسرارآمیز که در آن تونل های مخفی شگفت آوری وجود دارد
 

ماهنشان نام منطقه ای است در جنوب غربی زنجان؛ شهری پر رمز و راز که تا چند هزار سال پیش محل حکمرانی قوم مادها بود. ماهنشان آثار تاریخی و دینی زیادی دارد. بناهایی که هر بار پژوهشگران به تحقیق روی آنها می پردازند و یافته های جدیدی به دست می آورند. تحقیقات زیادی روی این شهر اسرار آمیز انجام شده ولی هنوز باستان شناسان به اتفاق نظری در مورد نام این شهر و حکومتی که آن را ساخته نرسیده اند. تا چند هزار سال پیش ماهنشان سرزمین پهناوری بود و مناطق دیدنی زیادی را در خود جا داده بود. غار گلیجک ، قلعه ارزه خوران و شهر زیرزمینی دژمند از دیدنی های این سرزمین باستانی هستند.
بعد از عبور از جاده ترانزیت تبریز و پشت سر گذاشتن سه راهی نیک پی در جنوب غربی زنجان ،جایی که 110 کیلومتر به زنجان مانده ، شهری به نام ماهنشان وجود دارد . این شهر در جنوب رودخانه قزل اوزن قرار گرفته . گروهی از محققان معتقدند ماهنشان همان مادنشان است به معنای سرزمین قوم ماد و عده ای دیگر بر این باورند که ماهنشان ابتدا می نوشان بوده!
یافته هایی که از مناطقی مانند غار گلیجک به دست آمده نشان می دهد تمدنی ما قبل تاریخ در این منطقه وجود داشته . امیر الهی ، مدیر کل میراث فرهنگی زنجان در این باره می گوید : «ماهنشان تا چند هزار سال پیش منطقه ای وسیع بود و بسیار از روستاها و شهرستان های زنجان را شامل می شد . باستان شناسان در کاوش هایی که در ماهنشان کنونی و مناطق اطرافش انجام داده اند آثار با ارزشی را کشف کرده اند که از قدمت زیاد این شهر حکایت دارد.در کاوش هایی که در غار گلیجک در 37 کیلومتری زنجان انجام شده آثاری به دست آمده که حدود 30 هزار سال قدمت دارند. این آثار به دست آمده به خوبی به قدمت و تاریخ زنجان گواهی می دهند.» در روستای خوئین که تا چندین سال پیش قسمتی ازماهنشان به حساب می آمد غاری سنگی به نام دژمند کشف شده . کارشناسان بعد از بررسی تکه سفال هایی که از این منطقه به دست آمده، اعلام کردند نقوش روی این سفال ها مربوط به هیچ دوره تاریخی شناخته شده ای نیست.

شهر زیرزمینی
 

روستای خوئین زنجان در 60 کیلومتر جاده زنجان ، بیجار قرار گرفته . این روستا به دلیل وجود آثار تاریخی مشابه بی ارتباط با ماهنشان نیست . در تقسیمات اداری و کشوری حال حاضر هر کدام از این آثار باستانی در یک منطقه قرار گرفته اند اما در گذشته همه این محوطه های باستانی جزو یک منطقه بوده و تحت فرمانروایی حاکم ماهنشان بوده است . شهر زیرزمینی دژمنده یا دژمند، اثری بسیار استثنایی است که از دالان ها و اتاق هایی تشکیل شده که در دل زمین کنده شده اند. معماران خبره ای که این شهر زیرزمینی را ساخته اند همه جوانب را در نظر گرفته بودند، چرا که در سقف های سنگی این بنا منافذی تعبیه شده بود تا تهویه هوا به خوبی صورت گیرد.
کشف این شهر زیرزمینی هم در نوع خود جالب است چرا که همین منافذ باعث شد وجود این شهر زیرزمینی فاش شود به این ترتیب که خانه ای در روستای خونین نشست کرده و درون شهر زیرزمینی فرو می رود ؛ به این شکل اهالی روستا دالان ها و اتاق های سنگی شهر زیرزمینی را کشف می کنند. دژمند ، این شهر زیرزمینی پیچ و خم های زیادی دارد . شاید یکی از دلایل معماری پرپیچ و خم این شهر ، این است که هنگام حمله دشمنان مانع پیشروی سریع آنها می شد . برای همین ساکنان قدیم خوئین می توانستند از فرصت استفاده کرده و در اتاقک های تو در توی دژمند پنهان شوند. دژمنده اتاقک و راهروی زیادی دارد. در بعضی از نقاط این شهر زیرزمینی می توان ایستاده حرکت کرد اما اگر بخواهید تمام و کمال دژمند را جست و جو کنید، باید سینه خیز رفتن را هم یاد بگیرید . محققانی که برای تحقیق به این شهر زیرزمینی رفته اند معتقدند این بنا یکی از شگفتی های جهان است چرا که در 40 متری سطح زمین ساخته شده و حدود چهار کیلومتر هم طول دارد .در این شهر زیرزمینی همه چیز حساب و کتاب دارد . منفذهایی که برای تهویه هوا ایجاد شده در فاصله های مشخصی قرار گرفته اند و در مکان هایی هم شکاف هایی برای روشن شدن مسیر تعبیه شده است . این شهر زیرزمینی نظیر چند ورودی دارد اما دو ورودی این شهر تا به حال بازگشایی شده ؛ یکی از این ورودی ها در روستا تعبیه شده و دیگری مشرف به یک دره سرسبز است .
شاید ساکنان قدیم خوئین به خاطر درامان ماندن از جنگ های آن زمان ، این شهر زیرزمینی را ساخته اند چرا که روی تپه های مرتفع این روستا چند برج دیده بانی هم ساخته شده تا به محض حمله دشمن ، دیده بان ها اهالی روستا را با خبر کنند و آنها به شهر زیرزمینی پناه ببرند.

دودکش موجودات ناشناخته
 

شهر زیرزمینی یکی از ده ها شگفتی ماهنشان قدیم است که در روستای خوئین جا خوش کرده است . این معماری اسرار آمیز همه ساله گردشگران داخلی و خارجی زیادی را به زنجان می کشد . اما در ماهنشان و نرسیده به روستای ایلی ایلاغ ، پدیده اسرار آمیز دیگری هم وجود دارد که حرف و حدیث های زیادی درباره اش وجود دارد . ستون هایی از جنس خاک رس که تخته سنگ های بزرگی رویشان قرار دارد . بومی های منطقه به این ستون های سر به فلک کشیده، لقب دودکش جن داده اند چرا که روی ستون ها تخته سنگ های سنگین و بزرگ به طرز عجیبی جاخوش کرده اند. البته بعضی از بومی های منطقه به این ستون ها تخت دیو هم می گویند . آنها از قدیمی ترهای ماهنشان شنیده اند که در گذشته دیوها روی این تخته سنگ ها استراحت می کرده اند. البته جالب است بدانید این ستون های رسی هیچ ربطی به موجودات ناشناخته و دیوها ندارد.
محققان امروزه دلیل وجود این ستون های زیبا و بی نظیر را به این ترتیب شرح می دهند؛ آنها معتقدند این ستون های رسی با لایه های سخت و سنگی شان حاصل فرسایش زمین طی سال های متمادی هستند. به این شکل که طی سال ها بارش باران و وزش باد بناها و تپه ها را فرسایش داده و اشکالی مانند ستون های رسی ماهنشان را به وجود آورده است.

قلعه های ابدی
 

از این ستون های عجیب و غریب هم که بگذریم ، نوبت به قلعه های پر رمز و راز ماهنشان می رسد . به گفته مدیر کل میراث فرهنگی زنجان در ماهنشان 20 قلعه وجود دارد که قلعه بهستان ، یکی از زیباترین و منحصر به فرد ترین آنهاست. این قلعه تاریخی در فهرست آثار ملی کشور نیز ثبت شده است . بهستان قلعه ای صخره ای است که 200 متر طول و حدود 250 متر ارتفاع دارد . سازندگان این قلعه با کندن کوه دست به ساخت اتاق های مستحکمی زده اند که با گذشت سال ها هنوز پابرجاست . اتاق های این قلعه به وسیله راهرو به هم راه دارند ، قسمت بالای قلعه هم به وسیله راه پله با بخش های پایین در ارتباط است . ساکنان قلعه در گذشته از قسمت بالای قلعه به منظور دیده بانی و از اتاق های پایین برای انبار استفاده می کردند. باستان شناسان قدمت این قلعه را به قرن پنجم نسبت می دهند . الهی درباره علت ساخت چندین قلعه در ماهنشان می گوید : «ساخت 20 قلعه در ماهنشان مورد توجه خیلی از محققان بوده ، به احتمال قوی این شهر محل حکمفرمایی حکومتی بزرگ بوده . علاوه بر این ، ماهنشان در مسیر یکی از راه های فرعی جاده ابریشم بوده ، به همین دلیل کاروانسراهای زیادی هم در حومه این شهر ساخته شده است.» در گذشته در هر قلعه یک ارگ ساخته می شد که مخصوص حاکمان بوده و در اطراف قلعه مردم در اجتماعات روستایی زندگی می کردند.

قلعه قشلاق
 

«وردان» حاکم قلعه قشلاق دستور داد سکه ای به نامش ضرب کنند تا نامش ماندگار شود. او نمی دانست این قلعه که از خشت و گل و سنگ ساخته شده است ، تا هزاران سال بعد نام او را زنده نگه می دارد؛ «قلعه قشلاق با قدمت 2200 سال ، در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده است . این قلعه یک قلعه شهر است که 42 هکتار وسعت دارد و در 60 کیلومتری زنجان روی ارتفاعات دهستان قزل گچیلو و کنار رود قزل اوزن بنا شده است.» در کاوش هایی در این قلعه باستانی انجام شده ، سکه ای پیدا شده که نام «وردان» فرمانروای دوران میانی اشکانی بر آن ضرب شده است؛ «یافته های سفالی ، وسعت قلعه و محل قرار گیری قلعه ، نشان دهنده این است که قلعه قشلاق یکی از مراکز مهم دوران اشکانی در زنجان بوده است.»

قلعه نظامی
 

قلعه ارزه خوان هم یکی دیگر از قلعه های ماهنشان است . این قلعه که یک قلعه نظامی به حساب می آید ، مورد توجه خیلی از باستان شناسان است . چرا که می توانند با مطالعه نوع ساختار قلعه ارزه خوران ، به کاربرد دفاعی این قلعه پی برده و همچنین از سیستم نظامی و رموز جنگی گذشتگان باخبر شوند.
در محدوده ماهنشان 180 منطقه باستانی وجود دارد که قلعه ها ، کاروانسراها ، غارها ، پل ها و کلیساها را شامل می شود . این مکان ها یادگاری از عصر نوسنگی ، برنز، آهن و تمدن بین النهرین هستند.
منبع:همشهری سر نخ،ش 72
  نویسنده:شیما فرهادی


برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • فلک‌الافلاک خرم‌آباد


    فلک‌الافلاک؛ آسمان آسمان‌ها
    دژی که هنوز، چشم‌ها را خیره می‌کند
    برگرفته از امرداد



    سلیمان لطفی نیا :
    اگر به شهر خرم‌آباد آمده باشید، آن‌چه بیشتر از همه، نگاه شما را به سوی خود می‌کشد، چیزی نیست مگر دژ باستانی فلک‌الافلاک، که در بلندای تپه‌ای در میانه‌ی شهر و درکنار رودخانه، خودنمایی می‌کند و از همه‌جای شهر دیده‌ می‌شود. نام این دژ برای جهانگردان و باستان‌شناسان نامی‌ آشنا است.
     
     
    ساخت این دژ را در روزگار ساسانیان می‌دانند. این دژ در گذر روزگار نام‌های گوناگونی داشته است. نام‌هایی چون «دژشاپوری» یا «شاپورخواست»، «دژ خرم‌آباد»، «کاخ اتابکان» و «دوازده برجی».  دوازده برجی که امروزه نیز بسیاری از مردم لرستان برای نامیدن این دژ به‌کار می‌برند، گویای این است که تا گذشته‌های نه‌چندان دور، این سازه، به‌جای هشت برجکی که اکنون دیده می‌شود، دوازده برج داشته‌است. فلک‌الافلاک به معنای آسمان‌آسمان‌ها و ستاره‌ی ستاره‌ها است. نا گفته نماند که در لرستان هنوز به هر کدام از ماه‌های سال «برج» نیز می‌گویند، و دوازده برجی، بی‌ربط با دوازده ماه سال نیست.
    باستان شناسان توانسته‌اند در پیرامون این دژ، دیواری را بیابند که دورتا دور شهر را فرا گرفته بوده‌است، اما امروزه، مگر ویرانه‌ای در برخی جاها، چیزی از آن برجای نمانده است. این دیوار از شهری نگهداری می‌کرده است که چندین دژ و ساختمان داشته است و آن‌چه اکنون به نام فلک‌الافلاک، شناخته می‌شود، شاه نشین شهر بوده است. این دژ از آجر و گونه‌ای ملات بسیار سخت ساخته شده است. بر روی بسیاری از آجرهای دژ نام «شاهپوری» نوشته شده است. برای رسیدن به دژ، باید از سربالایی که سنگ‌فرش است بالا رفت. در ورودی دژ، دروازه‌ی بزرگی ساخته ‌شده ‌است که، چند سوار با اسب‌هایشان به آسانی، می‌توانند از آن بگذرند. امروزه در جلوی در، یک توپ جنگی ساخته شده از مس، یادگاری از «فتحعلیشاه» قاجار، خودنمایی می‌کند و گویی آماده شلیک کردن است. از دروازه  که به‌درون می‌روی، حیاطی دلگشا و زیبا در روبه‌رویت آشکارا می‌شود، که دیوارها با پنجره‌های چشمگیری، آن را دربر گرفته‌اند. از این حیاط می‌توان به بخشی از برجک‌ها دسترسی داشت. در گوشه‌ای از این حیاط چاهی ژرف  به گونه‌ای شگفت انگیز در دل صخره‌هایی که دژ بر روی آن‌ها ساخته شده، تا رسیدن به آب کنده‌شده است.
    پس از گذر از این حیاط و یک راهرو بزرگ دیگر، به حیاط دوم که بسیار ظریف و هماهنگ ساخته شده‌است می‌رسیم. درون این حیاط هنوز دو کاج کهنسال زندگی و سرسبزی خود را نگه‌داشته‌اند. در سمت راست، ساختمانی وجود دارد که امروزه برای موزه از آن سود برده می‌شود.
    این دژ سرگذشت‌های گوناگونی را ازسر گذرانده است، روزگاری شاه‌نشین بوده است و اتابکان با همه‌ی توان خود نزدیک به ٤٠٠ سال در آن به حکومت  پرداخته‌اند ودر پایان نیز با شکست «شاهوردی‌خان» جوان، واپسین شاه این دودمان از شاه اسماعیل صفوی، برای همیشه از صحنه‌ی سیاسی لرستان کنار رفتند. روزگاری هم پادگان نظامی‌بوده است. یکبار دیگر نیز از آن برای زندان سود برده می‌شده است. واپسین کاربرد نظامی ‌این دژ هنگامی بود که رضاشاه برای سرکوب عشایر کوهدشت(طرهان) لشکر را به آن سرزمین فرستاد و دژ را مرکز فرماندهی کرد. این دژ در سال ١٣٤٩ از ارتش به وزارت فرهنگ و هنر واگذار شد و به شماره‌٨٨٣ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. در سال ١٣٥٤ نیز با راه اندازی موزه‌ی مردم شناسی و مفرغ‌های لرستان، موزه شد. امروزه هراز چندگاهی، موزه‌های گوناگونی در آن برپا می‌شود. در موزه‌ی عتیقه‌ایی که گاه‌گاهی در فلک‌الافلاک برپا می‌شود، می‌توان  شماری از آثار به‌دست آمده از غار شگفت انگیز «کلماکره» که از دست قاچاقچیان گرفته شده و در کمتر موزه‌ای مانند آن‌ها وجود دارد را دید.
     با توجه به هشدار کارشناسان درباره‌ی فرسوده بودن دژ و امکان فروریختن و نابودی آن، چندی است که کارهایی برای استحکام بخشی به آن، روبه انجام است که در صورت نتیجه دادن، می‌توان به پابرجا ماندن این دژ زیبا، در چند سال آینده امیدوار بود. 
      
     

    راه ورودی سنگفرش شده



    نمای شمالی دژ

    رودخانه‌ی پیرامون دژ

    ورودی به حیاط دوم

    راهروی ورودی

    توپ مسی یادگار روزگار فتحعلی‌شاه قاجار

    نمای بیرونی دژ

    نمای خشتی دژ

    حیاط نخست

    حیاط نخست

    برجک‌های دیدبانی بر پشت بام دژ


    سردر ورودی به حیاط دوم

    حیاط دوم

    کاج‌های روییده در سنگ‌های حیاط دوم

    در ورودی به پشت‌بام

    فرتورها از سلیمان لطفی نیا است.

    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • غار کوگان


    اگر رسیدگی باشد
    غار کوگان هم می‌‌تواند یک جاذبه‌ی گردشگری شود



    خبرنگار امرداد - خبرنگار امرداد :
     
    امیرهوشنگ عارفیان، فرنشین(:رییس) گروه کوهنوردی «نسیم زاگرس اندیمشک»، پس از واپسین بازدیدش از غار «کوگان»، از بی‌مهری‌ها به این غار دست‌کند و بی‌همتا، گله کرد و در گفت‌و گو با خبرنگار امرداد، گفت: «غار کوگان پس از غاری در کشور اردن، بزرگ‌ترین سازه‌ی دست‌ساز، در دل صخره‌هاست که مسکونی بوده است. این غار دست‌ساز که دو اشکوبه(:طبقه) است و می‌توان آن را یکی از شاهکارهای بازمانده از روزگار اشکانی دانست، ‌اکنون بدون رسیدگی مسوولان، با تنهایی و درد فراموشی دست‌و‌پنجه، نرم می‌کند.»
     
     
    این غار در استان لرستان، در شهرستان پل‌دختر، به شماره‌ی ۲۶۶۰ در سیاهه‌ی آثار ملی ایران، ماندگار شده است اما به گفته‌ی عارفیان، این روزها، «کوگان» نیاز به اندکی رسیدگی و توجه دارد تا به جرگه‌ی مکان‌‌هایی بپیوندند که گردشگران، از بازدیدش، لذت می‌برند و آن را به عنوان مقصد گردشگری برمی‌گزینند.
     
    عارفیان به نقل از مردمان روستای کوگان، گفت: «یکی از بزرگ‌ترین دشواری‌ها، نبود سرویس بهداشتی برای گردشگران است. از سویی، پرورش ماهی در سرچشمه‌ی این محل، آب نوشیدنی این گستره را آلوده کرده که شوند(:سبب) گرفتاری پوستی و گوارشی گردشگران و مردم منطقه شده است. رخدادی که با رسیدگی مسوولان به سادگی می‌تواند رفع ‌شود اما اکنون از این توجه و رسیدگی، خبری نیست.»
     
     
    به گفته‌ی عارفیان،‌ سازمان میراث فرهنگی تنها به یک تابلوی معرفی غار کوگان، در پایین غار، که آن هم ناخواناست، بسنده کرده است و بنابر شواهد، هیچ تلاشی برای گردشگرپذیر شدن این غار، نشده است.
     

    او به نبود مامور ثابت یگان میراث فرهنگی، اشاره کرد و گفت: «نبود مامور، به شماری آدم ناآگاه، فرصت داده تا با اسپری به جان در و دیوار این غار دست‌کند، افتاده و یادگاری بنویسند.»
     

    بنابر سخنان عارفیان، یکی از گیرایی‌های غار کوگان در این است که از درون این غار و از فرای پنجره‌‌هایش، می‌توان طبیعت بکر پیرامون را دید، گستره‌‌ای پر از گیاهان نادر با درختان بلوط کهنسال. وی در این باره به  دامداران غیربومی که بدون پروانه، دام‌هایشان را به چرا در این گستره می‌آورند،‌ اشاره کرد و گفت:‌ «چرای بی‌رویه‌ی دام به نابودی گیاهان نادر منطقه و زشت شدن چهره‌ی بکر طبیعت کوگان،‌ خواهد انجامید.»
    به گفته‌ی وی مردم روستا،‌ این گزینه را به آگاهی سازمان محیط‌زیست رسانده‌اند اما تاکنون، اقدام پیشگیرانه‌ای انجام نشده است.
    امیرهوشنگ عارفیان در پایان، گفت:‌ «به عنوان یک هم‌میهن ایرانی، درخواست دارم که مسوولان، با ایجاد زیرساخت‌ها، زمینه‌ی آمدن گردشگران داخلی و خارجی را برای دیدار از این شاهکار باستانی، فراهم کنند تا هم یادگار نیاکانمان،‌ پاس‌داشته شود و هم با رونق گردشگری به توسعه‌ی پایدار اقتصادی منطقه کمک شود.»
    غار کوگان از شاهکارهای معماری‌ صخره‌ای است. از شگفتی‌‌های این غار، ‌بودن مخز‌ن‌های آب درون اتاق‌های غار است.  
     


    فرتورها از امیر هوشنگ عارفیان است.
    6744

    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • غار و دستکنده صفوی در شهر پارسیان کشف شد

    غار دستکنده صفوی

    بهروز خلیلی  - 6 غار دستکنده و یک دژ دیدبانی متعلق به دوره صفوی در نتیجه عملیات جاده سازی اداره راه و ترابری در شهر پارسیان کشف شد.

    کارشناسان سازمان میراث فرهنگی هرمزگان این آثار را مشابه غارهای خربس قشم می دانند.

    مطالعات باستان شناسان تا کنون ،تاریخ ساخت آنها را به دوره صفوی نسبت می‌دهد اما آنان احتمال می دهند این دستکند ها تاریخی بیش از این داشته باشند.

     

    "عباس نوروزی"، باستان شناس سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری هرمزگان در گفتگو با میراث‌خبر از کشف 7 دستکند و یک برج دیدبانی متعلق به دوره صفوی بر اثر عملیات جاده سازی اداره راه و ترابری در شهر پارسیان هرمزگان خبر داد.

     

    به گفته وی درون این دستکند‌ها تعداد زیادی دالان و اتاق تعبیه شده است.

     

    همچنین در کنار این دستکند ها آثار از معماری بدست آمده است.

     

    این معماری از سنگ و ساروج ساخته شده و شواهد نشان می‌دهد بقایای یک برج دیدبانی و یک دیوار دفاعی است.

     

    نوروزی این دستکند ها را مشابه غارخربس قشم که یکی از مناطق گردشگری این جزیره است دانست و دسترسی به این دستکندها را آسانتر از غارهای خربس اعلام کرد.

     

    به گفته نوروزی سازمان میراث فرهنگی هرمزگان عملیات جاده سازی را متوقف کرده و از اداره راه و ترابری خواسته مسیر جدیدی را برای احداث این جاده انتخاب کند.

     

    همچنین وی از تهیه پرونده این دستکندها برای ثبت در فهرست آثار ملی خبر داد.

    برگرفته از همازور


    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • سرزمین قلعه هایی از دل تاریخ

     یزد گرچه به شهر خشتی جهان، شهر آب انبارها و بادگیرها، سرزمین قنات ها و ده ها صفت دیگر شهره هست اما قلعه ها را نیز نمی توان نادیده گرفت زیرا در گوشه گوشه این دیار پهناور صدها قلعه تاریخی جا خوش کرده از اینرو یزد را می توان سرزمین قلعه های تاریخی نیز خواند.

    00

     

     

    به گزارش خبرنگار مهر، قلعه های تاریخی به عنوان دژهای مستحکم در برابر هجمه دشمن ساخته می شدند و در یزد شاید به دلیل موقعیت ویژه خود در گذشته های دور، صدها قلعه و دژ بنا شده که حکایت بسیاری از آنها جالب و شنیدنی هست.

    بسیاری از قلعه ها اکنون به جاذبه های گردشگری تبدیل شده اما بسیاری از آنها نیز با وجود قدمتی طولانی و اهمیت تاریخی بسیار زیاد فراموش شده.

    ابرکوه، مهریز، ندوشن، هرات، مروست و بهاباد بیشترین تعداد قلعه ها و تاریخی ترین قلعه ها را در خود جای داده اند و البته تعداد آنها در سایر شهرستان های استان نیز کم نیست.

    قلعه جنت ‌آباد

     

    بسیاری از این قلعه ها نیازمند مرمت و بازسازی هست تا علاوه بر حفظ میراث گذشتگان، فضایی برای گردشگری و علاقمندان به تاریخ و معماری سنتی باشد.

    در این گزارش تعداد محدودی از قلعه های تاریخی یزد معرفی می شوند تا شاهدی بر قدمت تاریخی آنها باشد.

     

    قلعه جنت ‌آباد؛ بنای تاریخی دست ‌نخورده بهاباد

    قلعه جنت آباد در حوالی روستای احمدآباد، ‌مرکز دهستان جلگه، در 12 کیلومتری بهاباد واقع شده است.


    قلعه


    آثار باقیمانده‏ از آتشکده‏ها و شهرها و قلعه‏ های‏ آذربایجان

    آثار باقیمانده‏ از آتشکده‏ها و شهرها و قلعه‏های‏ آذربایجان

    بقلم‏ اسماعیل دیباج

    در اغلب نواحی آذربایجان‏ تپه‏ها و تلهای متعددی بنظر میرسد که دلالت بر وجود شهرها و قلعه‏های باستانی مینماید و ممکن‏ است در نتیجه مطالعات دانشمندان‏ و متخصصین باستانشناسی و انجام‏ کاوشهای علمی آثاری از این تپه‏ها بدست آید که بیش از پیش قدمت‏ و عظمت تمدن ایران باستان‏ روشن گردد.

    عمده‏ترین این آثار عبارتند از: آثار آتشکده‏های تمرو گنجک، آثار شهرها و قلعه‏های باستانی‏ مانند:اندرقاش،قلعهء حسنلو، قلعهء تخت سلیمان،قلعهء دختر، قلعه جمهور یا دژ بابک که در این‏ مقاله دربارهء هریک از آنها اطلاعاتی‏ با رعایت تاریخ بنا بطور اختصار درج میشود.

    -قلعهء حسنلو(در حدود نهصد سال پیش از میلاد)-پیش از ورود آرینها به ایران در نواحی کوهستانی جنوب غربی دریاچه رضائیه(اورمیه یاشاهی) در مناطقی که امروز به بخشهای اشنویه،نقده،مهاباد،شاهیندژ(استان چهارم) نامیده میشوند طوایفی مسکن داشته‏اند بنام مانها یا منائیها.محل سکونت‏ این طوایف همواره مورد تجاوز هجوم طوایف دیگری بنام اورارتو1و آشوریها2 قرار گرفته و در جنگهای خونین و کشت‏وکشتار مردم موجبات ویرانی مراکز تمدن و آبادیها مخصوصا بناهای واقع در محل تپه‏های اطراف حسنلو3فراهم‏ گردیده است.

    کاوش در تپه‏های حسنلو-چون سابقا در نتیجه خاکبرداری و کاوشهای‏ آزمایشی در تپه‏های شمال شرقی(در سال 1326 خورشیدی)و همچنین در تپه‏های شرقی و در قسمتی از تپه مرکزی(در سال 1328 خورشیدی)آثار قابل ملاحظه و ارزنده‏ای از این ناحیه بدست میآمده است لذا با پیشنهاد اداره کل باستان‏شناسی هیئتی از باستانشناسان آمریکائی بایران آمده و با تشکیل هیئت مشترک ایرانی و آمریکائی کاوشهای علمی و اساسی بتدریج‏ در این محل بعمل آمده است.

    ضمن این کاوشها اشیاء استخوانی و سنگی و ظروف سفالی و اشیاء فلزی و نقره‏ای و طلائی ارزنده و تاریخی بدست آمده که معرف ترقی تدریجی صنعت‏ و پیشرفت ذوق و مهارت سازندگان آنها میباشد4

    (1)-اوراتور طوایف ساکن کناره‏های دریاچهء وان(دریاچه‏ای در مغرب کشور ترکیه)و مرکز حکومت آنها شهر قدیمی تپراخ قلعه(نام قدیمی شهروان ترکیه)بوده(700 تا 800 سال پیش از میلاد).

    (2)-آشوریها طوایف شهرنشین و مهاجمی بوده‏اند که در کناره‏های رودخانه تیکریس‏ (دجله)و یوفریتس یا افاریت(فرات)و نواحی غربی سلسله جبال زاکروس مسکن داشته‏اند و مرکز حکمرانان آنها شهر قدیمی نینوا بوده است.

    (3)-حسنلو محل خرابه‏های قلعهء قدیمی منائیها در مجاورت روستائی بنام حسنلی(بخش‏ سلدوز-از شهرستان سلدوز-از شهرستان رضائیه-استان چهارم).در این کاوشها اشیاء نقره خیلی کم و بندرت یافت شده که فقط چند نمونه‏ مانند:حلقه‏ها و دکمه‏های ساده و همچنین گوشواره کوچکی بشکل میله‏ در موزهء ایران باستان موجود است.

    ضمنا در سال 1337 خورشیدی گلدان نقره‏ای که دیوارهء خارجی آن‏ مزین با دو ردیف نقوش برجستهء طلاکاری و چند سال پیش علاوه بر مقدار زیادی‏ اشیاء مانند:گوشواره،دستبند،گردنبند،دکمه‏ها و پیشانی‏بندها،جام‏ طلائی بزرگی باندازهء یک کاسه یا گلدان متوسط با نقش و نگارهای برجسته در موقع‏ خاکبرداری از میان باقیماندهء دیوارهای بنای مرکزی پیدا شده است که‏ بتهران منتقل و تحویل موزهء ایران باستان گردیده تا مورد مطالعه متخصصین‏ و باستانشناسان قرار گیرد.1

    2-اندرقاش(دورهء ماد-708-550 پیش از میلاد)-در حوالی‏ آبادی اندرقاش‏2خرابه‏های یکی از شهرهای مادی باقیمانده که بطلیموس‏ مورخ از آن ذکر کرده و آنرا داروشا نامیده است ولی نویسنده معروف راولینسن‏ انگلیسی آنرا دریاس نامیده و فعلا دریاس نام آبادی کوچکی است واقع در یازده‏ کیلومتری شمال مهاباد.

    تا حال در این محل کاوشهای آزمایشی و علمی بعمل نیامده و امید است با حصول امکانات نسبت بانجام کاوشهای اساسی اقدام و با بدست آمدن آثار مدفون در زیر تلهای سنگ و خاک قسمت دیگری از تاریخ ایران باستان روشن‏ گردد.

    (1)-دانشمندان و محققین با مطالعه در اشیاء کشف شده از تپه‏های حسنلو و مقایسه بعضی از آنها مخصوصا کاسه طلائی با اشیاء هنری بدست آمده در کاوشهای نقاط دیگر خاور نزدیک چنین‏ نتیجه گرفته‏اند که این بنا قلعهء غربی طوایف مانها بوده و در انجیل هم بنام می‏نی از آن‏ ذکری بمیان آمده است.

    مانها از اقوام متمدن دورهء خود بوده و هنر و صنعت ایرانیان در زمان آنها یعنی سه قرن‏ پیش از عهد هخامنشی رونق افزون داشته و مراحل ترقی را طی نموده است.آثار باقیمانده از آتشکده ها و شهرها و قلعه های آذربایجان (10 صفحه - از 3 تا 12)
    مجلات : تاریخ » بررسی های تاریخی » اسفند 1346 - شماره 12 »
    نویسنده:دیباج، اسماعیل


    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • مهریز؛ شهر قلعه های تاریخی

    مهریز؛ شهر قلعه های تاریخی/ سرزمینی به یادگار از عصر حجر
    یزد - خبرگزاری مهر: مهریز یکی از شهرستانهای پرقدمت استان یزد به شمار می رود که به باغ شهر این استان نیز معروف است و قلعه های تاریخی مختلفی را نیز در خود جای داده و به واسطه برخورداری از آب و هوای مطلوب در نیمه اول هر سال به ویژه ایام نوروز میزبان گردشگرانی از داخل و خارج از استان یزد و حتی خارج از کشور است.

    به گزارش خبرنگار مهر، شهرستان مهریز با بیش از شش هزار کیلومتر مربع وسعت و بیش از 35 هزار نفر جمعیت در 30 کیلومتری شهرستان یزد قرار دارد.

    مهریز داری یک بخش مرکزی و پنج دهستان به نام های ارنان، بهادران، خورمیز، تنگ چنار و میانکوه است.

    بنای شهرستان مهریز را به "مهرنگار" دختر انوشیروان نسبت داده اند از این رو این شهر از شهرستانهای قدیمی به شمار می رود که ده ها اثر تاریخی از دوره های مختلف را در خود جای داده است.

    مهریز را به دلیل بهره مندی از ده ها قلعه تاریخی و ارزشمند، شهر قلعه های تاریخی می خوانند.

    قلعه سریزد، قلعه هرفته، قلعه مهرپادین، قلعه منگ آباد، قلعه خورمیز، قلعه باغ دهوک، قلعه طزنج و ... از جمله قلعه های تاریخی این شهرستان به شمار می رود.

    شهرستان مهریز به جز قلعه های تاریخی آثار تاریخی بسیار دیگری را نیز در خود جای داده که بازدید از آنها در ایام نوروز خالی از لطف نیست.

    سنگ نگاره های کوه ارنان

    سنگ نگاره های کوه ارنان، سنگ نگاره هایی بسیار کهن بر روی کوه ارنان در جنوب غربی یزد کنده کاری شده که مربوط به زندگی انسان در دوره حجر است.

    البته در مورد قدمت این نگاره ها دیدگاه های مختلفی وجود دارد و عده ای بر این نظرند که قدمت این نگاره ها به هفت هزار سال قبل از میلاد می رسد.

    این نگاره ها بر روی تخت سنگی بزرگ در سه بخش مانند سه پیکره نقش بسته و حکایت از رویارویی انسان با حیوان دارد.

    این نقش ها در دورانهای مختلف کشیده شده به طوری که در بالای تخته سنگ، انسانی بدون لباس در حال شکار حیوان و در پایین تخته سنگ، انسانی سوار بر اسب و انسانی در حال چراندن دام به همراه سگ گله دیده می شود که مربوط به دورانی است که انسان موفق به اهلی کردن حیوانات شده است.

    قلعه خورمیز

    بر روی تپه ای مشرف بر روستای خورمیز، قلعه ای از سنگ و خشت بنا شده که دارای شاهراهی در وسط بوده و مسیرهای دیگری از آن منشعب می شده و امکان دسترسی به اماکن مختلف قلعه را میسر می کرده است.

    این قلعه بنه نقل جامع مفیدی توسط هرمز بن انوشیروان ساخته شده است. درون این قلعه چاه مربع شکلی است که درون سنگ سیاه سخت به عمق 15 متر حفاری شده و همان چاهی است که سید رکن الدین حسینی در آن محبوس بوده است.

    امروز مردم محل آن چاره را "چاه صاحب الزمان" نامیده و مقدس و متبرک می دانند.

    رباط زین الدین

    کاروانسرایی خوش طرح و مستحکم در راه یزد به کرمان قرار دارد که نام آن رباط زین الدین است. این بنای آجری با دیوارهای بلند، برج دارد و اساسا در یک زمینه گرد طراحی شده است و طراحی آن به شماره های یک و پنج و 12 مورد احترام مذهب شیعه جعفری است، توجه شده است.

    در منابع تاریخی آمده که این بنا به دستور زین الدین گنجعلی خان ریگ حاکم کرمان و به امر شاه عباس صفوی در قرن 10 هجری قمری ساخته شده و اکنون به عنوان واحد اقامتی – گردشگری از آن بهره برداری می شود.

    حمام استهریج

    حمام سنتی استهریج مشتکل از دو حمام بزرگ و کوچک متعلق به اواخر دوره قاجاریه است.

    عمده مصالح به کار رفته در بنای مذکور، آجر و خشت است. حمام کوچک و بزرگ در سالیان اخیر به یکدیگر ملحق شده و پس از مرمت، اکنون به عنوان موزه مردم شناسی مهریز فعالیت دارد.

    منار مسجد جامع مهرپادین

    منار مسجد جامع مهرپادین، تک منار تاریخی از مسجد جامع مهرپادین است.

    با آنکه مسجد در قرون مختلف تحت مرمت قرار گرفته، اما مناره آن به همان صورت کهنه پابرجاست و بر آن کتیبه ای به خط نسخ نوشته شده که معلوم می کند سازنده آن "محفوظ بن محمد بن الحاج ... الدین علی" در قرن هشتم هجری است.

    خانه اخوان طباطبایی

    معماری خانه اخوان طباطبایی با سبک خانه های ساخته شده در دوره قاجار همخوانی دارد و بر گچبری ضلع جنوبی آن سال 1321 شمسی نگاشته شده است.

    بنای مذکور دو جبهه ای بوده و مساحتی قریب به 800 مترمربع دارد. هم اکنون این خانه پس از مرمت محل اداره میراث فرهنگی شهرستان مهریز است.

    آب قنات حسن آباد نیز از این خانه عبور می کند و صفای خاصی به این خانه تاریخی بخشیده است.

    چشمه غربالبیز

    غربالبیز نام چشمه ای تاریخی و بسیار کهن در اطراف مهریز است.

    در اطراف این چشمه آثاری به دست آمده که قدمت این منطقه را بیان می کند از جمله گودی هاون شکل در بالای چشمه که با دست کنده شده و سه برج مثلث شکل در کوه بالای چشمه با قدمت بیش از چهار هزار سال که معبد آناهیتاست و قبرهایی که از آن ظروف سنگی و اشیا و نشانه هایی از عصر ناهید پرستی و هزاران یادگار بزرگ زمان های بسیار دور بیرون آمده که همه حکایت از تاریخ کهن این ناحیه دارد.

    باغ پهلوان پور

    باغ پهلوان پور از بناهای تاریخی است که طبیعت و هنر معماری را در کنار هم به خود اختصاص داده است.

    قسمتهایی از این بنا در اواخر دوره قاجاریه ساخته شده و بخش های دیگری از آن به دستور علی پهلوان بنا شده که قدمتی صد ساله دارد.

    زمستان خانه، کوشک، برج گلین حفاظتی، عمارت سرایداری، کارگاه ریسندگی سنتی و ... قسمت های دیدنی این عمارت است.

    قنات حسن آباد مهریز به صورت دائمی در این باغ جاری است و در آینده پس از مرمت های انجام گرفته به یک واحد گردشگری تفریخی مبدل خواهد شد.

    این باغ در سال 90 به عنوان یکی از 9 باغ ایرانی در فهرست آثار جهانی به ثبت رسید.

    کوه ریگ

    کوه ریگ از تفرجگاه های زیبای مهریز و انباشته از ماسه های بادی در دامنه کوه است.

    ریگ های این کوه با تابش مستقیم نور خورشید گرم می شود و به یک جاذبه درمانی تبدیل می شود و بیشتر مردم برای درمان دردهای موضعی کمر و پا به این محل مراجعه می کنند.

    وجود یک آب انبار قدیمی و برج کبوتر در کنار آن از جاذبه های دیگر این منطقه است.

    روستاهای نمونه گردشگری

    مهریز چند روستای نمونه گردشگری را نیز در خود جای داده که از جمله آنها می توان به روستای سریزد اشاره کرد.

    این روستا دارای قلعه ای تاریخی و بی نظیر و دست نخورده متعلق به دوره سامانی است.

    قلعه دارای برج های سه طبقه، فضای مرکزی و اصلی و در ورودی با قابلیت باز و بسته شدن به شکل عمودی، آب انبار و ... است.

    این قلعه در مقایسه با سایر قلعه های منطقه از لحاظ مرتب بودن و سالم ماندنش بی نظیر است و به عقیده بسیاری، نمونه کوچکی از ارگ قدیم بم بوده که تا حدود 15 سال پیش مورد بهره برداری قرار می گرفته است.

    سوغات مهریز

    مهریز علاوه بر شیرینی های مخصوص یزد، در زمینه محصولات کشاورزی از جمله انار و پسته دارای شهرت خاصی است.

    مهریز در ایام نوروز از آب و هوای بسیار مطلوبی برخوردار است و جاذبه های طبیعی آن از جمله چشمه باستانی غربالبیز مملو از جمعیت است.


    منبع  "خبرگزاری مهر"
    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • غار دربند

    غار دربند


    "دربند" منطقه سرسبز کوچکی است که در حدفاصل مسیر مهدیشهر به شهمیرزاد واقع شده و مهم ترین قابلیت گردشگری آن، آب و هوای مطبوع، طبیعت بکر و غار دربند است.

    غار "دربند" در شیبی تند در کمرکش کوهی آهکی واقع شده است. این غار با 140 میلیون سال قدمت، از غارهای آهکی بزرگ ایران است که طول آن به حدود 150 متر می رسد.

    حداکثر ارتفاع از کف غار 30 متر است.ستون های بزرگ استلاگتیت و استلاگمیت و دیواره های آهکی از جاذبه های این غار است.


    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • کاروانسراها و قلعه های فارس

    کاروانسراها و قلعه های تاریخی استان فارس

    معرفی کاروانسراها و قلعه های تاریخی استان فارس

    کاروانسرای احمدی

    کاروانسرای احمدی در کنار بازار وکیل، متشکل از قسمت اندرونی و بیرونی با تعداد زیادی حجره در دو طبقه و ایوان هایی با ستون های یکپارچه سنگی ، تزئینات کاشی کاری، صحنی با حوض مدور و خوش نقش، درهای چوبی و قدیمی و یک سنگاب ( ظرفی بزرگ که از سنگ سازند و در حیاط مساجد و تکایا جای دهند و در آن آب ریزند تا تشنگان از آب آن بنوشند) قدیمی است.

    کاروانسرای روغنی

    این کاروانسرا در کنار راسته اصلی بازار وکیل قرار دارد و از طریق دالانی با آن مرتبط است. این بنا دارای صحن در میانه و حجره هایی در اطراف آن، ازاره ( آن قسمت از دیوار اتاق و یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین بود) سنگی حجاری شده و تزئینات کاشی کاری است.

    کاروانسرای سروی

    کاروانسرای سروی در مرکز نی ریز قرار دارد و در قدیم کاروان های تجاری استان های کرمان، یزد، بندرعباس  و فارس ، در این کاروانسرا استراحت می کردند. کنار کاروانسرا حمام حاج محمدحسن به سبک حمام گنجعلی خان کرمان ، دارای ارزش تاریخی و معماری است.

    کاروانسرای فیل

    این بنا بین بازار شمشیرگرها و ترکش دوزها، در سمت غربی بازار وکیل قرار دارد و ورودی آن از طریق بازار شمشیرگرها است. طرح بنا مربع است و در هر ضلع آن هفت حجره و در هر زاویه ، یک حجره وجود دارد. درهای قدیمی و زیبای حجره ها اغلب برجاست.
    معرفی کاروانسراها و قلعه های تاریخی استان فارس

    کاروانسرای گمرک

    این بنا بعد از کاروانسرای احمدی در بازار وکیل واقع شده و کارکرد اصلی آن در ارتباط با گمرک بود. پنجره های مشبک زیبا، ازاره سنگی ، حوضی با لبه و پاشویه سنگی سرخ از ویژگی های بناست.

    کاروانسرای نی ریز

    این کاروانسرا در مرکز شهر نی ریز قرار دارد. در گذشته کاروان های تجاری استان های کرمان، یزد ، بندرعباس و فارس که از این مسیر عبور می کردند ، در این کاروانسرا که به عنوان یک مرکز مهم تجاری مطرح بود، استراحت می کردند. در کنار این کاروانسرا حمامی به سبک حمام گنجعلی خان کرمان وجود دارد. این کاروانسرا و حمام هنوز بر جای هستند.

    تپه ها و تل ها

    تل ضحاک

    در سه کیلومتری جنوب فسا ، تل خاکی قرار گرفته که مشهور به تل ضحاک است. این تپه طبق کارشناسی اروپاییان در بر گیرنده آثار پیش از قرن چهارم هـ. ق است. با کاوش های دانشمندان اروپایی در سال 1936 میلادی ، ظروف سفالین پیش از تاریخ و اعصار بعد از آن ، از این محل به دست آمد و بسیاری از لوازم زندگی بعد از اسلام نیز کشف شد که آبادی تپه را تا خلفای عباسی گواهی می دهد.

    تل نعلکی

    این تل در دو کیلومتری شمال روستای جلیان از بخش نوبندگان فسا ، قرار گرفته و آثار ماقبل تاریخ در آن یافت شده است. این آثار از آنجا که کاملاً صاف و هموار نشده اند ، به دوران قبل از حجر صیقلی نسبت داده می شوند. پیکان ها و کاردهای سنگی زیادی از دل این تپه به دست آمده که در موزه پارس در معرض نمایش است. نکته قابل توجه از حفاری منطقه جلیان این است که می توان ادغام ادوار دوگانه" حجر صیقلی" و "مفرغ" را در گورستان های پیش از تاریخ این منطقه مشاهده نمود. از دیگر تل ها و تپه های باستانی و تاریخی استان فارس می توان به تل سیاه ، نزدیک روستای فدشکویه با آثار ما قبل تاریخ و تل نخودی در حوالی کوشک قاضی و تپه های تیمارستان و گلستان و نعلکی در منطقه جلیان شهرستان فسا ، تل سیاه و تل اسکو و تل ریگی یا خسرویه از دوران ما قبل تاریخ در شهرستان داراب ، تل بابایی از اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی و تل باستانی و تل شاه نشین و تل لاله گون و تل پهلوانی و حاجی نوروز از دوران تاریخی در شهرستان اقلید اشاره نمود.

    قلعه ها

    قلعه اژدها پیکر
    معرفی کاروانسراها و قلعه های تاریخی استان فارس

    این قلعه که در سمت غرب شهر لار و بر بالای کوه واقع است، از دوران پیش از اسلام به جای مانده است. از آنجا که  فرم ظاهری بنا به شکل اژدهاست این قلعه چنین نام گرفته است. در مجاور قلعه بقایای چند اثر قدیمی از جمله سرداب ، مسجد ، حمام مقبره ، آب انبار، چاه و دولاب ( چرخ آب ، گنجه ی کوچک در دار که در دیوار تعبیه کنند) هنوز باقی است.

    قلعه اس. پی. آر ( S.P.R)

    به علت سوق الجیشی بودن منطقه نی ریز و قرار داشتن بر سر راه های کرمان ، یزد ، بندرعباس ، شیراز و اصفهان ، در جنگ جهانی اول نیروهای بیگانه انگلیس و هند، اقدام به ساخت قلعه ای از جنس سنگ ، خاک و ساروج تحت عنوان قلعه اس . پی ، آر ( پایگاه پلیس جنوب) در این شهر نمودند که آثار آن هنوز پابرجاست. اداره کل میراث فرهنگی فارس اقدامات لازم جهت تعمیر و ثبت  بنای تاریخی این اثر را در دست دارد.

    قلعه برزو

    در انتهای شرقی سروستان ویرانه های قلعه ای به صورت توده ای از خاک به چشم می خورد. قلعه برزو که در کنار قناتی به همین نام و آسیاب آبی متروکی قرار دارد ، توسط حصاری چهار گوش محصور بود که در چهار گوشه آن بقایای برج هایی دیده می شود. بیشتر سفال های سطحی قلعه مربوط به قرون میانه دوره اسلامی است.
    معرفی کاروانسراها و قلعه های تاریخی استان فارس

    سپید دژ

    رو به روی تنگ کمان در شهرستان ممسنی ، آثار قلعه مستحکمی از سنگ و گچ بر فراز کوهی منفرد و مجزا وجود دارد که به نام سپید دژ یا قلعه سفید معروف است ، و از دوره ساسانیان باقی مانده . در گذشته  بالا رفتن و رسیدن به قلعه از چهار مسیر ممکن بود، اما امروزه تنها از راه " شتر خَسَب" می توان به آن رسید. بقایای  دیوار و قسمتی از دروازه سنگی و طاق ضربی سنگی قلعه هنوز باقی است ، و سنگ های نیمه تراش که در اصطلاح " باربر" نامیده می شود، در آنها به کار رفته است. سپید دژ تا دوره محمد شاه قاجار مورد استفاده بود. قلعه دری فولادی داشت که اکنون در امامزاده سید علاءالدین نصب شده و از این رو امامزاده " درب آهنین" لقب گرفته است.

    قلعه گبری ( قلعه انگشت گبری)

    در ارتفاعات شمالی سروستان موسوم به " کوه قلات " آثار قلعه ای به چشم می خورد که از سنگ و ملات گچ ساخته  شده است. نحوه ساخت و موقعیت مکانی، حاکی از آن است که خصوصیات تدافعی در این قلعه مد نظر بود. این قلعه شامل حصاری است که در چهار گوشه آن چهار برج قرار داشت. مجموعه ای از ساخت و سازهای این حصار ویران شده و بخشی از آن در زیرخاک مدفون است. در ضلع جنوبی این قلعه چاهی در میان صخره های سنگی حفر شده که مردم آن را پر از استخوان انسان می دانند. سطح زیادی از درون قلعه با سفال های نخودی رنگ پوشانده شده که ضخیم و دارای خطوط  موازی و هندسی کنده شده هستند و شن به عنوان ماده چسباننده در آن ها به کار رفته است. تاریخ این سفال ها بیشتر به قرون اولیه اسلامی باز می گردد. از نظر قدمت و کاربرد ، این مکان را می توان با قلعه هایی به همین نام در ارتفاعات فراشبند ، فیروزآباد ، قیر، استهبان ، چکاب کربال و ... مقایسه نمود.

    از دیگر قلعه های به جا مانده در استان فارس باید به آثار قلعه رودبال در منطقه ایج از شهرستان استهبان از دوره هخامنشی ، قلعه ساسانی شهر ایزدخواست، قلعه آسپاس متعلق به دوران قبل از تاریخ واقع  در روستای آسپاس از شهرستان اقلید ، قلعه شهرآشوب در روستای شهرآشوب و قلعه حیاتی شهرستان اقلید از دوره اسلامی ، قلعه پرویزه در حوالی قریه اوز و قلعه گراض  بر فراز کوهی در مجاور شهر کنونی گراش، قلعه تبر و قلعه خورشید در جهرم، قلعه بهمن در روستای فورگ ، قلعه سنگ در منطقه پشت کوه و قلعه مزایجان داراب اشاره نمود.

    بر فراز کوه های فارس ، آثار ویرانه هایی موجود است که آنها را بیشتر قلعه گبری می نامند، مانند قلعه گبری آباده بر فراز کوهی به همین نام ، قلعه گبری کوشکک آباده ، قلعه گبری سورمق و ... که عموماً از دوره ساسانی به جای مانده اند.

    کتاب میراث فرهنگی استان فارس

    زهره پری نوش - سایت تبیان


    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • قلعه مهرپادین یزد

    قلعه مهرپادین یزد راوی تاریخ ایران


    قلعه تاریخی مهرپادین یکی از آثار باستانی باغشهر مهریز استان یزد است که بین جاده یزد ـ کرمان، در ۴ کیلومتری غرب مهریز و در مجاورت بافت قدیم محله مهرآباد قرار دارد.












    قلعه مهرپادین یزد راوی تاریخ ایران











    قلعه تاریخی مهرپادین یکی از آثار باستانی باغشهر مهریز استان یزد است که بین جاده یزد ـ کرمان، در ۴ کیلومتری غرب مهریز و در مجاورت بافت قدیم محله مهرآباد قرار دارد.

    این قلعه که از آن به عنوان سکونتگاه موقتی استفاده می شده، با مساحتی به طول ۱۶۰ و عرض ۱۴۸ متر با چشم اندازی زیبا در میان کشتخوان ها، باغ های میوه و زمین های زراعی واقع شده و تمام شهر را همچون نگهبانی هوشیار، تحت مراقبت خود داشته است.

    بنای مهریز قدیم را به مهرنگار، دختر انوشیروان ساسانی نسبت می دهند. در کتاب تاریخ یزد درباره این شهر چنین آمده است: پس از فوت شاه قباد، انوشیروان به تخت پادشاهی نشست. او از دخترخاقان تُرک ۲ فرزند پسر و دختر داشت که دخترش را مهرنگار نامید و یزد را به او بخشید. مهرنگار در یزد عمارت های بسیاری ساخت و در نزدیکی شهر، دهی معتبر بنا کرد و آن را مهرگرد نامید که اکنون به آن مهریجرد می گویند. مهرنگار در مهریجرد قناتی به نام مهرپادین بنیان کرد و در آنجا محله ای باشکوه به نام مهرآباد ساخت.

    درباره قدمت و دوره ساخت قلعه تاریخی مهرپادین، ۲ نظریه متفاوت مطرح است. برخی کارشناسان بر این گمان هستند که بنای مذکور متعلق به دوران صفوی است و گروه دیگر تاریخ بنای قلعه را مربوط به دوران حکومت آل مظفر (قرن ۸ هـ .ق) و همزمان با ساخت اَرسن (مجموعه) شهری مهرپادین می دانند. از طرفی روایتی در میان ساکنان قدیمی محل به این مضمون رواج دارد که پس از حمله مغولان به قصبه مهریجرد و کشته شدن تمامی مردم، تنها یک کودک زنده می ماند که سربازان مغول از کشتن او صرف نظر کرده و او را به اهالی قریه سریزد در نزدیکی مهریجرد تحویل می دهند. وی پس از طی سال های کودکی به قصبه خود بازگشته و برای جلوگیری از تکرار واقعه مذکور، قلعه ای عظیم با برج و بارویی بلند و خندقی عمیق می سازد؛ قلعه ای خشتی و باشکوه که تا همین دهه های اخیر، فعال و مسکونی بوده و هر کدام از اهالی در آن اتاقی برای خود داشتند و برای انبار کالا و نگهداری محصولات کشاورزی و آذوقه و دام از آن استفاده می کردند. البته این قلعه ظاهرا برای سکونت دائم ساخته نشده بود و فقط در مواقعی که احساس خطر می شد یا حمله ای صورت می گرفت، اهالی روستا آنجا را ترک کرده و با اموال باارزش خود، روزهای موقتی را درون قلعه سپری می کردند. در چنین مواقعی در روز به کمک دود و در شب به وسیله چیزی مانند چوب سوخته که مرتب در حال چشمک زدن است، برای کمک از قلعه های دیگر استمداد می طلبیدند.

    این قلعه دارای ۲ حصار و باروی دفاعی و ۹ برج مدور است. همچنین دورتا دور آن را خندقی عظیم احاطه کرده و فضاهای داخلی قلعه در ۲ حصار به ارتفاع حدودا ۵ / ۶ متر محصور شده است. هر دو حصار به صورت چینه ای از خشت و گل ساخته شده و بخش فوقانی آنها فرم و شکل کنگره ای دارد. برج های حصار درونی قلعه نیز با ارتفاع تقریبی ۵ / ۸ متر دارای تیرکش ها و روزنه هایی برای دفاع است.

    دسترسی به قلعه از جانب جنوبی امکان پذیر بوده و در ورودی، چوبی و ۲ لته است و با گل میخ های فلزی تزئین شده است. سردر ورودی دارای قوسی خوش فرم و نیزه دار است و ارابه های برجسته با نقوش هندسی در ۲ طرف آن دیده می شود. قسمت بالایی آن نیز دارای تیرکش و تزئینات چلیپایی است. در فاصله بین در اول (حصار بیرونی) و در دوم (حصار درونی) نیز فضای هشتی با پوشش ۴ بخشی وجود دارد که از فضای زیرین آن برای نگهداری کالا استفاده می شده است. پس از ورودی، شاه کوچه یا گذر اصلی قلعه وجود دارد که جهت آن شمالی ـ جنوبی است و ۳۰ / ۳متر پهنا دارد. کوچه ها و گذرهای فرعی قلعه نیز با عرضی حدود ۷۰ / ۱ متر در جهت شرقی ـ غربی ساخته شده اند.

    درون قلعه فضاهای گوناگونی از قبیل اصطبل، بخش مسکونی (شاه نشین و عام نشین)، انبار نگهداری کالا و فضای عمومی یا مذهبی به چشم می خورد. فضای شاه نشین یا ارباب نشین قلعه در مرتفع ترین بخش بنا (بالای فضای ورودی) قرار دارد و بر تمامی فضاهای داخلی و محوطه خارجی مشرف است.

    اتاق های اشکوب پایین برای نگهداری احشام و طبقه فوقانی برای سکونت و زندگی مردم بوده است. امکان دستیابی به طبقه بالایی نیز از طریق راه پله ای باریک و خشتی میسر می شود و فضاهای داخلی کاهگل شده اند و اندازه خشت های استفاده شده در ساختار کالبدی آنها ۲۳×۲۳ سانتی متر است. برج های داخلی قلعه ۲ اشکوبه است، پوشش اشکوب اول گنبدی و راه پله به سمت بالا به صورت مدور و مارپیچ است. در قسمت شرقی قلعه، چاه قنات عمیقی به چشم می خورد که احتمالا آب مورد نیاز قلعه از این مکان تامین می شده است.

    با این که قلعه خشتی مهرپادین سال ۱۳۸۱ در فهرست آثار میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده، ولی متاسفانه از زمان ثبت تا امروز مرمت مناسبی به خود ندیده و به حال خود رها شده است. هرچند در سال های گذشته برخی اقدامات جزئی مرمتی و حفاظتی در بنا صورت گرفته که با توجه به نیازهای مرمتی و اهمیت بنا بسیار کم و ناچیز است به طوری که عدم حفاظت اصولی از بنا باعث شده که برخی مردم منطقه از اتاق های آن برای نگهداری از حیوانات خود استفاده کنند.











    امیر ترقی نژاد




    روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )

    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • قلعه های پر رمز و راز

    قلعه پر رمز و راز
    قلعه پر رمز و راز


     

    نویسنده: لیلا حسین زاده




     
    « نارین قلعه» دومین بنای بزرگ خشتی دنیاست که در میبد یزد قرار گرفته و افسانه های زیادی درباره اش شنیده می شود
    ساخته دست دیوهاست؛ چاه مربع شکلی در آن وجود دارد که اگر گوش هایتان را خوب تیز کنید، صدای چرخ الماس را در آن می شنوید؛ راه های مخفی زیادی در گوشه و کنار آن وجود دارد؛ خیلی ها را سال ها پیش در سیاهچاله های آن حبس کرده اند و هنوز هم صدای آنها به گوش می رسد! فکر می کنید این مکان اسرارآمیز کجاست؟ چقدر با شما فاصله دارد؟ اینجا « نارین قلعه» است؛ قلعه ای کاملاً خشتی اما اسرارآمیز در میبد یزد؛ قلعه ای که حرف ها و روایت های زیادی درباره آن بین محلی ها شنیده می شود. بعضی ها می گویند در این قلعه یک چاه پر از طلا وجود دارد؛ عده ای دیگر هم می گویند دیوی به نام دال از طرف حضرت سلیمان (ع) مأمور شده این قلعه را بسازد! تعجب نکنید، درباره نارین قلعه تا دلتان بخواهد حرف و حدیث سر زبان ها افتاده اما شاید همه این حرف و حدیث ها به خاطر معماری عجیب و شگفت انگیز این بنا باشد که باعث شده داستان های زیادی درباره این قلعه به وجود بیاید.
    نارین قلعه قدمتی 3 هزار ساله دارد و در شهرستان میبد در 50 کیلومتری شمال غربی یزد قرار گرفته. ملحی ها به جای نارین قلعه به آن نارنج قلعه می گویند اما درباره اینکه چرا اسم آن را نارنج قلعه گذاشته اند، روایت های متفاوتی وجود دارد؛ بعضی ها می گویند به خاطر رنگ آفتاب است و بعضی دیگر هم معتقدند به خاطر رنگ آتش!
    نارین قلعه هم مثل بزرگ ترین بنای خشتی دنیا- خانه خشتی حاج علی آقا در کرمان- کاملاً از خشت و گل ساخته شده؛ با این تفاوت که درباره این قلعه راز و رمزها و افسانه های زیادی وجود دارد. با گذشت 3 هزار سال از عمر این بنا، نارین قلعه هنوز هم پابرجا و مستحکم است. این قلعه در دوره های مختلف تاریخی بازسازی شده و هر کدام از تعمیرات هم روی مرمت های قبل قرار گرفته اند؛ همین موضوع، ادامه کاوش ها را برای باستان شناسان مشکل کرده است. ذات الله نیکزاد- مدیر پایگاه پژوهشی و معاون حفظ و احیا و مرمت بناهای تاریخی یزد- درباره نارین قلعه می گوید:« سلسله های پادشاهی مختلفی در این قلعه حکمرانی کرده اند و هرکدام هم بنا به دوره و سلیقه شان تغییراتی در آن داده اند. به همین خاطر است که اگر شما از قلعه بازدید کنید، با مصالح، نوع ساخت و خشت های متفاوتی مواجه می شوید. نارین قلعه در آن زمان به سه قسمت کهن دژ، شارستان و ربض تقسیم می شده.
    ربض به آن قسمت هایی از روستا و پیرامون شهر گفته می شد که روستاییان در آن کشاورزی می کردند. شارستان هم محدوده و هسته اصلی شهر بود که شامل محله های مختلف می شد. اما مهم ترین قسمت شهر میبد در آن زمان کهن دژ بود که مرکز حکمرانی و مدیریت شهر بود.»
    به گفته نیکزاد، این قلعه در بالاترین قسمت شهر میبد واقع شده؛ آن هم به دلایل استراتژیکی، دفاعی و حفاظتی ای که آن زمان سازندگان قلعه در نظر گرفته اند. در حقیقت نارین قلعه در محلی واقع شده که بر تمام مناطق اطرافش تسلط داشته؛ طوری که دیده بانان این قلعه خشتی به محض نزدیک شدن هر جنبنده ای به قلعه از ماجرا باخبر می شدند.

    قلعه پر رمز و راز

    قلعه ای فتح نشدنی
     

    « سازندگان این بنا با بهره گرفتن از مزیت های زمین و توپوگرافی خاص در آن زمان، قلعه را روی یک محل مرتفع ساختند. الان این قلعه درست در وسط شهر قرار دارد. وقتی از قلعه پایین می آیید، زمین به ناگهان یک افتادگی شدید پیدا می کند.» اما معماران قلعه فقط به ساختن قلعه روی یک مکان بلند اکتفا نکرده و از یک شیوه حفاظتی دیگر هم استفاده کرده اند؛ کندن خندق. به همین خاطر است که دور تا دور نارنج قلعه خندقی گود و عمیق کنده شده است که از هجوم دشمنان به قلعه جلوگیری می کرده؛ به این صورت که اگر ساکنان قصر می خواستند از قلعه خارج شوند، دروازه اصلی شهر که با دو زنجیر به دو طرف در متصل بود، پایین آورده می شد و روی خندق می افتاد، بعد زنجیرها به سمت بالا کشیده می شد و پل متحرک از روی خندق برداشته می شد؛« در حال حاضر این خندق، تبدیل به باغ زیبایی شده و بین اهالی به باغ خندق معروف است.»

    ساختمانی تو در تو
     

    ساختار بدنی یک حلزون را در ذهنتان مجسم کنید؛ بنای نارین قلعه هم مثل آن تو در تو ساخته شده؛ « این قلعه از پنج حصار تو در تو تشکیل شده. در واقع طبقات تشکیل دهنده قلعه، از هم تفکیک نشده اند. آنها با یک سطح شیب دار تا محدوده شاه نشین از پنج دربند تشکیل شده اند. هر دربند هم دروازه ای دارد.»
    نارین قلعه به دو قسمت تقسیم می شود؛ بخش مردم نشین و بخش حاکم نشین. بخش مردم نشین این قلعه وسعت بیشتری دارد؛ یعنی چیزی حدود 2 هزار متر مربع؛ البته این قسمت به بخش های کوچک تری مثل انبار، بازارچه، مسجد، حمام، خانقاه، محله های مختلف و غیره هم تقسیم می شده.
    بخش حاکم نشین قلعه هم طوری ساخته شده که چشم اندازش رو به میبد است.بخش حاکم نشین روی یک صفه بزرگ ساسانی ساخته شده است؛ « صفه یک حجم بزرگ از خشت های بزرگ است که حالت تختگاه را درست می کند. در داخل قلعه، فضاهای مختلفی وجود دارد. به جز شاه نشین، فضاهایی هم به لشکریان اختصاص داشته که به آنها خدمات می داده.»

    خاک رس محکم
     

    سال ها از عمر این قلعه باستانی می گذرد و در این مدت بارها مورد بازسازی قرار گرفته است. اگر وارد قلعه بشوید آجرهایی با اندازه های گوناگون در قسمت های مختلف آن می بینید؛ « فضاهایی در قلعه وجود دارند که در دل خاک کنده شده اند و اصطلاحاً به آنها بوکن می گویند. ضخامت دیواره های قلعه هم اندازه های مختلفی دارد و بین 1 تا 1/5 متر است.»
    شاید باورش سخت باشد اما نارین قلعه روی خاک رس بنا شده و برای ساخت آن هیچ پی و زیربنایی کنده نشده است؛ اما نکته عجیب اینجاست که خاک رسی که این قلعه روی آن بنا شده، به سختی سنگ است. البته خاک میبد یکی از مرغوب ترین خاک رس ها را برای سفالگری دارد و از نوع مرغوبی است؛ « خاک میبد بسیار مرغوب است و شاید یکی از دلایلی که تا به حال این قلعه که از جنگ ها جان سالم به در برده همین باشد.
    قلعه چهار برج نگهبانی هم دارد و به جز قسمت های معدودی که قابل مشاهده است، بقیه قسمت ها هنوز ناشناخته مانده اند و تا به حال هیچ کاوشگر و باستان شناسی نتوانسته کل قسمت های این کهن دژ 14 هزار متری را رمزگشایی کند».

    دیوها، چرخ الماس و چاه مربع
     

    درباره نارین قلعه هم مثل بقیه بناهای تاریخی و باشکوه کشورمان افسانه های زیادی وجود دارد؛ تعدادی از بومیانی که در نزدیکی این قلعه زندگی می کنند معتقدند که این قلعه به دستور حضرت سلیمان (ع) توسط دیوها ساخته شده است. مدیر پایگاه پژوهشی و معاون حفظ و احیا و مرمت بناهای تاریخی یزد در این باره می گوید:« حضرت سلیمان (ع) ، به انجام کارهای خارق العاده مشهور است؛ کارهایی که از عهده بشر خارج است.
    یکی از افسانه هایی که درباره نارین قلعه بین عامه مردم وجود دارد این است که حضرت سلیمان (ع) به یکی از دیوها به نام دیو دال دستور می دهد در مستحکم ترین و بلندترین مکانی که پیدا می کند، این قلعه را بسازد. دیو دال هم آن را روی این پشته گلی می سازد. یکی دیگر از افسانه هایی که در مورد این قلعه وجود دارد، به یک چاه مربوط می شود؛ یک چاه قدیمی که برخلاف شکل متداول چاه های دیگر به شکل مربع کنده شده. به این چاه در یزد، گوری یا چاه زرتشتی می گویند که بیشتر در شهرستان ها حفر می شده؛ چاهی که دهانه آن در محل دربند ارگ است.
    مردم محلی می گویند اگر کسی که دارد از کنار این چاه افسانه ای رد می شود، گوش هایش را خوب تیز کند، صدای چرخش الماس را خواهد شنید. آنها می گویند همه حاکمان پیشین قلعه گنج هایشان را در این چاه حفر کرده اند.
    یک عده دیگر هم می گویند این چاه، سیاهچال و یک زندان است که زندانی ها را درون آن زندانی می کردند. اما جدای از این افسانه، به نظر می رسد که این چاه مربع شکل توسط افرادی بی تجربه حفر شده؛ چرا که کندن چاه به شکل دایره خیلی کم هزینه تر از شکل مربع است. در چاه های مربعی شکل، چاه کن به صورت ایستاده آن را می کنده. اما در چاه های گرد، مقنی دو زانو چاه را حفر می کرده.»
    اما افسانه های موجود درباره این قلعه باستانی به همین جا ختم نمی شوند چون بومیان این منطقه می گویند در نارین قلعه راه های مخفی زیادی وجود دارد که از قصر به کیلومترها دورتر از شهر کشیده شده اند. اما هنوز هیچ راه مخفی ای در این قلعه کشف نشده است.

    کهن دژ افسانه ای
     

    از نارین قلعه در دوره های مختلف تاریخی، به عنوان ارگ حکومتی یا دژ نظامی استفاده می شده
    افسانه ها و حکایت های قدیمی زیادی درباره این قلعه افسانه ای شنیده می شود. بر اساس یکی از این افسانه ها قلعه در زمان کیومرث بنیانگذاری شده و انسان ها ابتدا از راه آب و دریا به آن پا گذاشته اند. طبق یک افسانه دیگر هم نارین قلعه همان دژ سفید شاهنامه است. گرچه هیچ مدرکی برای اثبات این ادعاها وجود ندارد. مشخص است که نارین قلعه میبد یکی از قدیمی ترین سندهای تاریخی و شهرسازی این منطقه به شمار می رود.

    قلعه پر رمز و راز

    منبع:هفته نامه همشهری سرنخ، شماره 57
    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • عصر فلز در قلعه گبری

    عصر فلز در قلعه گبری
    نصیر اسکندری، حجت دارابی، جواد حسین زاده، اکبر عابدی


    بررسی و مطالعه ماکت خانه در لایه های فرهنگی تپه های باستانی نشان می دهد که قدیمی نمونه از چای اونو در ترکیه بدست آمده است که قدمت آن به هزاره هفتم قبل از میلاد برمی‌گردد. تاکنون ماکت خانه از چهار محوطه پیش از تاریخی در ایران شناسایی شده است. قدیمی ترین نمونه این داده فرهنگی در ایران که مربوط به هزاره ششم ق.م است توسط باستان شناس ژاپنی ماسودا از تپه سنگ چخماق بدست آمد.

    نمونه دیگر مربوط به هزاره سوم و توسط علی حاکمی از کاوش های شهداد نمایان گشت. بحث مورد نظر در این نوشته، دو سفال چند رنگ مکعبی شکل است که یکی توسط دکتر طلایی از کاوش های علمی سگزآباد در لایه های دوره آهن I بدست آمد و دیگری از بررسی سطحی محوطه قلعه گبری دلیجان شناسایی شد که توسط نگارندگان در سال 1388 صورت گرفت. با توجه به فرم و شکل این دو سفال می توان کارکرد ماکت خانه را برای آنها قائل شد. با توجه به یافت شدن دو ماکت خانه سفالی چند رنگ از دو محوطه استقراری مربوط به هزاره دوم ق.م در فلات مرکزی به احتمال می توان گفت که این سنت در این دوره در فلات مرکزی رایج بوده است.

    http://anthropology.ir


    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • قلعه گبری وآتشکده جهرم

    جهرم
    از شهرهای بسیار قدیمی ایران است که نام قبلی آن گهرم بوده‌است. فردوسی در شاهنامه از آن در عصر ساسانیان یاد کرده و نام دلاور ایرانی یعنی گهرم بر آن نهاده‌است. هم چنین در تاخت و تاز اسکندر از جهرم نام برده می‌شود و این شهر را در عصر پادشاهی بهرام گور دشتی بی آب می‌خواند. جهرم یا گهرم به معنی جای گرم است. به استناد نوشته‌های استخری، ابن بلخی و حمدالله مستوفی، جهرم قلعهٔ بزرگ، معروف به خورشه و خورشاه داشت که فاصله آن تا شهر، پنج فرسخ بود. بانی این قلعه، خورشه، عامل خلفای بنی‌امیه در جهرم بود. این قلعه بعدها به همت خواجه نظام الملک وزیر مشهور سلجوقیان تعمیر و مرمت شد. در نهایت پس از پیروزی اعراب این شهر را جهرم خواندند. یکی از جنگهای اعراب و ایرانیان و شاید آخرین آن در این شهر واقع گردید که تعداد کشته‌ها آنقدر زیاد بوده که کوهی در غرب جهرم محل این درگیری به کوه شهدا معروف شده‌است و دره‌ای نیز به نام دره لاشه (جسد) معروف گردیده‌است


    مکان‌های دیدنی و تاریخی
    مسجد جامع جهرم از آثار دوره صفوی آتشکده قدمگاه که در جنوب شهر جهرم روی تپه‌ای باصفا دیده می‌شود. این آتشکده بر تمامی شهرستان جهرم مشرف است و از جمله آثار باستانی و دیدنی منطقه به شمار می‌یند مقبره جاماسب حکیم نیز از دیگر جاذبه هی تاریخی منطقه‌است که به دوره ساسانی مربوط می‌شود
    بزرگ‌ترین غار دست ساز جهان که بنام سنگ‌شکن معروف است در این شهر قرار دارد غار ورا نیز از دیگر جاذبه‌های طبیعی جهرم است قبر باربد از موسقیدانان بزرگ دوره ساسانی
    بازار جهرم
    کوه‌های دیدنی بنیز، چاتیز، اونار و غیره
    قلعه باستانی معروف به قلعه گبری که بر روی یک کوه کوچک ما بین دو کوه بزرگ قرار دارد.از عجایب قلعه گبری چاه این قلعه‌است که در سنگ کوه حفر شده است
    چشمه‌ای در کوه معروف به دوغوره
    ویکی‌پدیا


    برچسب‌ها: آتشکده, قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • قلعه گبری ها

    تلاش ما ایرانیان برای حفظ و بازیابی هویت ایرانی خود ، واکنشی طبیعی جهت جلوگیری از نابودی هویت غنی ایرانی ماست . هویت ایرانی ، لایه لایه است و ریشه در تاریخی چند هزار ساله دارد .

    به نظر می آید پرداختن به هویت ایرانی و کشف پیوندهای انسان ایرانی با موطن و پیشینه اش ، میتواند در بسط اخلاق و فرهنگ در این سرزمین اثر گذار باشد و ایرانی بهتر را برای ما رقم بزند .
    در ادامه بازدید از مناطق دیدنی شهرستان کلات ، پس از ترک آبشار قره سو ،
    به سمت روستای سررود که در فاصله 35 کیلومتری کلات به سمت مشهد بود حرکت کردم یعنی پس از طی 6 کیلومتر دیگر به این روستا رسیدم .
    در حقیقت سررود در کیلومتر 110 جاده مشهد – کلات بعد از شهر زاوین در سمت چپ جاده قرار دارد . این روستا با 850 نفر سکنه در بخش زاوین شهرستان کلات قرار گرفته .
    منطقه سررود یکی دیگر از مناطق ییلاقی شهرستان کلات میباشد که علاوه بر باغات و رودخانه پر آب دو امامزاده نیز در آن وجود دارد که مردم منطقه اعتقادات خاصی به آنها دارند .
    ساعت 17 به سررود رسیدم . اگه حقیقتش را بخواهید اصلا" نمی دانستم که در این منطقه همچین قلعه ای وجود دارد
    و در ابتدا قصد داشتم به ابشار ارتکند سری بزنم ولی بخاطر نزدیک بودن به غروب آفتاب از دیدن آن صرف نظر کردم و به بازدید این قلعه اکتفا کردم.
    در همان ابتدای ورود به روستا ، قلعه گبری ها یا بقول محلی ها قلعه سوراخه کاملا" مشهود بود که بصورت سوراخهایی ریز از دور دیده میشد . پس از پارک اتومبیل ، به سمت قلعه راهی شدم
    با نیم ساعت پیاده روی و پس از گذر از عرض یک رودخانه و همچنین با عبور از مزارع و کشتزارهای زیبا به نزدیکی قلعه مذکور رسیدم . خلوتی ، سکوت منطقه و هیبت ترسناک قلعه و تنها بودنم ، ترسی عجیب وجودم را فرا گرفته بود .
    پس از بازدید قلعه و در مسیر برگشت به گورستانی قدیمی ( مربوط به زرتشتیان ) برخورد کردم که از شواهد پیدا بود عده ای بخاطر پیدا کردن گنج ، بخشی از گورستان را زیر و رو کرده بودندو تکه هایی از استخوان و کوزه در آنجا دیده میشد که با پرس و جو از طریق چوپان جوانی که آن نزدیکی بود حدس مرا تبدیل به یقین کرد .
    وجود همین گورستان ، گویای قدمت تاریخی این مکان بود . این نکته نیز حائز اهمیت است که بعد از شکست ساسانیان از اعراب ، گروه زیادی از زرتشتیان از غرب ایران که مرکز اصلی دین زرتشت بود .
    جهت حفظ دین خود به نواحی شرقی ایران آمدند . چنانچه یزدگرد سوم هم بعد از شکست به نواحی شرقی گریخت و در مرو کشته شد و نام سبد کوه یا سپید کوه به خاطر حضور گسترده زرتشتیان به هزار مزکت یعنی جایگاه هزار پیشوا تغییر نام پیدا کرده بود .
    که البته پس از گسترش اسلام دوباره به هزار مسجد تغییر نام داد . قلعه یا خانه گبری ها در روستای سررود نیز موید حضور زرتشتیان در این منطقه میباشد
    آبشار زیبای ارتکند نیز در فاصله 15 کیلومتری این روستا قرار دارد که بخاطر تاریکی هوا و کمبود وقت دیدن آن را به زمانی دیگر موکول کردم و بسمت مشهد حرکت کردم .

    ماخذ : کتاب سیمای گردشگری کلات نادری نوشته شعبانعلی فرهمند

    http://forum.gigapars.com/


    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • غار قوری قلعه

    چهار آبشار؛ نهان در عمق دوهزار متری غار قوری قلعه
     
    چهار آبشار
    در عمق دو هزار و 700 متری غار 65 میلیون ساله قوری قلعه چهار آبشار به ارتفاع 10 تا 12 متر وجود که در این عمق وجود چنین آبشار زیبایی.....
     
     همیشه آبشارها را روی زمین دیده ایم اما باور وجود چهار آبشار بزرگ در عمق 2700 متری زمین سخت است در حالیکه در غار قوری قلعه روانسر در کرمانشاه چهار آبشار در اعماق زمین جاری است که این ویژگی، این غار را با سایر غارهای مشابه متمایز می‌کند.
    به گزارش خبرنگار مهر در روانسر، در عمق دو هزار و 700 متری غار 65 میلیون ساله قوری قلعه چهار آبشار به ارتفاع 10 تا 12 متر وجود که در این عمق وجود چنین آبشار زیبایی باورپذیر نیست و هر بیننده‌‌ای را مسحور خود خواهد کرد.
    البته نباید عجول بود چون تاکنون این قسمتهای غار آبی قوری قلعه که بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی ترین غار آبی ایران است به روی عموم باز نشده است اما بی شک هرکس پایش به آنجا برسد مدهوش قدرت خالق هستی خواهد شد.
     

    قوری قلعه هم اکنون به عنوان یکی از مطرح ترین جاذبه‌های گردشگری استان کرمانشاه و غرب کشور محسوب می‌شود و طبق نظر کارشناسان بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی‌ ترین غار آبی ایران است.
    روستایی به همین نام در نزدیکی این غار قرار دارد که در ایام قدیم اطراف این روستا را قلعه‌های مختلفی در بر گرفته که شکل یکی از این قلعه‌ها شبیه قوری بوده است به همین دلیل نام این روستا و این غار به قوری قلعه نامگذاری شد.
    در روایتی دیگر، اینکه چرا روستا و غار را قوری قلعه نامیده اند به دوره ساسانیان باز می‌گردد. درآن دوره دژی بزرگ و مستحکم بنا شد که هم اکنون نیز آثاری از آن به جای مانده است، این دژ به جهت بزرگی بعدها از سوی کرد زبانان آن منطقه به "گورا قلا" نامیده شد.
    کلمه گورا در زبان کردی به معنای بزرگی و قلا به معنای قلعه یا دژ است، در اثر گذشت زمان این نام به تدریج تغییر کرده و به نام‌های "گوری قلا"و در آخر به "قوری قلعه" معروف شده است.
    بعدها پس از ساختن آبادی در کنار دژ همان نام یعنی قوری قلعه به روستا اطلاق شد، از طرفی چون نزدیکترین محل سکونت به غار همین ده است؛ بنابر این اسم غار را نیز قوری قلعه گذشتند.
    قوری قلعه از زیباترین و با ارزش ترین غارهای آبی جهان با 65 میلیون سال قدمت
    در سالهای 1355 تا 1356 گروهی از غارشناسان و جانورشناسان انگلیسی و فرانسوی در حالی که برای یافتن پستانداران از جمله خفاش در 80 کیلومتری کرمانشاه و در کوهستانهای پوشیده از جنگل پاوه و اورامانات تلاش می‌کردند، این غار را کشف کردند.
     

     
    آنها 620 متر از عمق غار را طی کردند و به نقطه ای که آب همسطح سقف غار بود رسیدند و با تصور اینکه این نقطه انتهای غار است، بازگشتند، البته بنا به اظهار برخی از مسئولان محلی، روستاییان این غار را در سالیان پیش از این  شناسایی کرده بودند.
    با تشکیل کمیته غارنوردی در کشور و پس از پنج سال تحقیق و مطالعه یک گروه غارشناسی توانست در سال 1368 در مرحله اول به عمق 2030 متری و سپس در مرحله دوم به عمق 3140 متری غار دست یابد. اعضای این گروه برای رسیدن به این عمق، حدود 12 کیلومتر مسیرهای پیچ در پیچ غار را پیموده و نقشه برداری کردند. دستیابی به این عمق، غار قوری قلعه را به عنوان بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی ترین غار آبی ایران معرفی کرد.
    به گفته کارشناسان قدمت این غار که از آهک "تروراسیک" و "کرتاسه" تشکیل شده و به 65 میلیون سال قبل و به دوره دوم زمین شناسی باز می‌شود.
    این غار در طول تاریخ به عنوان جان پناهی امن و دور از دسترس مورد استفاده قرار گرفته که کشف آثاری همچون کاسه، بشقاب و تعدادی ظروف و سکه از دوران "یزدگرد سوم"، حاکی از قدمت و استفاده از آن در دوران باستان است.
     
     قوری قلعه، شگفت انگیز ترین غار آبی آسیا
    بعد از گذر از دالان ورودی غار اولین مکان وسیعی که وجود دارد به "تالار مریم" نامگذاری شده است. این محوطه همانند دریاچه وسیعی است که گرداگرد آن را قندیل‌هایی بسیار زیبا با اشکال مختلف فراگرفته است. این قندیل‌ها که هر یک اشکال خاصی را تداعی می‌کنند دلیل اصلی نامگذاری هر قسمت از این غار شده که به عنوان مثال وجود قندیلی به شکل حضرت مریم دلیل نامگذاری اولین تالار این غار به نام تالار مریم شده است.
     

     
    علاوه بر این در داخل غار و بر روی سینه داخلی آن می‌توان به صورت طبیعی و بدون دخالت انسان آثار دیگری همچون فردوسی،‌ امیرکبیر، بابانوئل، شیرسنگی، ماهی، مارکبری، قارچ، برج پیزا، نیم رخ شیر، فیل، قلب، گل کلم، بستنی، کشتی، گردن غاز، آبشار، لاک پشت، نام حضرت محمد (ص) و نیز ماکت شهر پاوه را مشاهده کرد.
    در عمق هزار متری غار تالاری وجود دارد که زیباترین حوضچه آبی جهان در آن توجه همه را به خود جلب می‌کند.
    در این محوطه قندیل‌هایی به شکل پرده ای وجود دارد که با دست زدن به هرکدام از آنها صدایی شبیه یکی از آلات موسیقی به گوش می‌رسد به همین دلیل این محوطه را "تالار بتهوون" نامگذاری کرده اند.
    درعمق هزار و 500 متری غار، تالار عروس قرار دارد که زیبایی آن قابل توصیف نیست، جنس سنگهای این محوطه از کریستال سفید و براق است و اگر کسی بخواهد از روی آنها گذر کند جای پای او در این قسمت باقی می‌ماند.
    از سقف این محوطه قندیل‌هایی شبیه میله خودکار که جنسشان از رسوبات آهکی و حالت کریستال است به ارتفاع دو تا هشت متر پایین آمده است، این قندیل‌ها آنقدر نازک و شفاف است که با زدن یک دست هشت متر از آن فرو می‌ریزد.
     

     
    در بخش دیگری از این غار تونلی با نام "تونل برزخ" وجود دارد که به وحشتناکترین مکان این غار معروف شده است، طول این تونل 220 متر است که با عرض سه متر نیمی ‌از آن را آب فراگرفته است.
    البته محوطه‌هایی که ذکر آن رفت، قابل بازدید برای عموم نیست و هم اکنون تنها 500 متر از این غار آماده سازی و نورپرداری شده و قابل بازدید است.
     
    قوری قلعه، زیستگاه نادرترین خفاش دنیا
    به گفته کارشناسان ژرفای این غار زیست گاه گونه ای نادر از خفاشان با نام خفاش "گوش موشی" است که باعث توجه بسیاری از جانورشناسان دنیا شده اما به غیر از این گونه خفاش تاکنون گونه دیگری از حیات جانوری در غار یافت نشده است.
    اما کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند که اطلاعات موجود نشان می‌دهد که تا قبل از تبدیل شدن این غار به یک غار نمایشی جمیعت قابل توجهی از مهره داران غارزی مانند خفاش‌ها و سمندر خال زرد در آن می‌زیسته اند.
     
    قوری قلعه، غاری برای تمام فصول
    درجه حرارت این غار از هفت درجه زیر صفر تا 11 درجه بالای صفر متغیر است، رطوبت نسبی آن 89 درصد است که این  شرایط باعث شده در تمام فصول سال گردشگران به راحتی بتوانند از آن بازدید کنند.
     
     قوری قلعه، یکی از هفت اثر طبیعی ملی ایران 
    این غار در دامنه کوه شاهو و در یکی از کوهستانی ترین مناطق ایران واقع شده است. دره ای که غار قوری قلعه در آن قرار دارد از زیباترین دره‌های استان است که از ویژگی‌های جنگلی خاص و چشمه سارهای بی شمار با چشم اندازهای حیرت انگیز و جذاب برخوردار است.
    وجود جنگل‌های متراکم با گونه‌های بلوط، انجیر کوهی، آلبالوی کوهی، بادام وحشی و حیواناتی چون گرگ، روباه، خوک، خرگوش، کل و بز در اطراف این غار، زیبابی خاصی به آن بخشیده است.
     

     
    این غار به همراه جنگلهای زیبای بلوط  اطراف آن دارای پتانسیلی بی نظیر در جذب توریست‌های داخلی و خارجی است به همین دلیل قوری قلعه به عنوان یکی از هفت اثر طبیعی ملی ایران به ثبت رسیده است.
    علاوه بر همه این‌ها، این منطقه دارای ارزش تاریخی زیادی نیز می‌باشد، بقایای قلعه ای مربوط به دوران ساسانیان در نزدیکی غار وجود دارد و نیز 30 شی باستانی از جمله بقایای جمجمه انسان و سفالهای پیش از تاریخ در این جا کشف شده است.
    این غار علاوه بر گردشگران که برای تفریح مراجعه می‌کنند مکان مناسبی برای غارنوردان، پژوهشگران، زمین شناسان و گروه‌های دیگر است.
    با آماده سازی زیرساخت‌های لازم برای جهانگردان، استان کرمانشاه می‌تواند با دارا بودن آثاری همچون تاق بستان، کوه و سنگ نوشته بیستون،‌ نیایشگاه آناهیتا، صخره فرهاد تراش، غار قوری قلعه، شهر هزار ماسوله پاوه و سراب روانسر و چند نقطه دیگر به قطب گردشگری بین المللی تبدیل شود.
     
     
    گردآوری: گروه خبر چهل پنجره
    منبع: mehrnews.com

    برچسب‌ها: قلعه
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آتشکده

    خـراسان کهــن وفــرارود

    خـراسان کهــن وفــرارود بـر اساس کـاوش‌هـا، پـژوهـش‌هـا و بـازیافـت‌هـای بـاسـتـان‌شـنـاســان، سـرزمیـنی اسـت بـی ‌نهـایت باســتانی کـه از دیـرگـاه در آن انسـان بــود و بـاش داشـتـه اسـت. ایـن مـرز و بـوم، مهـد پـیدایـش یـکی از درخـشـان‌تـرین و کهـن‌تـریـن تمـدن‌های جهـان بـوده،

    و باشــندگان آن دارای تمـدن و فـرهـنگ چـنـدیـن هـزار سـالـه می‌باشـند و گنجـینه‌هـای فکـری و مـعـنـوی آن در مـراحـل مخـتـلف به زبان‌هـا و گویـش‌هـای گوناگـون نگـارش یافـتــه اسـت.

     

    پـژوهـش‌هــای شـمار زیـادی از دانـشمـندان، بـیانگر این امر اسـت که سرزمـین‌هـای خـراسـان بـاســـتـان و ماوراءالنهر زادگاه، تجــلی‌گـاه و پـرورشـگاه زبان دری (پارسی) بوده اسـت. زبان پارسی دری ریشـه قـدیمی دارد، در خـراسـان و فـرارود پـیش از یورش اعـراب به آن سـخـن می‌گفـتنـد. به قول تاریخ بخارای نرشـخی «مردم بخارا [...] نماز فارسی خواندندی و عربی نـتوانسـتندی آمـوخــتن.» ۲ زبـان پارسی دری از دیـر زمـان به ایـن ســو زبـان مشـترک و سـراسـری حـوزه تـمـدنی مـا بــوده اسـت.

     

    ابوسـعـید عــبدالـحی بـن محـمود گـردیزی، در تاریـخ « زین الاخـبار» که بیـش از یک هـزار سـال قـبل تالیف کرده، چنیـن می نویسـد: « بهرام گور به هـر زبان سـخـن گفــتی، به وقـت چـوگـان زدن، پهـلوی گـفـتی و اندر حـربـگـاه، تـرکی گـفـتی و اندر مجـلـس، با عامه دری گــفـتی....» ۳

     

    امــا زبــان دری نــخـستین بــار بـــه ســخــــن پرفـسورعـلی اکــــبرشهـــرستانی در زمـان بـهمـن بـــن اسپنــدیار پـدید آمـده است. مولف هـفت قـلـزم و فرهنـگ انتـدراج، غـیاث اللـغات و برهان قـاطــع، هــمه هـمسان این روایت را آورده اند که:

     

    در زمان بهمـن پسر اسپـندیار، چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می‌آمدند «و زبان همدیگر را نمی‌فهمـیده انــد، بهمن امــر کــرد کــه دانشمـندان زبــان فارسی فصیـح وضع کردند و آن را دری نام نهادند.» ۴ مرکــز فرمانروایی بـهمن شهر بلـخ یا بخـدی زیبا شهــر بـوده است که با پـرچـم‌هـای بلـند زینت یافـته بود و آتشکــده بزرگ نوبهـار نیز در هـمان شهـر بـود.

     

    مــحــمد حــیدر ژوبــل اسـتـاد پیـشین دانشکــده ادبیات دانشگــاه کـابل تاکــید می ‌کـند کـه:

     

    «زبـان دری... تـاریخ چـیز کـم دو هزارسال [دارد]، در دوره‌هــای قـبل از اسلام وجـــود داشـته و در افــغانسـتان [خراسان کهـن] به وجـود آمـده... نخـسـت زبان مردم خراسـان بوده و بعـداً انتـشار آن به غرب [ایران امروز] صـورت گرفـته....» ۵

     

    در این نوشتـه هرجا سخن از خراسان می‌رود، مـراد خراسـان بزرگ و باسـتـان اسـت که بلخ، هرات، نیشاپـور و مـرو از زمـره‌ی اسـتـان‌هـای بـزرگ آن بـود کــه خاک‌هــای افـغانستان کـنونی، بخــش‌های خـاوری ایـران امـروز، صحـرای ترکـمن تـا کنــارهای رود جـیحون را در بــر می‌گــرفت.

     

    مسٌـلـم اسـت کـه زبـان دری در دوره پــیش از اسلام در ماوراءالنهر و خـراســان رایـج بــوده و یـک‌شـبــه بدون ریشـــه و پیشـینـه در دوره صفــاریـان و سـامـانیــان به وجــود نیامده اسـت. این زبان پیشـیـنه‌یی چند قرنی داشـته اسـت، وگرنه امکان نداشـت که در مدتی کوتاه سـراسـر خراسـان را فرا گـیرد و به عـنوان زبان عـلمی و ادبی که در آن شـعر سـروده و نـثر نگاشـته می‌شد، عرض وجود کـند. البـته بـدون تردید همـان گـونه که پروفیسور ژوپـل مطـرح می‌کند: «... تا قرن چـهارم هجـری زبان دری منحـصر به خراسـان و ماوراءالنهر بود ... و در ایران معمـول نبود، حتی یک شـعر و رسـاله هم در این زبان مقـارن ایــن زمانــه‌هــا در ایــران دیــده نشـده اسـت....» ۶

     

    در باره مهـد پیــدایـش زبـان دری نـظریـه‌هــا و دیــدگـاه‌هــای مخـتلف ارایـه شــده اسـت.

     

    شـماری از زبان‌ شـنـاسـان بـه‌ویژه ایـران شـنـاسـان در باره خاسـتگاه زبان دری براین باور اند که پـارسی دری صـورت تحـول یافـتـه پهـلوی سـاسـانی یعـنی زبــان مـردم فـارس اسـت کـه بـا هـجـوم تازیان بــه خــراسـان و فرارود پخش شـده اسـت.

     

    گــروهـی از زبـان‌شـنـاسـان و تاریخ ‌نـگـاران بر عـقیـده دیگر اند کــه دری ادامـه پهــلوی اشکـانی اسـت و اشکــانـیان خـود اهــل خـراسـان بــودنــد و پــارسی دری شکل تحـول یافــته این زبــان است.

     

    بـه عـقـیده‌ی عـده‌یی از دانشـمـندان زبـان فارسی (شکل عربی شـده پارسی) از شـاخه زبان‌هـای هـند و اروپایی اسـت که در دوره سـاسـانیان به موازات زبان پهلوی در خراسـان و فرارود وجود داشـته اسـت و در ترکیب آن گــویش‌های زبان‌هــای خـاوری ایــــران تاثـیر برازنـده داشـتـه اسـت.

     

    دکتر مجـاوراحـمد زیـار اسـتاد پیشیـن دانشـگــاه کابـل برایـن نـظر اسـت کـه: «افغـانسـتان [خراسـان کهن] مهـد پـــیدایش دری یا فارسی نـــه، بــلکه مهــد پرورش فارسی دری اسـت... افــغانــستان و هــــم ماوراءالنهر (سـمرقـند، بخـارا و تاجیکسـتان) از زمــره سـرزمـین‌هــای دومی فارسی بوده و بنابرآن به دو مهـد پرورش و رشـد و انکشاف این زبان مبـدل گردیده‌اند. ... و کم وبیش با مهـد اولی آن در پارس ( ایران امروز ) پـیـوند‌های ادبی- فرهـنگی مشـترکی را داشـته اند. بنابر این امر مسـلم اسـت که پشـتو با همه ویژگی ‌های تاریخی، جغـرافـیای و ... در رقابت ملی با فارسی دری عـقب مانده اسـت.» ۷ / تکیه روی کلمات از م. ا. زیار اسـت. /

     

    بــه بـاور نگــارنده، «نـظریــه» اینـکه زبــان پارسی دری از گـروه زبان‌هــای ایران باخـتری (ایــران کنونی یا فارس) بوده و بعداً در خـاور ایران (خراسـان یا افغانسـتان کـنونی) پـخـش شـده یعـنی ادامـه پهـلـوی سـاسـانی می‌ بـاشـد، با منابـع و مأخذ‌های باسـتانی و تحـقـیقـات معـاصر در تناقـض اسـت. خراسـان و فـرارود نه تنها مـهــد پـرورش زبان پـارسی دری بـلکه مـهـد پیــدایــش آن نـیز اسـت کـه در زیـر بـــه بــررسـی آن می‌پـردازیــم.

     

    زبــان پــارسی دری بــه گـــواهی شـواهــد و سـنگ ‌نـبشـه‌هـا، سـرچشمه‌ها و مأخذهــای باسـتانی و پــژوهـش‌های معـاصر در سـرزمـین خـراسـان قـدیـم و فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در درالمحـجم «زبان دری لغت اهل بلخ و بخارا» گفـته شـده اسـت.

     

    ابن مقــفع که خود اهـل فارس اسـت، تنها زبان مردم خراسـان و به‌ویژه بلخ را دری می‌داند و مقدسی که خود به شهرهای خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت، زبان بلخ را بهـترین زبان می‌دانـد. به نظر دکتر رازق رویین «زبان دری از لحـاظ خـاسـتگاه واژگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتایی بلـخی می‌باشد....» ۸ زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر (ایــران امروز) گــسترش یافـــته اسـت. کتیبه‌ی آتشکـده کرکوی در ولایت نیمروز را شـاید بـتوان قدیـمی‌ترین اثر به این زبان شـمرد.

     

    عبدالحی حبیبی که یکی از مفـاخـر زبان و ادب پشـتو است، پژوهـش‌هــای دامنــه داری در زمینه مــهـد پـیدایـش زبان دری انجام داده است. او بـعـد از کشـفیـات بـاسـتان‌ شـنـاسی؛ از قــبـیل کتـــیبه‌هـای ســرخ کــوتـل، جـغـتو، تــوچـی وغـیره بر نتیجـه‌گـیری‌های خـود که در زیر جسـتارهای آن را می‌خوانـید، تاکیـد دارد. حـبیـبی می‌ نـویســد کــه:

     

    «کشف کتـیبه‌هـای بـغـلان کـه بـا رسـم‌الخـط یونانی ( از نوع خمـیده کوشـانی) و با زبان تخاری یا دری قـدیم نوشـته شده، کاملاً پرده از روی حـقایـق برداشـت. حـدسـیات و تخمین‌های دانشـمندان را که فارسی دری را از منشـای پهلوی سـاسـانی و گاهی مولود مختـلط پهلوی و عربی و غیره می ‌دانسـتند، باطـل نمود.» ۹ عبدالحـی حبیبی می‌افزاید که: ایــن نـظر جــدیـد عـلمی کـه زبان دری افغانسـتان از پهـلوی نزاییـده، اکنـون «یک سـند قـوی و واضحی را پیدا کرده، که آن عبارت از کشف سـنگ نبشـته مکـشـوفه بغـلان را به زبان دری و رسـم الخـط یونانـی می ‌بیـنیم، اعتـراف می‌ کنـیم، که زبان دری کـنونی از پهـلوی منـشعـب نشـده، بلکه در مدت یکهـزار و هـشـتصد سـال تا دو هـزار سـال پیـش از این در تخـارسـتان تاریخی زبان تکـلم و تحـریر و ادب دربار بوده ...

     

    کشـف این سـنگ ‌نبشـته گرانبهـا، تحـولی را در عـلم زبان‌شـناسی و تاریخ ادبیات افغانسـتان بوجود می‌ آورد و عـقاید کهنه را متزلزل می‌ گرداند.» و « ... زبان دری بشکلی که در این نوشـته ثـبت شـده در حـدود قرن اول و دوم میـلادی یعنی دو هزار سـال قبـل وجـود داشـت». ۱۰

     

    عبدالحی حبـیبی در شـرح هفت کتـیبه قدیم می ‌نویسـد که: «کـتیبه سـرخ کوتـل بغـلان که در حـدود ۱۶۰ میـلادی به زبان تخاری ( دری قدیم ) نوشـته شـده اسـت، نشـان می ‌دهـد که زبان دری قبـل از ورود اعراب به این سـرزمـین رایج بوده اسـت و جروبحث مورخـین و باسـتان ‌شنـاسان که عمـدتاً در حاشـیـه غربـی و جـنوب غـربی قـلمـرو زبان فارسـی متمرکز اسـت، نتیـجه‌ای نـداد. زیرا در حـدود مـذکـور زبـان پهـلوی رایـج بـوده اسـت.» ۱۱

     

    سـنـگ‌ نـوشـته بغـلان در سـال ۱۳۳۰ خورشـیدی (۱۹۵۱ م) از یک معـبد دوره کوشـانی از سـرخ کوتـل بغـلان ( در ۲۰۰ کیلومتری شـمال کابل ) کشـف گردید و قدامت بیش از یکهـزار و هـشـتصد سـال از امروز دارد. ایـن سنـگ‌نـوشـته به زبان دری و رسـم‌الخـط یـونـانـی نوشـته شـده اسـت. کشـف و مطالعـه آن بر نظریه اینکه خراسـان و فرارود مهـد پیـدایش زبان دری اسـت که پیش از اسـلام رواج داشـته، صحه گـذاشـت.

     

    پروفیسورعبـدالاحـمـد جـاویـد کـه پـژوهـش‌هــای گسـترده‌ای درمورد زبان و ادب فارسی دارد، می ‌نویـسـد: «...وجود زبان دری پیـش از اسـلام ثابت اسـت. از قرن اول و دوم به جز چندشـعر هجایی آثار دیگـری به ما نرسـیده، اما در قرن سـوم اسـت گویـندگانی در بلـخ، بخـارا، هـرات و سـیسـتان پدید آمـدند و بنـیان ادب دری را گـذاشـتند. چنانچـه در همـین آوان یک بیـت شـعـر، یک رسـاله و یا یک کتاب در سـراسـر ایران امروز به زبان دری بوجـود نـیآمـده اسـت و اصـولاً هم نـبایـد باشـد.» ۱۲

     

    پــرویــز نـاتـل خانلـری یـکی ازچـهـره‌های شـناخـته‌شـَده ادبـی ایران تاکـید می کند: « منـطـقه رواج و رونق فارسی دری ابــتدا در شـرق و شـمال شـرق ایران بود ...» و شـاعـران آن دوران « ... غالباً به یکی از شهرهای بخـارا، سـمـرقـند، هرات، بـلخ، ... و آبادی‌های دیگر خراسـان منسـوب هـســتند.» ۱۳

     

    بـه نظر بسـیاری از پـژوهـشـگـران و خـاور‌شـنـاسـان، زبان پارسی دری از سـرزمیـن‌های خـراسـان و فرارود برخاسـته و در همین حوزه پرورده شـده و اغلب شهـرهای آن از جمـله بخارا وبلـخ، سـمرقـند و غـزنه، هـرات و نیـشـاپور از دیرگـاهی مرکز عـلم و ادب بــوده اند. بـدیـن ترتـیب زبـان دری زبان بیگـانه و وارداتی نبـوده در هـمین سـرزمین زاده و پرورده شــده اســت.

     

    مـیرغلام محـمد غبار مورخ شـهـیر افغانسـتان بر این عقـیده اسـت که: « زبان دری اصلاً در مناطـق دو طرف رود جـیحـون»۱۴ یعـنی سـرزمین‌هـای ماورءالنهـر و خراسـان قـدیم قـبل از اسـلام بـوجـود آمـده اسـت و به قـول نویـسنـده کـتاب «سـرنوشـت فارسی تاجـیکی فرارود در قرن ۲۰»، مـحـمد جان شکوری «... فارسی دری در خـراسـان از جـمله در ماوراءالنهر بیـش از اسـلامیت رواج داشـت و بـه درجـه زبـان شـعـر رسـیـده بود ...» ۱۵ در برپایی و تحول زبان دری زبان‌های بومی این خـطـه بویـژه زبان سـغـدی کـه روزگاری زبان ارتـباطی «راه ابـریشـم» و زبان عـلمی آسـیای مـیانه بـوده و به گفته دکتـر احسـان یارشـاطر، مدیر دانشـنامه‌ ایرانیکا / Encyclopedia Iranica/» زبان بـین‌الـمللی آسـیای مرکزی به شـمار می رفـت و تا چیـن نـفـوذ داشــت»۱۶ نـقـشی مــؤثـر و قــوی داشــته اســت.

     

    سـعـید نـفیـسی اسـتاد پیشـیـن دانشـگاه تـهران می ‌نویسـد: «... به دلایـل بسـیار بر من مسـلٌم اسـت که سـرزمین اصلی زبان دری، خـراسـان و ماوراءالنهر بـوده ... و بـعـداً زبان دری در نـواحـی ایـران کـه قـلـمرو اصلی آن نـبوده انتشـار یافـت، ...» ۱۷

     

    ملک‌الشـعـرا بهار می ‌نـویسـد: «زبان فارسی دری اصلاً لهجه اهـالی ماوراءالنهر، سـمرقـند و بخـارا اسـت که در ایـن جای‌هـا تاجـیکان زنـدگـی می ‌کـنند.» ۱۸

     

    دکـتر جـلال متـینی مـدیـر مسـؤول مـجـله « ایـران‌شـناسی « می‌نویسـد که: «زادگاه زبان و ادب فـارسی در قـرن سـوم و چهـارم هـجری، خراسـان و ماوراءالنـهر (فرارود ) اسـت.»، و نـیـز «... زبان فـارسی، زبان مردم خـراسـان و ماوراءالنهر در قـرن سـوم و چهارم هـجری در طی هـشـت تا نه قـرن به سـراسـر ایران و سـرزمین‌ های غـیرایرانی، آناطـولی، شــبه قاره هــند، و بالکان و چـیـن، راه یافـت.» ۱۹

     

    حـکیم ناصـر خسـرو قـبادیانی بلخی در نیمـه اول قـرن پنجـم هجـری از بلـخ بسـوی دیار مغـرب مسـافرت کرد، به تـبریز رسـید و با قـطران تـبریزی شـاعر معـروف آشـنا شـد کـــه زبان فارسی نمـی ‌دانسـت. در تـبریـــز زبان پـهـلوی سـاسـانی رایج بـود. حکـیم در سـفرنامه خود در زمـینه می ‌نویسـد که:

     

    « ... و در تبریز قطران نام شـاعری دیدم، شـعـری نیک میگـفت اما زبان فـارسی نیکو نمـیدانسـتت پیـش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقـیقی بیاورد و پیش من بخـواند و هر معـنی که او را مشکل بود از من پرسـید، به او بگـفتم و شـرح آن بـنوشـت و اشـعار خود بر من خوانـد....» ۲۰ قـطران تـبریزی در ترکیب‌ بندی بر دانسـتن زباَن دری فخر می ‌کند و می ‌سراید:

     

    مرا برشعـرگویان جهان فـخر آمدی من در شعـر دری بر شـاعـران نگـشادمـی در زمان دو شـاعر بزرگ زبان فارسی، سعـدی و حافـظ ( قرن هـفتم هجری ) در ایالت شـیراز ( فارس ) هنـوز زبان دری زبان عام نشـده بود. حافـظ می ‌گـوید:

     

    ز شـعـر دلکـش حـافــظ کسـی شـود آگـاه که لـطف طـبع و سخـن گـفتن دری دانـد اگر در قرن هـفتم هجـری همه مردم فارس «سخن گـفـتن دری» می ‌دانستـند، حـافـظ چنـین نمی ‌گـفت. دکتر محمود افـشـار یزدی، ادب ‌شـناس و مورخ ایران با روشـنی می‌ نویسـد: «زبان دری پیش و بیش از آنکه به ایران تعلق داشـته باشـد از آن افغانسـتان و تاجیکسـتان اسـت.

     

    بعلت اینکه زادگاه و پرورشگاه آن خراسـان قدیم، افغانسـتان و ماوراءالنهر( بخارا و سـمرقـند ) و بلخ و غزنه بوده اسـت. رودکی و عنصری، همچنان که فردوسی و فرخی و بسـیار دیگر، از زادگان و پرورش یافتگان خراسـان بوده‌اند. چند صد سـال بعد اسـت که سـعدی و حافظ در فارس ظهور کردند.» ۲۱ اسـتاد ابوالـقاسـم فردوسی و بسـیاری از اهل قلم واژه « دری» و « پارسی» را مترادف آورده اند.

     

    بـفـرمـود تا پـارسـی و دری بگـفتنـد و کـوتاه شـد داوری به سـخن پروفـسـور شهـرسـتانی، «نخسـتین کسی که در باره « زبان دری» سخـن زد، عـبـدالله بن مقـفع مترجم کتاب کلیله و دمنه به زبان عربی و مولف ادب الکبیر و ادب الصغـیر می ‌باشـد. وی در سـال ۱۳۹ هجـری ( ۷۵۷ م ) مقـتول گردید.» ۲۲

     

    در کتاب الفهـرسـت ابن ندیـم سخـنی از ابن مقـفع که خود اهـل فارس اسـت، چـنین آمـده اسـت که او زبان پهـلوی را زبان مردم پهـله یعـنی اصفهـان، ری، همدان، ماه نهـاوند و آذربایجـان می داند و زبان دری را زبان شهـرهای مـداین و دربار شـاه می داند و اسـم دری را برگرفـتـه از دربار می‌داند و می ‌گویـد از زبان‌هـای شـرق و خراسـان، زبان مردم بلـخ اسـت که در دربار برتری دارد. پارسی زبانی اسـت که موبـدان و عـلما و نظایر آنها به آن سـخـن میگفتـند و زبان مردم فارس اسـت.... ۲۳

     

    به هرحال ابن مقـفع که خـود زاده و اهـل فارس اسـت، فقط زبان مردم خراسـان و بویژه بلـخ را دری می ‌دانـد. در قرن چهارم هجـری لفظ دری در اشـعار فردوسی، عـنصری و دیگـران به تکرار آمده اسـت. در متـون منثـور برای اولین بار لفـظ دری به شکـل پارسی دری در تـرجـمه تفـسـیر طبری آمـده اسـت. از هـمیـن زمان این زبان را به نام‌های دری، پارسی دری و پارسی یـاد کـردند، چـنانـکه شـمس قــیس رازی مولـف «المعـجم فی اشـعار العـجم» هر سـه این اصطـلاح را به کـار برده اســت.

     

    ذبیـح الله صفـا در»تاریخ ادبیات ایران» می‌نویسـد که: «هـمین زبان [دری] همچـنان که می‌دانیم، در نخسـتین روزگـاران ادب فارسـی، علاوه بر دری، پارسـی و یا پارسی دری هم نامـیده می‌شد،

     

    خاورشـناسـانی که فـقط به اکتفا بر تسـمیه ظاهری این زبان، آن را از سـرزمین فارس دانسـته اند، به کلی باطل و حاکی از جهـل آنان اسـت و همچنین این کردار بعضی‌ها می‌کوشـند تا دری و پارسی را از یکدیگر مـتمایـز و جـدا شـمارند و حـال آنکه پارسی، دری اسـت و دری، پارسی» ۲۴

     

    در بسـیاری از متـون پیـشـینه، زبـان مـردم خـراسـان و فـرارود دری، پارسی و یا پارسی دری یاد شـده اسـت. ابوعـلی سـیـنای بـلـخی زبـان فـصـیح زمان خـود را «پـارسی دری» نامیـده اسـت. در روزگـار نه چـندان دور ایـن زبان در افـغـانسـتان، سـمرقـنـد، بخارا، خجـند و... نـیز فـارسی نامیــده مـی‌شــد. * * *

     

    تازیان بعـد از اسـتیلا بر سـرزمـین‌های مفـتوحه با خود دین اسـلام و زبان عـربی را به این کشـورهـا آوردنــد و در بـرابـر فرهـنگ‌هـا و زبان‌های بومی مردم تعـصب و ســتـیز نشـان دادنـد و در پی از بیـن بردن آنهـا و جـایگـزینی زبـان و ادب عـربی برآمـده‌ انـد. به قول میرغـلام محـمد غـبار «تـأثـیر این دو سـلاح [دین و زبان] آن‌قـدر قوی بود که مثلاً کشـور قـدیمی مـصر را به یک کشـور و ملت عربی تبدیـل کرد.» ۲۵ اعراب هرکـسی را که به زبان عربی گـفـتگو نمی‌کـرد، «عـجـمی» یعـنی گنـگ خـوانـدنـد و گـفـتار او را لایـق مـطالعه و تحـقـیق نـدانسـتند.

     

    » ۲۶ بــه روایتی بعـد از یـورش تـازیـان به خـراسـان نزدیـک به دو صـد سـال «سکوت سـیاهی» در این مرزوبــوم مسـتولی بـود. میرمحـمد صدیـق فرهـنگ در کتاب «افغانسـتان در پـنج قـرن اخـیر» می‌نویسـد:

     

    «در هـنگـام گشـوده شـدن خراسـان به دسـت مسـلمـانان [اعراب] بخـش بزرگ سـاکـنین این سـرزمـین را مردمانی تشکـیل می دادند که از شـاخه هـند و اروپایی آرین بودند و بعداً به نام تاجـیک شـهـرت یافـته اند.» ۲۷ به‌رغم اینـکه تـازیان بعـد از «فـتح» خـراسـان در برابر زبان دری با تعـصب قـومی و سـتیز مـذهـبی برخــورد کـردند، الـفبای عـربی را جایگـزین آن نمودنـد، دبـیره (خـط) عـربی را به عنـوان خـط رسمی تـحمـیل کردند و سـعی نمودند که زبان دری را به حاشـیه برانند، اما فرهـنـگ و زبان دری در بسـتر زمان پایـداری کرد. خراسـانیان در این راســتا «... به تاریخ خود شـان برگشـتند و در پایگاه زبان شـان ایسـتادند، درسـت در همان دو چـیزی که با مسـلمانان دیگر متـفاوت بودند.» ۲۸

     

    در شـرایـطی که زبان عـربی زبان دیـن و دولت‌هــا بود، همین که زبان فارسی به عنوان بخـشی از فرهـنگ جامعه در برابر هجـوم و تجاوز زبان عربی ایسـتاد و باقی ماند دال بر توانایی و کارایی زبان پارسی دری دارد و بس. پایداری وایسـتادگی زبان دری در برابر زبان و ادب عرب همچـنین سـبب نجات زبان‌هـای دیگر از جمله زبان پشـتو، پلوچی، ... نیز گردیــد.

     

    خراسـان تامـدت نزدیک به هـزار سـال آثار زیادی به خـط پهـلوی، پارتی، سـغدی و خــوارزمی انـشـای شـده بود.» ۲۹ ولی بعـد از آنکه خط عربی را قـبول کردند، در آن تغـیـیرات و اصلاحات بوجود آوردند و موافـق به زبان شـان سـاخـتند. از جمله خراسـانیان برای بیان زبان مادری خـویش بــه الـفـبای عـربی حرف‌های جدیدی « چ، پ، گ، ژ» را افـزودنـــد. بـرغـم همه فـراز و نشــیب‌ها، بـس دل انگـیز اسـت که زبان پارسی دری بـه عـنـوان زبان بومی خـراسـان باقی مانــد.

     

    با ظهور طاهـر پوشـنجی (۸۲۱-۸۷۲ میلادی)، یـعـقـوب لیـث صفـاری (۸۷۲ -۹۱۰ م) و سـامانـیان (۹۱۰ – ۹۹۹ م) رسـتاخیز بزرگی در ترویج و به کار بردن زبان دری بـه جای عربی آغاز شـد و به تدریج قوام گرفـت و این دوره ترویج زبان و ادب فارسی دری اسـت.

     

    زبان فـارسی دری در دوره سـامـانیـان کـه تاجیک‌ تـبار بـودنـد، هـرچـه بـیـشـتر بـه مثـابه‌ زبان اسـتاندارد (معیاری) و رسـمی قوام گرفت و به زودی از محـدوده یک زبان قـومی به فـراقـومی گذار نمود، به نماد و زبان مشـترک و عمومی برای تمام مردم منطقه که از هر تیـره و تبار بودند، تبدیل شـد.

     

    امرای سـامانی که به قـول شـنبلی نعمانی « به زیوار فضل و کمال آراسـته بـودنـد» ۳۰ زبان و فـرهـنگ ملی را عامل نـیرومنـد پـایداری در بـرابـر مهـاجـمان می ‌دانسـتند. همچنیـن «اوضاع سـیاسی در ابتـدای عـصر [قرن] دهـم میـلادی بـرای انکشـاف زبان گوارنـده پارسی دری شـرایط بسـیار خوب و مسـاعـدی فراهـم آورد.» ۳۱ در این دوره نه تنها ادبیات بدیع رونق یافـت، بلکه آثار فـروان عـلمی و فـلسـفی، تاریخی و دیـنی بـه زبان دری نـوشـتـه و یـا تـرجـمه شـد. نثر پارسی دری این دوره از آثار گرانبـها بهـره مند اسـت و شـعـرشـناسـان آن را یکی از بهـترین دوره‌هــای ادبی می‌دانـنــد.

     

    داریـوش آشـوری در کـتاب «بـازانـدیـشی زبان فارسی» در باره عهـد سـامانیان می ‌نویسـد که: «خـدمت بزرگی کـه امـیران سـامانی بـه قـوم ایـرانی کـردند زنـده داشـتن زبـان فـارسی در نگارش بود؛ و با این کار ما با آنکه اسـلام آوردیم، عرب نشـدیم. باری این قـدر اسـت که زبان فارسی مانـد و ما فارسی زبان مانـدیـم.» ۳۲ براسـاس نوشـته دکتر محمد معـین « از آغاز قـرن سـوم هجری شـعـر فارسی که زبان دل و ترجمان احسـاسـات اسـت، ظاهـر شـد و رو بـه تکامل گـذاشـت.

     

    » ۳۳ و به سخـن دکتر ذبـیح الله صفا «تا اواخر قـرن چهـارم شـعـر فـارسی منحـصر بـه گـویـندگان خـراسـان و ماوراءالنهر بود.» ۳۴ و به قــول میرغـلام محـمدغبـار « آثاری در نظـم و نثـر در این زمان [دوره سـامانیان] به میان آمد، ... شعـرایی چــون شـهـید بـلخی، رودکی بخارایی، دقـیقی بلـخی و رابعـه بلخی و ده ها نفـر دیگر ظهـور نمود، ...» ۳۵ اسـتاد ابـوعــبدالله رودکی سـمـرقـنــدی، بزرگـترین شـاعـر عهـد سـامانـیــان که به پـدر شـعـر دری ملـقـب گردیـده و صدهـزار بیت شـعـر از او به یادگـار مانده اسـت، به فرمان نصر بن احـمد سـامانی کـلیله و دمـنه را به شـعـر دری درآورد. فردوسی می‌ گوید: بـه تازی بـود هـمـی تـا گاه نصر بدانگه که شـد در جهان شـاه نصر بـــفــرمـــود تــا پــارســـی دری نـبـشــتـنـد و کـوتـا شــــد داوری حکـیم ناصر خسرو می‌گـوید:

     

    من آنـم که در پای خـوکان نریـزم مـر این قـیـمـتی دّر لـفــظ دری را طـوریـ که در بـالا تـذکـر دادیـم، زبان فارسـی دری در دوره سـامـانی‌ها کـه تاجیـک‌تبار بودند هرچـه بیشـتر به مـثابـه‌ زبان معـیاری و رسمی قوام گـرفـت و وسـیله نیرومـند در تقـویـت تفـاهـم و تحکـیم همـدلی هرچــه بیشـتر خـراسـانـیان گـردید و کتـاب مهم جغـرافـیا «حـدودالـعـالم من المشـرق الی الـمغـرب» و هــــم چـنان تاریـخ بلعـمی کــه نمونه کامـل اسـت از نـثــر آن روز، تالـیف شـد. آثار زیادی ازعـربی به زبان فـارسی ترجمـه گـردید، از جمـله تفـسـیر طـبری و» تاریـخ الرسـل والـملوک جـریر» طـبری به زبان فارسی ترجـمه شــد.

     

    زبان فارسی به زبان دوم در دنیای اسـلام مـبدل شـد و در امر غـنا و گـسـترش فـرهـنگ اسـلامی تاثـیر با اهـمیتی داشـت. بدین ترتـیب در این دوره ملت تاجـیک در زمین زبان پارسی دری و در آب و هـوای «اسـلام» رشـد کرد و سـر کشـید. یک ملت کهـن اما نوخاسـته و سـرزنــده. « خـلاف طاهـریان (۸۷۲ – ۸۲۱) سـامانیـان به خـوبی درک می ‌کـردند که بـدون احیای و رسـتاخـیز سـنن دیرین مدنی و فرهـنگی تامین وتحکیم اسـتقلال شـان ممـکن نیسـت.» ۳۶

     

    زبان و ادب فارسی در عهـد غـزنویان (۳۸۹ – ۵۸۳ ق) که ترک ‌تـبار و فـارسی زبان بـودند، راه کمال پیـمود و به شـبه قاره هـنـد نیز راه یافـت. در دوره‌ای که حسـنک وزیر سـلطان محـمود بود، هـمـه دفاتـر را به زبان فـارسی برگـردانـدند. دربـار غـزنـویان مرکـز مهـم زبـان و ادب فـارسی بـود. «فـردوسی» مـحـور ادبـیات ایـن دوره اسـت. او با سـرودن شـاهـنامـه نه تنـها کـاخ بلـندی زبان پارسی را بلکه حماسـهی آریـانـا را چنان پی‌افگـنــد که بـنیان آن هرگـز از بـاد و باران و گــذشـت روزگـاران سـسـتی و خلل نیافــت.

     

    نـمــیرم از ایـن بـس کـه مـن زنـده‌ام کـــه تـخــم ســخــن را پــراگنــــده‌‌ام بســی رنــج بــردم بـدیـن ســال سـی عــجــم زنــده کـردم بــدیـن پـارســی «عجـم در منطـقه ما ... وطنی دارد فـرهـنگی که سـاخـتار آن در درازنای تاریـخ بیـشـتر و نـیز عـمیـق ‌تـر با زبان فارسی دری تجـسـم یافـته اسـت.» ۳۷ زبــان و ادب فـارسی در دوره حکـمرانی شـاهـان غــوری کـه بقـول پروفیسور جـاوید تاجـیک ‌تـبار و دری‌ زبان بودنـد، در هــند رونـق بیشـتری یافـت و در امر هـمبسـتگی مـلی و فـرهـنگی هـــند نـقـش بـا اهـمیتی را بـازی کرد. ۳۸ در دوره حـاکـمیت لــودی‌هـای پـشــتون ‌تـبار، زبـان فـارسی در هـنــد رواج یافـت و عـملاً به زبـان رسـمی، اداری و آمـوزش تبــدیل گـردید و تالـیف فـرهـنـگ‌هـای فارسی به فارسی آغاز شــد.

     

    نـقـش پادشـاهانی گـورکانـی (۹۳۱ –۱۲۷۵ق) در امــر رشـد زبـان فارسی در هـنــد، برجـسـته اسـت و عهـد بابـر، دوره طـلایی زبان فارسی در هـند به شـمار مـیرود. بابـر با آنکـه خـاطرات خـود را بــه زبان تـرکی جـغـتایی نوشـت، اشـعـار فـارسی صـوفـیانه میسـرود. در هـمـیـن دوره زبان فارسی براسـاس فـرمانی (۹۹۰ ق) به عـنوان زبان رسـمی و اداری هـند اعـلام گـردید و بـرخی کـتاب‌های سـانسـکریت بــه فـارسی ترجــمه شــد. ۳۹ به‌یـاد داشـته بـاشیــم «...در هـمان زمان کـه پــادشـاهـان صفـوی بــه زبـان تـرکی صحــبت می ‌کــردنـد، سـلاطـین و امـرای مسـلـمان هـنــد بـه زبان فـارسی به عـنوان زبان رســمی در بـار خود تکـلم وفرامـیـن و اسـنـاد خـود را با ایـن زبان صادر می ‌کـردنـد....»۴۰

     

    حافظ چـه زیبا سـروده اســت: شـکرشـکـن شـونـد هـمه طوطیان هـنـد زیــن قــند پارسی که به بنگالـه می‌رود انگلیـس‌ها در سـال ۱۸۳۶م زبان انگلـیسی، درسـال ۱۸۴۴م زبـان اردو را به‌جای زبان پـارسی رسـمیت بخشـیـدند و زبان پارسی را که تا این سـال‌هـا یگانه زبان تـفاهـم و ارتـباط، زبـان آمـوزش و اداره در هـنـد بود، به حـاشـیه راندنــد. ترکمـانان سـلجوقی زبان فـارسی را در آناتولی (آسـیای صغـیریا تـرکیه امروز) گسـتـرش دادند. زبـان ادبی و دیـوانی دربـار خـلفـای عـثمانی‌ها سـال‌ها فارسی بود. شـاهان صفوی و قاجار که ترک‌ تبار بودند، هـمه مکـاتبات شــان را بـه زبـان فـارسی انجـام مـی ‌دادنـد. همچنـین می‌ توان در همـین راسـتا در باره سـهـم آذربایجـانی‌ها، کردها، بلوچ‌ها، وغـیره سـخن گفـت.

     

    دکـترجـلال مـتینی بـرایـن عـقــیده اسـت کـه: « غـزنـویان و سـلجـوقـیان و بعـد خوارزمشـاهـیان و مغـولان و دیگر تیـره های تاتار... زبان فارسی را در دربار و تشـکیلات اداری خود به عـنوان زبان رسـمی و اداری به کار می ‌بـردند. ایـن رسـم در دوره های بعـد هم چنان ادامه یافـت. ۴۱

     

    سـخـن کـوتاه اینـکه در طی هـزار سـال، زبان مردم خراسـان و ماوراءالنهر به عـنوان زبان علم و ادب، زبان رسـمی و اداری حـوزه گسـترده‌یی را فرا می‌گرفـت. از جمله در خراسـان زمین، زبان فارسی نه تنهـا زبان گـفتگو بلکه زبان رسـمی بود، همه امور دیوانی کشـور اعم از فرمان ها، نامه ها، قراردادها، ... به همیـن زبان بود. محـمود طـرزی برخـاسـته از عـشـیره محمدزایی پشـتون ها و یکی از پیشـگامان ادبیات نوین افغانسـتان بحث بلندی درباره زبان و قومیـت در چنـدین شـمارهی جریـدهی «سـراج الاخـبار» دارد، از جمله می‌‌نویســد کـه: «یکی از زبانهـای بسـیار مهمهی عـالم اسـلامی، زبان شـیرین فارسی می‌باشـد،...

     

    زبان فارسی، بعـد از انـقراص یافـتن حکومت عرب در هـمه سـلطنـتهای طوایـف الملوکی که از اقوام مخـتلـفه در هـرطرف آسـیا تشکـیل یافـت، زبان رسـمی حاکم گردید ... سـامانیان، غـزنویان، غــوریان، ایـن زبـان را خـیـلی تـرقی داده انـــد....» ۴۲ اما لشـکرکشی‌های سـلـطان محــمود غـزنوی تا احـمدشـاه ابدالی بـه سـرزمیـن هـنـد و سـرزمـین‌هـای دیگـر و پیامد‌های آن، از منـظر تاریخی، قابل تأمل و بحث جـداگـانه اسـت و از حوصله‌ی این مقـال خـارج اســـت. * * * اهـل پـژوهـش از جمله دانشـمنـدان نـامـدار ایران در عـرصه زبان و ادبیـات فارسی هـمچـون ملک‌الشـعـرا بهار، سـعـید نفـیسی، بدیـع الزمان فروزانفـر، پرویز ناتـل خـانلری، ذبیح الله صفـا، شـاهـرخ مسـکوب، احـمدعـلی رجـایی، جـلال متـینی، داریـوش آشـوری، محـمود افـشـار یـزدی و ... که در ایـران دوسـتی و دلبسـتگی شـان به زبان و ادب پارسی شـک و تردیـدی نیسـت، بر این عـقـیده اند که زبان دری (پارسی) نخسـت در خراسـان و ماوراءالنهر به وجود آمده و بعـد بـه سـوی غرب خـراسـان یعـنی ایران امروز راه باز نمـوده اسـت و به نظر آنها این امر امروزه پـدیـده‌یی پـذیـرفـتـه شــده اسـت.

     

    زبان دری خیلی کهـن بوده و دو هـزار سـال پـیش هم یک زبان برجـسـته و برازنده بوده اسـت و مسـلماً اگر چـنین پیشـیـنه‌ای و توانـایی نمـیداشـت، چگونـه میتوانسـت به مرحله بلاغـت و فـصاحت در دوران سـامانی ها برسـد و آثار بسـیار با ارزشی مانند دیـوان رودکی، شـاهـنامه فردوسی و دیگر آفرینـش‌های هـنری خـلق کـنـد.

     

    «زبان فـارسی دری با همان فـصاحـت و بلاغـتی که دارد در اواخر قرن پنجـم هجـری به درجه کـمال رسـیده استـ و دانشـمنـدان بزرگی همـچون ابن سـینا و ابوریحـان بیـرونی آثار علمی خـویــش را در رشـتـه فـلسـفـه و نجـوم بـدیـن زبان نوشــته‌انــد.» ۴۳

     

    زبان فارسی دری به مرور زمان نه تنـها به رایج ترین و هـمگانی ترین زبان این خـطه تبدیل گردید، بلـکه حلقه تفاهـم و وصل بـین اقـوام و قـبایل مخـتلف گـردیـد و بنابـر توانایی‌هـای کـه داشـته و هـم محـتملاً از جهـتی که به محـل و طایفـه‌ای منسـوب نبوده اسـت، در اندک زمانی زبان رسـمی و درباری، علمی و بازرگـانی در سـاحه وسـیع گردید.

     

    به عبارت دیگر زبان پارسی در زمان کـوتاه، زبان مشـترک و عمومی برای تمام سـلاله های آسـیای میانه (از هر تیره و تباری بودند) و همچنان از اقـصای هنـد تا روم گـردید و اسـناد و نامه های رسـمی و دولتی از اسـتانـبول تا دکـن به این زبان صورت می گرفـت. در واقـعیت زبان پارسی نـقـش زبان بیـن‌المللی را برای تـمام این نواحی داشــت..

     

    زبان فارسی دری در درازنای تاریـخ هـزار سـاله بعـد از سـامانیان برغـم دشـواری ‌های جـانسـوز زنده و ماندگار ماند و به زبان فراملیتی در حـوزه تمـدنی مـا تبدیل گردید وهـمه اقوام و تبار زبان فارسی را به عنوان زبان رسـمی و دولـتی، زبان مشـترک و تفـاهـم کــشـور پذیـرفـتــه بودنــد.

     

    «این زبان [فارسی]، یادگاری اسـت جـاویدان از پیـوسـتگی و خـویشـاونـدی ایـن مـردم در گـــذار روزگار تا بـه امروز. اینکـه مردم بدخشـان، در آنسـوی آمو دریا، قادرند با سـاحل نشـینان خـلیج فارس به زبان یگانـه گپ بزنـند، قصه و افـسـانه نیسـت، بلکه نشـانه بقـا و جان سـخـتی این زبان اسـت. باید به یگانگی و دوام این حوزه تمـدنی باور داشــت.» ۴۴

     

    بـراسـاس آنـچـه نقـل کـردیـم می‌تـوان نتیـجــه ‌گـیری کرد کـه: ● زبـان دری ریشــه و پیشـینـه‌ای بیـش از دوهــزار سـال دارد، خـاسـتگـاه و تجـلی گاه آن سـرزمیـن‌هـای خـراسـان کـهـن (افغانسـتان کنونی) و فـرارود بـوده اسـت. زبـان پـارسی دری زبان مـردم خـراسـان و فـرارود پـیش از اسـلام بـوده اســت، در حـالی که زبان مـردم اصـفهـان و فـارس پهـلوی بـوده اسـت.

     

    آفـریـنش نخسـتین آثار به زبان پارسی دری در کرانه‌های افـق شـهـرهای چـون بـلخ، بادغــیس، هـرات، سـیسـتـان، ســمـرقـند و بـخـارا، پـرتـو فـشـانی داشـتـه اسـت و نخـسـتین سـخـن سـرایـان زبان دری از همیـن منطقـه برخاسـته انـد. وقـتی که زبان دری در قـرن نهـم ودهـم میـلادی در خـراسـان و ماوراءالنهر زبان گسـترده‌ای بود و بـدان شعـر و نثـر می نوشــتـند در غـرب خـراسـان (ایران امروز) یک پارچه نظـم و نثـر دری وجـود نداشــت.

     

    زبان دری در قـرن دهـم میـلادی بعـداً بطرف غـرب خـراسـان انـتشــار و گسـتـرش یافـت و در مناطـقی چـون فارس و عـراق عـجـم به تدریـج رواج پیـدا کــرد.

     

    ● تـا کنـون کوچـک‌تـرین اثـری از زبـان و ادب دری در غـرب خـراسـان به دسـت نیآمـده است کـه قـدامت آن قبـل از سـده هـفت میـلادی باشـد، حـتی تـا قـرن دهــم مـیلادی کــسی درتـبریــز زبان دری نمی دانسـت. از ایـن رو منشـا زبان دری را «پهـلوی سـاسـانی» دانستـن، اشـتبــاه اســت.

     

    تا کـنون هـیچ سـند تاریـخی و زبـانی در دسـت نیســت کـه رواج پـارسـی بـاسـتـان (دوره هـخـامنـشی) را در فــرارود و خـراسـان کهـن ثابت کـند. هــرگـاه پارسی باسـتان در این جـا ها رایـج می بـود، حتـماً ســندی و یــا کـتـیبه‌ای به ایـن زبان نـیز تا کـنون بدسـت آمـده بـود.

     

    منشـأ زبان دری پهـلوی سـاسـانی نیسـت. این زبان در نواخی خاوری ایران در کـناره های دریای آمو، در شـهـرهای بخارا و بـلخ، ســمرقـند و بغـلان از زبان های باخـتری اغـلبـا ًاز تـیرهی زبان های تخـاری منشـا گـرفـته اســت و ریشـه‌های آن به زبـان‌های اوسـتـایی مــی رســـد.

     

    مـراد از زبان پارسـی، دری اسـت و از زبان دری، پارسی و یا پارسی دری اسـت که زبان مـردم خراسـان و فرارود بوده اسـت و نـه اینکه بـر پایـه تسـمـیه ظاهری از نام «فارس» گرفتـه شــده باشــد.

     

    تاریـخ هـزار سـاله زبان فارسی دری بعـد از فـروپـاشـی دولت سـامـانیان بیـانگر این حـقـیقـت اسـت که در امر رشـد و تقـویت، شکـوفایی و گسـترش آن، نویسـندگـان، شـعـرا، فـرهـنگیـان و ... که زبان مادری شـان فارسی دری نبـود، نقـش با اهـمیت و در خـور توجـه داشـتـند.

     

    زبـان و ادبیـات پارسی دری ثـمـره تـلاش جـمـعی و هـمآهـنـگ هـمـه‌ای اقـوام و تبـارهـای گـوناگـون حـوزه تمـدنی ما اسـت و ایـن ارثـیه در واپسـیـن تحـلیل به هـمـه تعـلق دارد. زبان فارسـی دری ( زبان فـراقـومی ) به عـنوان زبان هـمگانی، مشـترک ومعـاشـرت بین ملیـت‌ها و تبارهای حـوزه تمـدنی ما به یکی از عـوامل مهـم وفـاق هـمگـانی تبـدیل شـده اســت.

     

    زبان فارسی به عـنوان یک زبان مشـترک ادبی و اداری، معـاشـرتی و بازرگانی و بــویـژه فـراقـومی در امـر پیـونـد دادن اقـوام و جـغـرافـیای پـراکنـده در حـوزه تمـدنی ما پیـوسـتـه نقـش تاریـخی پــر اهـمـیتی و حـسـاسی داشـتـه اســت. از هـمیـن جـاسـت، هـر قـومی که قـدرت سـیـاسی را در منطـقه به دسـت گـرفـتـه اسـت، نتـوانسـته زبـان قـومی خـود را بـه ‌حـیث زبان مشـترک تثبیٌـت کنـد.

     

    زبان پارسی دری از میان هـمه این پیچ و خـم‌هـا، این هـمه تهاجـمات ضد زبانی و این مـوج‌هـا و تـوفـان‌هـای سـهـمگین گذشـت، توانایی، ظرفـیت و سـرزنـدگی خـویـش را به عـنوان زبـان هـمـگـانی نـگـه داشــت و آثـار خـلاقــه و مانـدگـاری به ایـن زبـان چـاپ شـده اسـت. مردمان ما در آیـنه‌ی آن، خود را در گـذرگـاه تـاریـخ می‌بیـنند. * * * از منـظر ارزش‌های انسـانی بین زبـان‌ها تـفـاوت نیسـت، اگـر تفـاوتی هـسـت، مربـوط بـه مسـایل فـنی و اسـتعــدادهـای ذاتـی و تـوانایی هـای فـطـری هـر زبان می‌گـردد. امـا فــراگرفتـن زبـان، در پی نیاز اسـت. در چشــم‌انداز، زبانی اقـبال، زبان عـلمی و مشـترک را می‌ـیابد، که به نیازهای سـیاسی ـ اقـتصادی، اجـتماعی ـ فرهـنگی پاسـخ دهـد و در دنیای ارتباطـات و رایانه، اسـتـواری و توانایی انتقـال عـلوم معـاصر را داشـتـه باشـد، در جهـان متحــول ما بـا تحـولات هـمـراه شـود، مفـاهـیم و پدیده های جـدید را به پـذیـرد.

     

    در هــر صـورت، شـهـرونــدان میهن ما بـه منظـور نـظـام‌سـازی و ســازمـاندهـی جـامعـه مـدرن بــه گزینش یـک زبـان ســراسـری و مشـترک که هـم انتـقال عـلوم و تکـنالـوژی جـدیــد و هـم رابـطه و تـفاهـم هـمـه شـهـرونـدان را تـامـین کــند، نـیاز دارد. بــه بـاور نگـارنده، زبـان دری (فـارسـی) در کشــور چـند قـومی افغانسـتان و حـوزه تمـدنی در حال گســترش ما هم اســتعـداد پاسـخ به نیاز عـلمی و اجتماعی را دارد و هم تـوانایی ایجـاد رابطه و تفـاهم را بیـن هـمه ملـیت‌هـا، قوم‌هـا و تـبارهـای کـشـور، (همه شـهروندان).

     

    در ایــن میـان فـرامـوش نکنیـم که «زبان پارسی در این منـطـقه، زبانی بوده که متعـلق به یک گروه نبـوده اسـت.... این زبان از یک قـوم خـاص نیسـت.» ۴۵ و «...فارسی دری از بـدو تولـد به‌گـونه‌یی خودجـوش و بدون تحـمیل و زور به زبان مشـترک اهـالی این سـرزمین مبـدل گشـت و هـمـه اقـوام در توسـعـه و تکامل آن سـهـیـم هـسـتـند.» ۴۶

     

    زبــان دری / پـارسی / بـرای اینکـه در دنیای متحـول مـا با تحـولات هـمراه شـود، بـایـد از هـمـه امکانات و داده‌هــای جغـرافـیای فـرهـنگی بدون تعـصب اســتفاده کند. به باورِ بسـیاری از صاحـب نظـران، بـرای اســتفاده از جـمیع امکانات میهـن فـرهـنگی در جـهـت تحول، نوسـازی و رشــد سـریـع زبـان و هــمچـنین یکســان سـازی واژه‌هـا، گسـترش زبان معـیاری قابـل پـذیرش بـرای هـمـه فـارسی زبـانـان از جـمـله در ایـران، افغـانسـتان و تـاجـیکسـتان، ...

     

    به گـفـتمـان جدی، کــارهـای جـمعی، پـژوهــش‌ها و جـشـنواره‌های مشــترک و تاسـیس فـرهـنگسـتان غـیرسـیاسی و مسـتـقـل، غـیر ایدیـولوژیک و مشــترک زبان و ادب فارسی نیاز اســت. در این مـیانه نقـش رســانه‌های گروهی، فـیلم، ترانه، موزیک، برگـزاری جـشـنواره هـای فـرهـنگی، کـنسـرت‌ها، شـب شـعـر و داسـتان، کنـفرانس‌ها و سـیمنارهای مشـترک، انتـشـار شــعــر، داســتان و طنز نـویســندگـان ایـرانی، افـغـانسـتانــی و تاجــیکسـتانی در انتـشـارات یک دیگـر، در نـزدیکی و هـمـدلـی، درک و تفاهم متـقـابل هـمـه پــارسی گـویـان اظـهـرمـن الشـــمس اســت.

     


    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: چهارشنبه سوم خرداد 1391
  •  نظر بدهید
  • 127آتشکده

    127آتشکده


    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: چهارشنبه سوم خرداد 1391
  •  نظر بدهید
  • آتشکده میل اژدها یا برج نورآباد

    آتشکده میل اژدها یا برج نورآباد تنها اثر بازمانده از دوره اشکانیان در استان فارس و هفت کیلومتری غرب شهر نورآباد ممسنی در شمال غربی استان فارس قرار دارد। این اثر که در دره‌ای فاقد آبادی در کنار کوه تنگ کله واقع است، به نام های دیمه‌میل، میل اژدها و میل آزاد نامیده می شود. این میل در کنار یکی از راه‌های مهم باستانی و در دامنه کوهی سنگلاخ و نسبتا سرسبز قرار دارد. میل اژدها یکی از معدود مناره‌هایی است که از دوران‌ پیش از اسلام باقی مانده و در زمان اشکانیان ساخته شده است.

    این اثر از لحاظ شکل و ظاهر مانند کعبه زردشت و برج زندان شهر پاسارگاد، چهارگوش است. بلندای برج بیش از هفت متر و پهنای هر ضلع آن در پایین چهار متر و در بالا 40/3 متر است و از سنگ رگه سفید به طول های مختلف ( برخی ۴۴ و برخی ۱۹ سانت) بسیار دقیق، منظم و با مهارت ساخته شده است.

    در داخل قسمت بالایی برج ، پلکانی به بلندای ۱۰/۵ و پهنای ۵۹ سانتی متر وجود دارد. این قسمت در سمت جنوب و در ارتفاع سه متری واقع شده و چنین به نظر می رسد که با نردبان به این قسمت می رسیدند و سپس از پلکان بالا می رفتند. در این برج آتش مقدس نگهداری می شد و از آنجا آتش را به سایر نقاط می بردند. آتشدانی نیز بر فراز برج وجود داشت." واندنبرگ" باستان شناس، برآن است که برج نورآباد فقط به روی روحانیان باز بود و نیایش کنندگان ، تنها می توانستند آتش را ببینند. بنابراین آتشدان ها و آتشکده ها سرباز بودند. در دوره پهلوی دوم، میله فلزی از وسط قطعات سنگ های برج نور آباد گذراندند تا از فروپاشی آن جلوگیری شود.

    به‌طور کلی میل‌ها در زمان اشکانیان و ساسانیان کاربرد فراوان داشته و بعدها در دوران اسلامی نیز این میلها را در مناره ها نیز می‌توان مشاهده نمود.

    از کاربردهای میل ها می‌توان در راهنمای کاروانان و اطلاع رسانی و دیده‌بانی وشاید آتشکده و... نام برد।

    در ذیل می توانید مجموعه عکس های افشین عزیزی از این مجموعه ی تاریخی را مشاهده فرمایید که مطالب این پست نیز برگرفته از وبلاگ ایشان می باشند.

    The oldest known Iranian minaret, Mil-i-Ajdaha, was built during Parthian period in Nourabad Mamasani, Fars Province, to guide the caravans. In remote past, minarets were used as guide posts. Caravans moving on the vast Iranian plateau, could find their routes in endless deserts and plains only by mean of such minarets





    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آتشکده


    آتشکده مکان مقدس زرتشتیان است که همواره در آن آتش نمایندهٔ فروغ ایزدی فروزان است. شکل و بنای آتشکده‌ها در همه جا یکسان بوده. معمولاً ً هر آتشکده هشت درگاه و چند اتاق هشت گوشه داشته و آتشدان در وسط بنا واقع بوده و پیوسته آتش مقدس در آن می‌سوخته. اما با گذر زمان و به تدریج در دین زرتشتیان مقرر می‌شود که آفتاب بر آتش نتابد. بنابراین آتش را در فضای باز نگهداری نکرده و اتاقی در وسط بنا ساختند که آتشدان در آن قرار داشت. تعداد آتشکده‌ها بسیار بود و تأسیس آن‌ها به زمان خیلی پیش از ظهورزرتشت پیامبر ، یعنی زمان پیشدادیان (هوشنگ و جمشید) می‌رسید.


    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آتشکده باکو :

    آتشکده باکو :
    آتشکده باکو در روستای سوراخانی در 15 کیلومتری شهر باکو واقع شده است .تاریخ آتشگاه از قرون سوم و چهارم قبل از میلاد ، زمانی که دین زرتشتی دین اصلی و غالب منطقه بوده است ، شروع می شود .
    طبق نوشته های دانشمند پارسی جی جی مدی ، در متون قدیمی پارسی در مورد معابد آتش در کناره غربی دریای خزر صحبت شده است . در قرن هفتم میلادی ، بعد از حمله اعراب ، آتشکده ها تخریب شد و بسیاری از زرتشتیان اسلام را پذیرفتند و تعدادی به سمت هندوستان مهاجرت نمودند. با گذشت قرنها و افتادن گذر بازرگانان هندی به این محل ، مجددا زائرین هندی به این محل جذب شدند. Kempfer جهانگرد آلمانی که در سال 1683 از آذربایجان بازدید نمود ، می نویسد که زرتشتیان از اواسط قرن هفدهم شروع به ایجاد توقفگاههایی در سوراخانی نمودند که اولین بنای معبد که اصطبل بود در سال 1713 ساخته شد.

                    

    معبد مرکزی چنانچه برروی سردر آن نوشته شده است ، در سال 1810 توسط تاجری به نام Kanchangar ساخته شد. در قرن هجدهم در اطراف محراب ، معابد کوچک ، اتاقک ها و کاروان سراهایی پیوسته به یکدیگر ساخته شدند. ساختار کلی معبد در آغاز قرن نوزدهم به همان شکلی بود که امروز به ما رسیده است که شامل یک مکان مقدس مرکزی ، مهمانخانه و 26 اتاق می گردد. در واقع این مجموعه به صورت یک چهاردیواری می باشد که یک مدخل ورودی دارد. بالای مدخل ورودی ، مهمانخانه (بالاخانه) قرار دارد که این نوع معماری در آن محل سنتی و مرسوم می باشد.

               

    در مرکز حیاط چهاردیواری اصلی ، معبد با آتش خاموش نشدنی درونش وجود دارد . آتش از یک دریچه مرکزی و همچنین از چهارستون توخالی معبد نشات می گیرد. همچنین در کنار معبد یک گودال دایره ای شکل به ارتفاع یک پا وجود دارد که درون آن هم آتش فروزان است و بنا به عقیده عده ای محل سوزاندن اجساد هندوان در زمان تسلط آنان بر این مکان بوده است. تمامی آتش درون محراب ، درون گودال و درون چهارمناره ، تماما توسط گاز طبیعی شعله ور هستند. و از طریق خطوط لوله ای که به راحتی قابل رویت هستند تغذیه می شوند. 

     بالای بسیاری از اتاقها از جمله ورودی اصلی ، نوشتجات حک شده ای وجود دارد که بسیاری از آنها در حال نابودی هستند و با خط هندی Devanagari ، Gurmukhi
    نوشته شده است . 

                                             

    در سال 1855 با آمدن صنعت نفت و گاز ، نخستین کارخانه در محل ساخته شد و آتشهای طبیعی تضعیف شدند و در سال 1883 به خاموشی گراییدند که در نتیجه آتشکده مزبور نیز خاموش شد. اما در سال 1975 بار دیگر آتشگاه بعد از بازسازی برای بازدید عموم گشوده شد و از آن به عنوان شاخه ای از موزه “ تاریخ و مهندسی مجموعه کاخ شیروانشاه ” نام برده شد. این مجموعه یکی از مهمترین و پرجاذبه ترین مکانهای باستانی ازمنه قدیم می باشد که مورد توجه زرتشتیان ایران و هند و توریستها می باشد.

    http://fruogh.persianblog.ir


    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آتشکده باقی مانده در آذربایجان مرمت خواهد شد

    آتشکده باقی مانده در آذربایجان مرمت خواهد شد

    دولت آذربایجان اعلام کرده است که در ماه می ، کار مرمت تنها آتشکده باقی مانده در این کشور آغاز خواهد شد.

    رییس منطقه حیات وحش که این آتشکده در آن قرار دارد در این خصوص گفته است:" این یک بنای تاریخی می باشد و تعداد زیادی از این آتشکده ها در این کشور وجود داشته است که آتشکده باقی ماده مهمترین آنها در آن زمان محسوب می شده است.

    آتشکده موجود زمانی با بهره گیری از گاز طبیعی ، آتش همیشه زنده را در خود حفظ می کرده و نام آتشگاه که برای آن انتخاب شده است ، به معنی آتش محلی می باشد.

    این آتشکده تا قرن هفتم فعال بوده و پس از ورود اسلام به این منطقه ، از اهمیت آن کاسته شده  آتش درون آن خاموش شد.

    http://persian.ruvr.ru/2012_03_19/68870182/


    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آتشکده


    آتشکده از دو بخش تشکیل شده. آتش که همان آتش است و کده به معنی خانه یعنی خانه‌ی آتش. مثل میکده و بت‌کده که بعضی‌ها آنرا میخانه و بتخانه نیز گفته‌اند.

    زمانی که هوشنگ آتش را کشف کرد چون وسیله‌ای نداشتند که اگر آتش خاموش شد دوباره آن را روشن کنند به دستور هوشنگ نگهبانانی بر آتش گماردند تا از آن مواظبت کنند و نگذارند خاموش شود. بیرون از غار باد و باران به آتش گزند می‌رساند و داخل غار هم دود ناشی از سوختن چوب غیرقابل تحمل بود از این رو به فکر افتادند که برای آتش خانه‌ای بسازند و آتش را به آن خانه برند. از اینجا به قول حکیم بزرگوار ما فردوسی بشر بسوی پیشرفتن و تمدن گام برداشت.
    خبر کشف آتش که به اطراف رسید آنها هم برای بردن آتش به آتشکده‌ای که به دستور هوشنگ ساخته بودند آمدند و چون نمی‌دانستند چگونه از آتش نگهداری کنند و با خود ببرند تا خاموش نشود. نگهبان‌هایی که از آتش نگهداری می‌کردند و تجربه داشتند آتش را همراهی می کردند و به خانه جدیدش می‌رسانند. به آن‌هائیکه از این آتش‌ها مراقبت می‌کردند می‌گفتند پرستاران آتش و اینکه امروز بعضی‌ها به زرتشتیان به اشتباه آتش‌پرست می‌گویند از این کلمه ریشه گرفته. پرستار آتش بودند نه آتش‌پرست.
    رسم آتش از آتشکده گرفتن که در آن زمان به خاطر نبودن وسیله برای آتش زدن هیزم به اجبار انجام می شد. بعد از آنکه بشر یاد گرفت چگونه آتش روشن کند باز هم اگر آتشکده جدیدی ساخته می‌شد به نزدیکترین آتشکده می‌رفتند و آتش آن را برای آتشکده جدید می‌آوردند و هزار سال پیش که ایرانیان زیادی از ایران به هندوستان مهاجرت کردند همراه خود آتش آتشکده‌شان را بردند و اکنون در آتشکده « ودوادا » نگهداری می‌شود.
    آتشکده یزد یکی از قدیمی‌ترین آتشکده روشن ایران است. این آتشکده بازدیدکنندگان فراوانی دارد و بخصوص در ایام نوروز از سراسر ایران برای بازدید از این آتشکده به یزد می‌آیند. بازدیدکنندگانی هم هستند که چون از فرهنگ و تاریخ ایران اطلاعی ندارند و دلیل روشن بودن این آتش را نمی‌دانند، پرسش می‌کنند. درست است که شما آتش‌پرست هستید؟ مسوولین انجمن زرتشتیان یزد که روزانه با چندین پرسش از این نوع روبرو هستند توضیح لازم را می‌دهند ولی چون روزانه چندین بار تکرار می‌شود سکوت می‌کنند و همین سکوت و کمتر پاسخ دادن باعث رنجش بعضی از بازدیدکنندگان می‌شود. بازدیدکننده ای که چنین سوالی می‌کند، باید افتخار کند که این آتشی است که هوشنگ آنرا کشف و جهان را متمدن کرد.

    مگر نه اینکه در درازی تاریخ هر آتشکده جدیدی که ساخته شده آتشش از آتشکده دیگری آورده‌اند؟ پس این آتش به آتشکده اولیه که به دستور هوشنگ ساخته شد می‌رسد.
    زرتشتیان از آتش پرستاری کردند و به امروز رساندند تا تو آنرا ببینی و بدانی که ایرانی با کشف آتش جهان را متمدن کرد. و اینکه بعضی‌ها از ناآگاهی چنین سوال‌هایی می‌کنند باید تحمل کرد چون کار فرهنگی زمان می‌خواهد می دانم برای مسوولین آتشکده‌ی یزد سخت است، معلوم می‌شود فردوسی هم از این موضوع رنج می‌برده که فرمود:
    مگویید آتش‌پرستان بُودند

    پرستنده‌ی پاک یزدان بُودند

    عکس ها مربوط به آتش ورهرام یزد می باشد

    http://www.yazdhotel.ir


    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آدریان تهران

    پیش فرض

    آدریان تهران

    تاریخچه:


    نام :آدریان تهران


    بانی: انجمن زرتشتیان تهران و اکابر پارسیان هند


    پیشنهاد دهنده ساخت:ارباب کیخسروشاهرخ


    سال نهادن سنگ بنا: اشتادایزدوامردادماه 1293خورشیدی


    سال تاسیس:آدر ایزدو خوردادماه 1296خورشیدی


    هدف تاسیس:نیایشگاه ویژه زرتشتیان تهران


    موقعیت:مرکزتهران


    خیابان جمهوری-خیابان میرزاکوچک خان




    به یاری اهورامزدا ازدهش نیک اندیشان


    پارسیان هندوستان پایه آدریان تهران


    استوارگردید و ازکمک نیکخواهان وزرتشتیان


    به فرخندگی انجام یافت.خردادماه باستانی


    1286به درخواست انجمن زرتشتیان تهران و


    یاوری سیت بهرامجی بیکاجی ورهنمونی


    ودستیاری این بنده کیخسروشاهرخ


    بخش های آدریان:



    -آتشکده


    -نیایشگاه


    -یزشنگاه


    -اطاق موبدان


    -تالارمیرزاجمشید مهربان کرمانی به


    نامگانه سروررستم


    -اتاق یشت خوانی بهرام مهربان خداوندی


    به نامگانه مهربان خداوندی


    -تالارمیرزاجمشید مهربان کرمانی به


    نامگانه میرزارستم مهربان


    -آشپرخانه

    -دفتر راهنمای آدریان

    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  • آتشکده تخت رستم - تهران

    آتشکده تخت رستم - تهران
    آتشکده تخت رستم در استان تهران، 20 کیلومتری غرب شهریار در بخش جوفین در نزدیکی روستای قجر روی کوه تخت رستم قرار دارد.این آتشکده در دوران ساسانی و برای انجام مراسم آتش؛ که فقط موبدان زرتشتی بدان راه داشته‌اند، ساخته شد. طی سال‌های گذشته نیز در دامنه شرقی تخت رستم یک محوطه باستانی در حدود 10 هکتار شناسایی شده است.

    آتشکده تخت رستم از دو صفه یا تخت‌گاه تشکیل شده که یکی از این صفه‌ها در قله صخره و دیگری در ارتفاع پایین تر قرار دارد.

    صفه اول که در فضای آزاد قرار دارد محلی است که روی آن آتش می‌افروختند و روی صفه دوم مراسم مذهبی انجام می‌گرفته است. در فاصله 15 متری از تخت گاه پایینی یک بنای گنبدی شکل قرار دارد که احتمالا آتش مقدس را در آن نگه می‌داشتند.

    در قسمت پائین کوه یک سکو و یک بنای کوچک وجود دارد. این بنای کوچک که در 15 متری سکو قرار دارد و تقریبا سالم مانده، سقف کوتاهی دارد؛ فاصله راس گنبد آن تا سطح زمین 238 سانتیمتر بوده و دارای دو مدخل با طاق‌هایی به سبک معماری‌های پیش از اسلام است.

    کوه تخت رستم، مخروطی شکلی و از جنس آندزیت و سنگ‌های آتشفشانی است. در دامنه و نوک قله این کوه آثار معماری به صورت تختگاه وجود دارد که با استفاده از مصالحی نظیر سنگ و ملات گچ سنتی ساخته شده است.

    منبع : http://www.hamshahrionline.ir/news-132697.aspx

    تصاویر کوچک فایل ضمیمه
    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  85_600_350_rostam2101-mm4.jpg
نمایش ها: 2
حجم:  61.3 کیلو بایت  برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  85_600_350_rostam2101-mm.jpg
نمایش ها: 2
حجم:  49.1 کیلو بایت  

    برچسب‌ها: آتشکده
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: سه شنبه دوم خرداد 1391
  •  آرشیو نظرات
  •  

    داریوش