برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی
http://atashkadehiran.blogfa.com
بوذرجمهر پرخیده
آتش نماد راستی است؛ تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمی دهد و همواره به بالا سر می ساید، خود می سوزد و جهانی را گرما و نـور می بخشد. مردم راستی جو، همانند آتش همیشه یکسان ویکرنگ بوده ، خود را به پلیدی ها نمی آلایند و نور، شادی، گرما، و انرژی به جامعه می بخشند.
فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مى برد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مى کردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.
جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی ست که ریشه و بن جهان را گرمی می بخشد. مولانا می سراید:
آتش عشق است کاندر نی فتاد/ جوشش عشق است کاندر می فتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد نیست باد
در دین زرتشت، هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریده های اهورامزداست؛ از این رو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژه اى داشتند، آتشدان فروزان در پرستشگاه ها، در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مى دانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینوی و هستی بخش است، که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را « شیدان شید» دانسته و درهمه هستی در جنبش می بیند.
دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی
آتش؛ بزرگ ترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافته اند؛ آن چنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری می بیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب می کند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان می شود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم می ایستند: مار که نماد و هم ریشه مرگ است در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنتهای ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است، چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.
زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر میورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیکاندیشانند.
آتش برای مردمان همه سرزمین ها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده و هر گروهی به گونه ای آن را ستوده اند. خداوند با پیغمبر خود؛«موسا»، با زبان آتش گفت وگو مى کند و آتش بر «ابراهیم» گلستان مى شود.
ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار می کنند ـ افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) ـ چهارجشن به پاس و بزرگداشت ِ آتش است: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سَده.
«ای خرامنده سرو ِ تابانْ ماه/ روز ِ آذر مَى ِ چو آذر خواه
شادمان کن مرا به مَى که جهان/ شادمان شد به فرّ ِ دولت ِ شاه»
(مَسعود ِ سعد ِ سَلمان)
جشن آذر گان در روز آذر از ماه آذرماه ؛ نهمین روز از نهمین ماه از گاهشماری زرتشتی برابر با سوم آذر ماه خورشیدی برگزارمی شود.
در گذشته در سرتاسر ایران، آذرگان همچون مهرگان و نوروز جشنی همگانى بوده، ولی امروز به گونه ای آیینی ــ دینى، تنها زرتشتیان این جشن را زنده نگه داشته اند.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه درباره این جشن آورده : « ... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتش ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ... »
این جشن هنوز هم نزد زرتشتیان با شادى برگزار می شود. در گذشته، این روز، روز نشست، گفت و گو و همه پرسی درباره زندگی هازمانی(اجتماعی) زرتشتیان بوده است و این برگرفته از آیینی بسیار دیرینه است که مردمان به دور آتش گرد می آمدند و درباره زندگی شان به گفت و گو می پرداختند.
در آذرگان «سدره پوشی» برگزار می شود. نوجوانان زرتشتى با پوشیدن سدره و بستن کشتى، دین خود را برمی گزینند. آنها که تا دیروز زرتشتى زاده بودند، با پوشیدن سدره و بستن کشتى زرتشتی می شوند.
در جشن آذرگان، زرتشتیان با لباس آراسته و پاکیزه، به آتشکده می روند. نیایش روزانه خود را برگزار می کنند و با سرایش آتش نیایش، که بخشی از خرده اوستاست، آذرایزد را گرامی می دارند و آیین جشن آذرگان را به جا می آورند.
درباور زرتشتیان، آب، باد(هوا)، خاک و آتش، چهار آخشیج سپندینه و از بین برنده ناپاکی هایند. در این میان، آتش برای داشتن روشنایی و گرما، ارج بیشتری دارد و از این رو، زرتشتیان برای نیایش و ستایش اهورامزدا، به آتشکده ــ جایگاه آتش ورهرام ــ می روند.
آتشکده ها در تاریخ به نام های «درمهر»، «آدریان» ، «آتش بهرام»( ورهرام ) خوانده شده اند و افزون برنیایشگاه زرتشتیان ، همایشگاه دینی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی نیز بوده اند. و به راستی سنگر دانش و بینش بوده است.
خردمندانه است که به جشن های ایرانی که نماد شادی بوده و برخاسته از فرهنگ پربار ایرانی اند، به ویژه جشن های آب و آتش، در ایران زمین دوباره جان تازه اى ببخشیم و آنها را همگانى کنیم؛ چنان که در گذشته نیز همگانى بوده اند. در فرهنگ ایرانی جشن ها برای شادی اند و در پی کار و کوشش و آبادانی می آیند و آبادانی شادی افزا و دربردارنده نور و روشنایی درونی برای روان انسان هاست .
در مراسم دینی زرتشتیان، آتش بزرگﺗرین عامل است. آتش از زمان قدیم در زندگی و عبادات قوم هند و اروپایی عامل مهمی محسوب میﺷده است، ولی زرتشت به آن جنبهﻯ اخلاقی و معنوی داد و آن را علامت و نشانهﻯ زندهﺍی از پاکی و طهارت دانست.[1]آتش در کتاب اوستا به صورت آتَر و آثر[2] و در فارسی میانه به گونهﻯ آدور[3] و آتَخش آمده است. و واژهﻯ بهرام در اوستا به صورت ورثرغنه[4] به معنی پیروزی است و در فارسی میانه وَهرام، وَرَهرام و وَرَهران گفته میﺷود. و او در دین زردشتی ایزد جنگ و پیروزی است.[5]سه آتش مقدس در آیین زرتشتیدر حال حاضر سه آتش مقدس در بین زرتشتیان وجود دارد که بر حسب درجه و احترام به ترتیب عبارتند از: آتش بهرام، آتش آذران، آتش دادگاه. آتش بهرام قرنﻫا مقدسﺗرین آتش به شمار میﺭفته و به «پادشاه پیروزگر آتشﻫا» ādurān pādixša pērōzgar موسوم است. شکوه و فر این آتش است که با دروغ و تباهی میﺟنگد و بدون حفاظت این آتش برای هیچ بهدینی زندگی در روی زمین میسر نیست.[6]از این گذشته، عالیﺗرین درجهﻯ آتش، یا همان آتش بهرام بنا به دو متن پهلوی، دینکرد و روایات پهلوی، این قدرت را دارد که تمامی ایزدان را جلب کند. آتش بهرام دَرِ ارتباطی میان زمین و آسمان است. زمانی که ایزدان مینوی به گیتی میīیند، ابتدا و پیش از بازدید از اماکن دیگر، به نزد آتش بهرام میﺭوند. [7]اهمیت و جایگاه خاص آتش بهرام در سنت زرتشتیپارسیان آتشکدهﻫای بزرگ را آتش بهرام گویند که در برابر آن آدران یا آذران یا آگیاری به آتشکدهﻫای کوچک اطلاق میﺷود.[8]در اوستا، یسنه (17 بند 11)، از پنج نوع آتش نام برده شده و به هریک جداگانه درود فرستاده شده است که نام نخستین آنها «بِرِزی سَوَه[9]» به «بلند سود» ترجمه شده و در تفسیر فارسی میانه بهﻧام عمومی آتش بهرام خوانده شده است.[10]در کتاب گزیدهﻫای زادسپرم آمده: «بلند سود نیز در آسمان است، آن فره که جایش در آتش بهرام است...» و خویشکاریﻫای او چنین برشمرده شده است: با دروج(=دیو) مینوی ستیز کردن، زدن و سوختن پری پیکرانی که از دریا برآیند و روشنان (=ثوابت) را با گند و آلودگی دشمنی ورزند و با جادوگری آفریدگان را تباه کنند و زدن و شکست دادن جادو و پری و اساساً پاسبانی کردن خفتگان در شب و با سروش[11] پرهیزگار یار بودن.[12]به عقیدهﻯ مزدیسنان، آتش بهرام از شکوه خاصی برخوردار است، و مزدیسنان در پناه او در روی زمین زیست میﻛنند. در کتاب صد دَرِ نثر دَرِ سی و نهم آمده: «اگر آتش بهرام نهﺑودی، هیچﻛس از شهری نهﺗوانستی شدن، زیرا که از خورَه[13] (=فر) آتش بهرام است که در راهﻫا، کسی به کسی زیادتی نهﺗواند کردن....» و در دَرِ دوم آمده: بر آتش بهرام هیزم و بوی نهند، چنانکه باد بوی آن به برد و دیو فرار کند زیرا از فر آتش ورهرام است که زندگی میﺗوان کرد. در کتاب صد دَرِ بندهش آمده: اندر دین گوید که هر جای که بهدینان، بسته کُستیان[14] نشینند، باید که آتش بهرام، در آن شهر و جایگاه باشد، چه آتش بهرام همﭼون پاسبانی است که آن جایگاه را از همهﻯ آفتﻫا و بلاها نگاه میﺩارد.[15]انتساب این آتش به بهرام! چرا؟در چرایی انتساب این آتش بزرگ به بهرام، متون فارسی میانهﻯ متاخر نشان میﺩهند که همهﻯ آتشﻫا را جنگجویانی میﺩانستند که نه فقط در سطح مادی و به صورت مقابله با تاریکی و سرما، بلکه به صورت مینوی و مقابله با نیروهای شر، به سود آفرینش فزونیﺑخش میﺟنگند. از اینﺭو طبیعی میﻧماید که بزرگﺗرین آتش را به «پیروزی»، با روحیهﻯ دلیری و امید اختصاص دهند؛ و بدینﺳان به آسانی درک میﺷود که چرا هنگام عزیمت به نبرد با بیﺩینان، اخگرهایی از آتش بهرام را پیشاپیش سپاه، زردشتیان حمل میکردند.[16]چگونگی فراهم کردن آتش بهرام و مراحل تهیه آنآتش بهرام فراوردهﻯ جمعīوری، پاکﺳازی و تبرک شانزده آتش مختلف زمینی است که برای اهداف گوناگون استفاده و در اثر آن کم و بیش آلوده شده است.تهیه این آتش از ترکیب شانزده آتش دیگر!این آتش را که بایستی ترکیبی از شانزده آتش متفاوت باشد را میﺗوان بنابر فرایندهایی که در موردش بهﻛار میﺭود، به سه دسته تقسیم کرد:دستهﻯ اول آتشی است که ناشی از سوختن یک لاشه است و آتشی بیﻧهایت ناپاک است و باید توسط یک غیر زرتشتی و با رویهﺍی بسیار خاص جمعīوری شود: ملاقهﺍی مشبک که با مواد قابل اشتعالی چون چوب صندل یا کندر پر شده است، بر فراز آنچه از هیزم مخصوص آتش زدن مرده باقی مانده نگاه داشته میﺷود. شعلهﻯ آتش نبایستی مستقیم به مواد داخل ملاقه برسد، بلکه بایستی این مواد در اثر حرارت آتش شعلهﻭر شود. از آتش گرفتن این مواد آتشی تازه بهﺩست میīید. این فرایند 91 بار تکرار میﺷود؛ عملی که در خلال آن اورادی را نیز میﺧوانند. آتش پاک شده، در یک آتشدان نگهداری شده و با دقت خاص آن را شعله ور نگاه میﺩارند.آتشﻫای دستهﻯ دوم و سوم ناپاک نیستند. دستهﻯ دوم از آتش پیشهﻫای گوناگون، از کوزهﮔری، تا چوپانی (سیاههﻯ آن در طول سالﻫا تغییر کرده است) و آتشی که در اثر آذرخش است، تشکیل میﺷود، گفته میﺷود این آتشﻫا خنثی هستند.دستهﻯ سوم به شانزدهمین گونهﻯ آتش مربوط میﺷود، که نه آلوده است و نه خنثی، بلکه تا حدی مقدس است، زیرا آتش خانهﻯ یک پارسای زرتشتی است. پس از پاک کردن آتش با 40 احتراق پیاپی دو دسته آتش دیگر، یکی به کمک اصطکاک سنگ آتشﺯنه، و دیگری به کمک تکهﻫای چوب، به آن افزوده میﺷود. آتشﻫا یکی میﺷوند و روند 44 احتراق دیگر را میﮔذرانند تا شاید عمل امتزاج کامل شود.روندهای مذکور به دست افراد معمولی صورت میﮔیرد، سپس دو موبد آنﻫا را از آغاز تا انتها تکرار میﻛنند. سرانجام همهﻯ شانزده آتش برای متبرک شدن آمادهﺍند.تقدیس آتش توسط موبدان در طی بیش از سه سال!عمل تبرک که به مانند قبل توسط دو موبد انجام میﮔیرد، عبارت است از گردآوری بخشی از هر آتش و خواندن یسنا و ویدیوداد بر آنﻫا. این آیین، یکﺑار در روز به تعداد دفعاتی که پاکﺳازی صورت گرفته و به احترام ایزدی که آن روز به نامش است انجام میﻳابد. از آنﺟا که این آیین برای 16 گونهﻯ آتش تکرار میﺷود، در صورتی که دو موبد آن را انجام دهند 1128 روز به طول میﺍنجامد.اعمال پایانی به مراتب سادهﺗر هستند. در اولین روز از روزهای گاهانی، یعنی پنج روزی که سال را آن هم بعد از گذشت 12 ماه 30 روزه کامل میﮔرداند، 16 آتش با هم به یک آتشدان آورده میﺷود. سرانجام آتش را چهار موبد در حالی که چتری بالای آتش دارند و در جلوی آنان موبدانی با گرز و شمشیر در حرکت هستند با مراسم پرشکوهی به آتشکده برده و در آنﺟا در اتاقی که قبلاً با خواندن یسنا و ویدیوداد به مدت سه روز متوالی تبرک یافته به تخت میﻧشانند. تخته سنگی که مجمر آتش بر آن قرار دارد، و محلی که پنجﺑار در روز به آتش دمیده میﺷود و جایگاه همیشگی نگهداری از آن است، تخت شاهی نامیده میﺷود و تاجی بر فراز آن آویزان است.[17]پس از آنکه مراسم تختﻧشین به اتمام رسید موبدان چند عدد از شمشیرها و گرزها را به دیوار حریم آتش آویزان میﻛنند تا اولاً نشانی از جنگ دائمی بر ضد بدی باشد و ثانیاً در مواقع لزوم در محافظت و دفاع از آتش بهﻛار آید. و در هر یک از گوشهﻫای اتاق زنگی برنجی به زنجیر میīویزند تا در هر یک از پنجﮔاه شبانهﺭوز، هنگام خواندن سرود، آن را به صدا در آورند.[18]نگهداری از این آتشآتش بهرام باید همواره حتی در شب با شعلهﻫای درخشان و فروزنده بسوزد. مراسم و عبادات خاصی برای احترام و بزرگداشت آن به عمل میīید و در آغاز هر پنج گاه چوبﻫای خوشبو داخل آن سوزانده میﺷد. فقط موبدی که از هر لحاظ حائز صلاحیت کامل باشد میﺗواند وارد حریم آن آتش شود و فقط ادعیه و نیایشی که مربوط بدان آتش است باید در جوار آن از حفظ تلاوت گردد. بهدینان و موبدان معمولی فقط میﺗوانند آتش بهرام را از میان پنجرهﻫای مشبکی که در دیوار حریم آتش قرار دارد ببینند و از همانﺟا ادعیه و نیایش خوانده و چوبﻫای صندل خوشبو نثار کنند.[19]لزون حضور آتش بهرام در هر منطقهطبق سنت زردشتیان، هریک از حوزهﻫای بهدینان باید آتش بهرام داشته باشد. بعضی از دستوران معتقدند که فقط یک آتش بهرام باید باشد؛ چه آن شاه است و چند پادشاه در اقلیمی نگنجند. در ایران مدتﻫا قبل، که تاریخ آن معلوم نیست،دو آتش بهرام در یزد و تهران برپا گردیده است. در هندوستان هشت آتش بهرام شعلهﻭر است.یکی از مهمﺗرین آتشﻫای بهرام، آتشکدهﻯ نوساری است که تقریباً هفتصد سال از بنای آن میﮔذرد.[20]سه آتش اصلی ایرانیان باسان یعنی آذر فرنبغ، آذر گشنسپ و آذر بُرزینﻣهر از نوع آتش بهرام هستند.[21][1] - بار، کای، آسموسن، مری بویس؛ دیانت زرتشتی؛ فریدون وهمن؛ تهران، نشر ثالث، 1389، چاپ دوم، ص122[2] - ātar , āөr[3] - ādur[4] - vərəөraghna[5] - عفیفی، رحیم؛ اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتهﻫای پهلوی؛ تهران، توس، 1383هﺵ، چاپ دوم، ص 404 و 461[6] - بار، کای، آسموسن، مری بویس؛ پیشین؛ ص 145[7] - گیمن، دوشن؛ دین ایران باستان؛ رویا منجم، تهران، نشر علم، 1385، چاپ دوم، ص 116[8] - اوشیدری، جهانگیر؛ دانشنامه مزدیسنا، تهران، نشر مرکز، 1371هﺵ، چاپ اول، ص 61[9] - bərəzi.savah[10] - دوستخواه، جلیل؛ اوستا، تهران، انتشارت مروارید، 1388، چاپ چهاردهم، جلد دوم، ص 895[11] - ایزد فرمانبرداری و اطاعت در ایران باستان[12] - راشد محصل، محمد تقی؛ وزیدگیﻫای زادسپرم؛ تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385، چاپ دوم، صص 51[13] - xwarrah[14] - کُستی یا کُشتی که آن را بند دین هم میﮔویند کمربند مقدس زردشتیان است.[15] - عفیفی، رحیم؛ پیشین؛ ص 410[16] - بویس، مری؛ زردشتیان باورها و آداب دینی آنﻫا؛ عسکر بهرامی، تهران، ققنوس، 1384، چاپ ششم، ص 93[17] - گیمن، دوشن؛ پیشین؛ ص 120-121؛ مولتون، جیمز هوپ؛ گنجینهﻯ مغان، تهران، انتشارت مهتاب، 1388، ص 181-183[18] - بار، کای، آسموسن، مری بویس؛ پیشین؛ ص 145؛ مولتون، جیمز هوپ؛ پیشین؛ 183[19] - همان؛ ص 123[20] - دوستخواه، جلیل؛ پیشین؛ ص 895؛ بار، کای، آسموسن، مری بویس؛ پیشین؛ ص 123 و 146[21] - همان؛ ص896http://www.pajoohe.com
|
( ادامه مطلب )
شاه ورهرام ایزد خرمشاه
خرمشاه یکی از محلات زرتشتی نشین یزد محسوب می شود. این محله که در مرکز یزد قردارد،پناهگاه زرتشتیان اصفهان بوده است.
بنا
بر روایات شاه عباس صفوی تعدادی از بهدینان یزد و کرمان را به اصفهان
کوچیده ودر محله گبر آباد ساکن می کند. چرا که به سیاست تمرکز قدرت را
دنبال می کرد . به طوریکه ارامنه را از ارمنستان به محله جلفای اصفهان
انتقال داد.زرتشتیان به همین روال در اصفهان زندگی کردند تا به زمان شاه
سلطان حسین صفوی رسیدند.در این دوره فشار وستم بر بهدینان افزایش یافت به
طوریکه 20هزار نفر در یک روز به قتل می رسند. عده ای که توانسته بودند از
این مهلکه جان سالم به در ببرند به یزد فرار کردند و درکوی خرمشاه ساکن
شدند. علت نامگذاری آن به خاطر شادکامی بهدینان از نبود کشت و کشتارصفویه
در یزد بوده است.
آنها آتش ورهرام اصفهان را با مشکلات فراوان به
خرمشاه یزد انتقال دادند . همچنین نیایشگاه شاه ورهرام ایزد را در نزدیکی
آتشکده بنا کردند.در قسمتی از این نیایشگاه جایگاه روشن کردن عود و شمع
تعبیه شده است. در روی دیوار شاه ورهرام ایزد کتیبه ای وجود دارد که تاربخ
بنا و تعمیرات توسط خیرین خرمشاهی آمده است.
بهدینان در وهرام روز هر ماه به این نیایشگاه رفته و به نیایش دادار اورمزد می پردازند.
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش ورهرام,
( ادامه مطلب )
برچسب ها :ورهرام یشت,
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش ورهرام,
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش وآتشکده,
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش ورهرام,
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش,
بخش مرکزی شهرستان بهبهان یعنی تشان که از نظر موقعیت جغرافیایی – تاریخی و دیگر ویژگی های خاص خود در شهرستان بهبهان می درخشد ، در فاصله 30 کیلومتری شمال بهبهان واقع شده که از شمال محدود است به تنگ بَن ، تل ریش ، بجک ، کوه حاتم با ارتفاع بیش از 2100 متر مرزهای ایلات طبیعی و بهمئی ازجنوب به رشته کوه بدیل و حومه ی بهبهان . از غرب به قسمتی از فرمانداری جدید التأسیس بهمئی گرمسیری ( لیکک ) و رشته کوه وِرزرد با ارتفاع بیش از 785 متر از سطح دریا . خاک تشون بصورت مثلثی است که در رأس آن ناحیه بال اوی ( بال آبی ) در شمال و قاعده ی آن با شیب ملایم به طرف پیرآباد و رودخانمه کم آب آن تا روستای آهنگران ادامه دارد . ضلع غربی رودخانه ایست که از ناحیه قلات (کلات ) بهمئی و چشمه سارهای ناحیه لیکک از روستاهای سرجوشر ( سر جوی شهر ) گذشته پس از پیوستن به رودخانه که آب که از پیر آباد می گذرد قسمتی از زمینی های حومه بهبهان را مشروب نموده بالاخره به رودخانه ی فارون می ریزد . ضلع شمال شرقی آن آب های تنگ بن است که قسمتی از نیازهای کشاورزان اهالی را تأمین می نماید .در مرکز تشون نزدیک بقعه امام زاده مشهد چشمه آب خروشان شیرینی است که در شکوفایی کشاورزی تشون ازاهمیت خاصی برخورداراست روی هم رفته خاک تشون ازبرکت چشمه سارها و آب های فراوان آن از نظر کشاورزی بخصوص مرکبات ، غلات ، برنج ، گندم و حبوبات و سیفی جات و غیره ، غنی و موجبات رونق اقتصادی منطقه شده است. روستاههای تشان به ترتیب عبارتند از بال اوی (بال آبی) شهرک طالقانی – سر جوشر (سر جوی شهر ) –اولش (آبلش) مشهد ، مسیری ، چهار دهی ، شاه غالب ، تا کایید یها ، پیر آباد ، حیات آباد ، آهنگران هم خود را در روستاههای تشون میدانند . با توصیفی که از وضعیت جغرافیایی آن عرضه شد تشون از نظر گردشگاهی به خصوص در فصل زمستان و بهار بسیار جالب و دیدنی است .
پیشینه تاریخی :
در خصوص نام تشان (تشون) داستان های بسیاری برسر زبان ها است ، با توجه به پیدایش گور شاهزاده عیلامی کتین (کیدین) هوتزان و قدمت آن به هزاره دوم پیش از میلاد مسیح و ارتباط تنگاتنگ آن با شهر ارگان (ارجان) و وضعیت جغرافیایی آن از نظر خاک و آب منطقه تشان نیز هنگام و همگام با ارگان آباد و از نظر اقتصادی – اجتماعی شکوفا بوده است تا جایی که آثار به جای مانده در ناحیه کلگه زار و اطراف آن به تحقیق نشان از این گفتار است . وجود آتشکده قباد در ارگان و آتشکده خیرآباد (چهار طاق) به شماره 371 ثبت آثار باستانی و اهمیت آب در ایران و باستان به خصوص در دوران زردشت ماد ، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی و وجود معابد اناهیتا الهه آب برفراز کوه های اطراف آن که به نام قلعه دختر معروف است این گمان را خلق کرده که نام تشان از آتش و وجود آتشگاه یا آتشکده گرفته شده است . گفته می شود که نمرود پادشاه بابل ابراهیم خلیل (ع)را در این مکان در آتش افکنده گرچه این افسانه درباره ی شهر «اور» که در این زمان باغملک ایذه خوانده می شود برسر زبان هاست . البته روستای دیبور (اُور) نیز در نزدیکی رامهرمز برسر راه بهبهان به همین نام و داستان نیز بیان می گردد. طبری در تاریخ خود به نام تشان اشاره کرده که اردشیر بابکان (ساسانی) پس از دستیابی به سرزمین های خوزستان از ین سامان گذشته و ه پارس رفته است . محمد جریر طبری در الرسل و الملوک تزجمه ابوالقاسم پاینده جلد دوم صفحه 583 می نویسد آنگاه سوی فارس باز آمد و آهنگ پیکار نیروفرشاه اهواز کرد و از هرمزگان سوی ارگان و سار و طاشان (تشان - تشون) شد ، پس به سرق رفت و از آنجابا جمعی از یاران خویش به نشست و برکنار رجیل فرود آمد و شهر را به گرفت و شهر سوق الاهواز را بنیاد نهاد و با غنیمت فراوان سوی پارس بازگشت . محمد میرک بن مسعود حسینی در کتاب خطی ریاض الفردوس که در کتابخانه انجمن آسیایی بریتانیا (انگلستان) نگهداری می شود در صفحه 12-11 آن می نویسد ، قصبه تشان از مستحدثات شاهپور اول و به دهدشت و بهبهان هر دو مقاربت دارد بعضی بنای آنرا به قباد بن فیروز ساسانی منسوب می سازندو برخی ین قول را ضعیف شمرده اند. در قدیم الایام شهری معمور بوده و به خوبی ها و انواع بودنی ها آراسته و پیراسته بروزگار ملاحده اسماعیلی خرابی تمام به حال آن بلده را یافته ، هوالیش گرم و آبش از چشمه ایست که منبعش در قریه مزکور است ، لیمو و ترنج بوفور در آنجا به حاصل آید.
بارون دُوبدو دیپلمات و سیاح روسی عضو انجمن سلطنتی جغرافیای لندن که در رشته تاریخ باستان مشرق زمین در انگلستان به تحصیلات عالی پرداخته بود در زمان محمد شاه قاجار وحکومت میرزا قدما طباطبایی بهبهانی به سال 1253 هجری قمری به هببهان آمده بود رای دیدن پیکرهای سنگی و آثار زیبای دوره اشکانی (الیمایی) به تنگ سروک (سولک)از تشان گذشته درباره آن چنین می نویسد . آثارخانه ها ، بازارها ، ارگها و حمام های متفرق در هر سمت و درختهای کهن سال با شکر ، حکایت از آن دارد که اینجه در ایام حکومت اتابکان لر بزرگ شهری وسیع و با منظر بوده است . معهذا برطبق روایت رایج در میان مردم محل تشان جایی است که «نمرود»صیاد قدرتمند پیش از مسیح ابراهیم (ع) را در کوره ی سوزان انداخته است در تایید این روایت نام تشان مقتبس از آتش را دلیل می آورد.
دکتر احمد اقتداری استاد دانشگاه تهران که مولف کتب و مقالات بسیاری است در سفرنامه خود که در سال 1356 از منطقه تشان و باز مانده های آن و آثار کلگه زار دیدن کرده می نویسد که آثار شهر کهنه آن همان شهر کهن پیش از اسلام به ز آمد کواذ (به ز آمد قباد) ساسانی است که نویسندگان دوران اسلامی به آن اشاره نموده اند می باشد که جایگاه آن در شمال شهر بزرگ ارگان نشان داده شده بود . در آذر ماه 1335 شمسی که خود تازه به استخدام اداره فرهنگ بهبهان نایل شده بودم جهت افتتاح دبستانی عازم لیکک مرکز بهمئی گرمسیری که در آن زمان زیر مجموعه آموزش و پرورش بهبهان بود با عده ای از اهالی عازم منطقه مزبور شدیم . از راه حومه (حسینی آباد - دودانگه) و روستاهای قنبری گرآب (آب گوگردی) آل طیب به ناحیه تشان رسیدیم از حیات آباد خلیفه ، آثار بسیاری از قلعه ها ، آسیاب ها و دیگر ساختمان های فرو ریخته که حکایت از تمدن بالا و شکوفایی داشت ، در میان درختان انبوه کنار چنان نظر ما را جلب نمود که بی اختیار به پرسش هایی پرداختیم که درباره ی هر یک از آنها داستان ها و حکایت هایی داشتند و نقل می کردند . به روستای مرکزی تشان یعنی مشهد رسیدیم ، پس از کمی استراحت از راه کلگه زار مسیر را ادامه دادیم ، واقعاً کلگه زار (ویرانه) هنوز آثار باستانی و میراث گرانبهای بسیاری را در خود به یادگار و نگهداری کرده بود که کاملاً بررسی و تحقیق دقیقی را طلب می کرد ، گرچه در آن زمان تجربه چندانی نداشتم ولی افسوس می خوردم که بهبهان دارای چه میراث فرهنگی بالایی از اندیشه خلاق گذشتگان بخصوص معماری را در آغوش خود جای داده ، شاید وجود آن همه آثار که تاکنون حفظ شده بود به علت عدم استفاده اهالی جهت احداث جدید ساختمان ها و اماکن مسکونی بودکه جمعیت کم و نبود جاده ماشینی ، آثار مزبور با تمدن ارگان به خصوص مناطق بجای مانده خوییز ، تنگ تکاب ، تنگ شیخ و خیرآباد به طور کلی ، تنگ شیخ و بالنگستان هم خوانی داشت . آثار قلعه ها ، طاق ها ساختمان ها و برج های مخروبه ، آسیاب ها ، تپه های مملو از ابزار و وسایل سفالی به جای مانده هنوز بررسی و کار کارشناسی علمی ویژه ای را طلب می نماید که امید است انجام گیرد. ادامه دارد.
در ادامه این تحقیق کلیسای تشان واقع در روستای کلگه زار مورد بررسی قرار میگیرد...
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش ورهرام,
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش ورهرام,
از زیارتگاه های دیگر زردشتیان درب مهر است که این نوع زیارتگاه در هر محله زردشتی یافت می شود . این مکان محل اجتماع ریش سفیدان و رفع مشکلات مردم است . درب کهن ، درب مهر نوش و درب مهر دستوران از نمونه های موجود در یزد است .
پیرانگاه نیز از دیگر زیارتگاه های زردشتیان است که تعداد زیادی از آن ها در استان یزد وجود دارد . از معروف ترین آن ها می توان به پیرانگاه سروچم ، پیرشاه و ورهرام ایزد در خرمشاه ، پیر مهر ایزد در آبشاهی ، پیر نارستانه نزدیک دربید ، پیربانو در روستای زرجوی عقدا و پیر نارکی در جنوب یزد اشاره کرد .
گاهنبارخانه که در گویش عامیانه به آن « گنبار خانه » گفته می شود ، محلی است برای برگزاری مراسم داد و دهش و خیرات که نوعی وقف به حساب می آید . گاهنبارخانه مؤبدان در کوچه دبستان دینیاری یکی از معروف ترین آن هاست .
آتش دادگاه که در خانه ها افروخته می شود و صورت خانوادگی دارد و مراسم تقدیس ندارد . آتش خانواده را جان خانواده می دانند . آتش دادگاه را نیز موبدان بر پا می داند ، اما افراد عادی نیز می توانند به خدمت آن بپردازند . معمولاً زردشتیان متمکن در خانه های خود آتش دادگاه را شعله ور نگه می دارند .
آتش آدران ( درب مهر ) از آتش دادگاه برتر است و اختصاص به شهر و بلوکات بزرگ دارد .
( ادامه مطلب )
برچسب ها :زیارتگاه,
زرتشتیان در شبانهروز پنج بار با تنی پاک و روانی آماده رو بسوی نور، بامداد رو به خاور و پسین رو به باختر و شبها در برابر ماه یا آتشی روشن یا شمعی یا چراغی فروزان میایستند و اهورامزدا را نماز میگذارند.
آتش درمذهب زرتشت نماد«اشه»(عشق وراستی وپاکی) است، چراکه آتش تنها ماده ایست که آلودگی را به خود نمیگیرد و همیشه و درهمهحال به سوی بالا میرود و ماهیت اصلی خود را حفظ میکند و خود میسوزد و دیگران را گرما و نـور میبخشد. مردمان اشون یا راستیجو، نیز همانند آتش آتشکده درهمهحال یکسان و یکرنگ بوده، پلیدیهاو دروغ را با دانش خویش و عشق به اهورامزدا میسوزانند و نور و شادی وگرما وانرژی به جامعه میبخشند. در عرفان ایرانی نیز عشق به آتش تشبیه شده است.
مهارآتش و چگونگی استفاده بهینه از آن یکی ازبرترین کشفیات بشر بود،که به تمدن و پیشرفت انسان شتابی افسانهای بخشید. آریاییها، در مناطق شمالی ایران و جنوب روسیه که بسیار سرد بود و زمستان درازی داشت، زندگی می کردند و آیین بیشتر مردم طبیعتپرستی بود و به آتش برای روشنایی و گرم کردن خانه و کاشانه و پختن غذا و غیره بسیار نیازمند بودند و چون کبریت نیز وجود نداشت و فراهم کردن آتش بسیار سخت و وقتگیربود، آتش را در جایی بنام آتشکده همیشه روشن نگاه میداشتند. اشوزرتشت پس از برگزیده شدن به پیامبری، وجود این جایگاه را بسیار لازم وزندگیبخش تشخیص داد و با اضافهکردن آتش آتشکده با آتش 16 طبقه اجتماع(آهنگر و مسگر و نانوا و غیره) مفاهیمی مینوی به آن بخشید و به صورت پرچـمی مقدس برای زرتشتیان درآورد. که تا امروز نیز این چنین است و زرتشتیان آتش موجود درآتشکده را نماد موجودیت خود یا پرچم و درفش دین زرتشتی با چندین هزار سال هویت دینی و فرهنگی خود میدانند که به وسیله موبد آتشبند(آترونAtravan ) همواره روشن نگاه داشته می شود. نام اصلی آتشکدهها، آدریان(Adoryan) است که آتش ورهرام یا بهرام و دربمهر نیزگفته میشود و همواره در طول تاریخ شامل مجتمع دینی و آموزشی و فرهنگی نیز بوده است.
پرستش سو(قبله): جهتی است که پیروان هر مذهبی در سرتاسر جهان درهنگام نماز، هـمواره رو به آن سو به پرستش خدا میایستند. آتش هرگز پرستشسو (قبله) زرتشتیان نبوده است. و بهدینان تنها در داخل آتشکده، رو به آتش مقدس که حالت پرچم دارد، میایستند و به ستایش خدا میپردازند. حتی همسایگان آتشکده نیز رو بهسوی آتشکده نماز نمیگزارند، وهیچ بهدینی از دیگر زرتشتیان نمیپرسدکه آدریان شهر در کدام جهت است تا قبله سوی خود قرار دهد. بلکه همیشه در هنگام نماز رو به سوی نورایستاده واهورامزدا را پرستش میکنند.
در بین هرملتی نمادهایی وجود دارد که به خاطر بار مینوی که دربردارد، ستوده میشود. کعبه، که در مکه معظمه قرار دارد، برای مسلمانان، مهر تهیه شده ازخاک کربلا برای شیعیان جهان، صلیب برای عیسویان، ستاره داوود برای یهودیان وآتش موجود در آتشکده؛ هرکدام بار مینوی و مفاهیمی بس ژرف دارند که برای پیروان آن کیش وآیین ستودنی است و اگر به درستی درک نشود ممکنست موجب داوری اشتباه شود. فردوسی بزرگ این مهم رادرک کرده و در شاهنامه میفرماید: بدانگاه بد آتش خوب رنگ - چو مر تازیان را مهراب سنگ
مپندار که آتش پرستان بدند - پرستنده پاک یزدان بدند
همه جهانیان آتش را دوست داشته و درآغاز پرستش خدای خود، مایل هستندکه شمعی را روشن کرده و به ستایش خدا بپردازند. آتش المپیک همیشه روشن نگاه داشته میشود و همهساله با شکوهی بسیار در محل برگزاری المپیک برافراشته میشود. مراسم آتشافروزی و چراغانی و آتش بازی به هر بهانه شادی برانگیز، در سرتاسر گیتی مرسوم و شادیافزا است.
آتش موجود درآتشکدههای یزد و تهران و اصفهان از آتش آتشکده کاریان شیراز آورده شده و هرساله با آتش 16طبقه اجتماع بزرگ (به زبان دری «مَس») ممزوج شده است.
همیشه آتشکدهها ساده و بدون زرق و برق ساخته میشده است. سرستونها و زوارههای سنگی آتشکده یزد با نقوشی برجسته و زیبا کار هنرمندان سنگ تراش اصفهانی بوده و از معماری آتشکدههای پارسیان هند الهام گرفته است.
باید کوشش کرد تا با شناخت درست باورها در مورد دینی داوری کرد.کاش از این همه افترا زدن به یکدیگر دست برداریم و به همبستگی بیندیشیم، به ویژه امروزه که ابرقدرت ها به دنبال ازبین بردن فرهنگ و تمدن ایرانیان هستند.
بر گرفته از سایت کنکاش موبدان تهران
( ادامه مطلب )
برچسب ها :آتش ورهرام,