خـراسان کهــن وفــرارود
خـراسان کهــن وفــرارود بـر اساس
کـاوشهـا، پـژوهـشهـا و بـازیافـتهـای بـاسـتـانشـنـاســان، سـرزمیـنی
اسـت بـی نهـایت باســتانی کـه از دیـرگـاه در آن انسـان بــود و بـاش
داشـتـه اسـت. ایـن مـرز و بـوم، مهـد پـیدایـش یـکی از درخـشـانتـرین و
کهـنتـریـن تمـدنهای جهـان بـوده،
و باشــندگان آن دارای تمـدن و
فـرهـنگ چـنـدیـن هـزار سـالـه میباشـند و گنجـینههـای فکـری و مـعـنـوی
آن در مـراحـل مخـتـلف به زبانهـا و گویـشهـای گوناگـون نگـارش یافـتــه
اسـت.
پـژوهـشهــای شـمار زیـادی از دانـشمـندان، بـیانگر
این امر اسـت که سرزمـینهـای خـراسـان بـاســـتـان و ماوراءالنهر زادگاه،
تجــلیگـاه و پـرورشـگاه زبان دری (پارسی) بوده اسـت. زبان پارسی دری
ریشـه قـدیمی دارد، در خـراسـان و فـرارود پـیش از یورش اعـراب به آن سـخـن
میگفـتنـد. به قول تاریخ بخارای نرشـخی «مردم بخارا [...] نماز فارسی
خواندندی و عربی نـتوانسـتندی آمـوخــتن.» ۲ زبـان پارسی دری از دیـر زمـان
به ایـن ســو زبـان مشـترک و سـراسـری حـوزه تـمـدنی مـا بــوده اسـت.
ابوسـعـید
عــبدالـحی بـن محـمود گـردیزی، در تاریـخ « زین الاخـبار» که بیـش از یک
هـزار سـال قـبل تالیف کرده، چنیـن می نویسـد: « بهرام گور به هـر زبان
سـخـن گفــتی، به وقـت چـوگـان زدن، پهـلوی گـفـتی و اندر حـربـگـاه، تـرکی
گـفـتی و اندر مجـلـس، با عامه دری گــفـتی....» ۳
امــا
زبــان دری نــخـستین بــار بـــه ســخــــن پرفـسورعـلی
اکــــبرشهـــرستانی در زمـان بـهمـن بـــن اسپنــدیار پـدید آمـده است.
مولف هـفت قـلـزم و فرهنـگ انتـدراج، غـیاث اللـغات و برهان قـاطــع، هــمه
هـمسان این روایت را آورده اند که:
در زمان بهمـن پسر
اسپـندیار، چون مردم از اطراف عالم به درگاه او میآمدند «و زبان همدیگر را
نمیفهمـیده انــد، بهمن امــر کــرد کــه دانشمـندان زبــان فارسی فصیـح
وضع کردند و آن را دری نام نهادند.» ۴ مرکــز فرمانروایی بـهمن شهر بلـخ یا
بخـدی زیبا شهــر بـوده است که با پـرچـمهـای بلـند زینت یافـته بود و
آتشکــده بزرگ نوبهـار نیز در هـمان شهـر بـود.
مــحــمد حــیدر ژوبــل اسـتـاد پیـشین دانشکــده ادبیات دانشگــاه کـابل تاکــید می کـند کـه:
«زبـان
دری... تـاریخ چـیز کـم دو هزارسال [دارد]، در دورههــای قـبل از اسلام
وجـــود داشـته و در افــغانسـتان [خراسان کهـن] به وجـود آمـده... نخـسـت
زبان مردم خراسـان بوده و بعـداً انتـشار آن به غرب [ایران امروز] صـورت
گرفـته....» ۵
در این نوشتـه هرجا سخن از خراسان میرود،
مـراد خراسـان بزرگ و باسـتـان اسـت که بلخ، هرات، نیشاپـور و مـرو از
زمـرهی اسـتـانهـای بـزرگ آن بـود کــه خاکهــای افـغانستان کـنونی،
بخــشهای خـاوری ایـران امـروز، صحـرای ترکـمن تـا کنــارهای رود جـیحون
را در بــر میگــرفت.
مسٌـلـم اسـت کـه زبـان دری در دوره
پــیش از اسلام در ماوراءالنهر و خـراســان رایـج بــوده و یـکشـبــه
بدون ریشـــه و پیشـینـه در دوره صفــاریـان و سـامـانیــان به وجــود
نیامده اسـت. این زبان پیشـیـنهیی چند قرنی داشـته اسـت، وگرنه امکان
نداشـت که در مدتی کوتاه سـراسـر خراسـان را فرا گـیرد و به عـنوان زبان
عـلمی و ادبی که در آن شـعر سـروده و نـثر نگاشـته میشد، عرض وجود کـند.
البـته بـدون تردید همـان گـونه که پروفیسور ژوپـل مطـرح میکند: «... تا
قرن چـهارم هجـری زبان دری منحـصر به خراسـان و ماوراءالنهر بود ... و در
ایران معمـول نبود، حتی یک شـعر و رسـاله هم در این زبان مقـارن ایــن
زمانــههــا در ایــران دیــده نشـده اسـت....» ۶
در باره مهـد پیــدایـش زبـان دری نـظریـههــا و دیــدگـاههــای مخـتلف ارایـه شــده اسـت.
شـماری
از زبان شـنـاسـان بـهویژه ایـران شـنـاسـان در باره خاسـتگاه زبان دری
براین باور اند که پـارسی دری صـورت تحـول یافـتـه پهـلوی سـاسـانی یعـنی
زبــان مـردم فـارس اسـت کـه بـا هـجـوم تازیان بــه خــراسـان و فرارود
پخش شـده اسـت.
گــروهـی از زبـانشـنـاسـان و تاریخ
نـگـاران بر عـقیـده دیگر اند کــه دری ادامـه پهــلوی اشکـانی اسـت و
اشکــانـیان خـود اهــل خـراسـان بــودنــد و پــارسی دری شکل تحـول
یافــته این زبــان است.
بـه عـقـیدهی عـدهیی از
دانشـمـندان زبـان فارسی (شکل عربی شـده پارسی) از شـاخه زبانهـای هـند و
اروپایی اسـت که در دوره سـاسـانیان به موازات زبان پهلوی در خراسـان و
فرارود وجود داشـته اسـت و در ترکیب آن گــویشهای زبانهــای خـاوری
ایــــران تاثـیر برازنـده داشـتـه اسـت.
دکتر مجـاوراحـمد
زیـار اسـتاد پیشیـن دانشـگــاه کابـل برایـن نـظر اسـت کـه: «افغـانسـتان
[خراسـان کهن] مهـد پـــیدایش دری یا فارسی نـــه، بــلکه مهــد پرورش
فارسی دری اسـت... افــغانــستان و هــــم ماوراءالنهر (سـمرقـند، بخـارا و
تاجیکسـتان) از زمــره سـرزمـینهــای دومی فارسی بوده و بنابرآن به دو
مهـد پرورش و رشـد و انکشاف این زبان مبـدل گردیدهاند. ... و کم وبیش با
مهـد اولی آن در پارس ( ایران امروز ) پـیـوندهای ادبی- فرهـنگی مشـترکی
را داشـته اند. بنابر این امر مسـلم اسـت که پشـتو با همه ویژگی های
تاریخی، جغـرافـیای و ... در رقابت ملی با فارسی دری عـقب مانده اسـت.» ۷ /
تکیه روی کلمات از م. ا. زیار اسـت. /
بــه بـاور
نگــارنده، «نـظریــه» اینـکه زبــان پارسی دری از گـروه زبانهــای ایران
باخـتری (ایــران کنونی یا فارس) بوده و بعداً در خـاور ایران (خراسـان یا
افغانسـتان کـنونی) پـخـش شـده یعـنی ادامـه پهـلـوی سـاسـانی می بـاشـد،
با منابـع و مأخذهای باسـتانی و تحـقـیقـات معـاصر در تناقـض اسـت.
خراسـان و فـرارود نه تنها مـهــد پـرورش زبان پـارسی دری بـلکه مـهـد
پیــدایــش آن نـیز اسـت کـه در زیـر بـــه بــررسـی آن میپـردازیــم.
زبــان
پــارسی دری بــه گـــواهی شـواهــد و سـنگ نـبشـههـا، سـرچشمهها و
مأخذهــای باسـتانی و پــژوهـشهای معـاصر در سـرزمـین خـراسـان قـدیـم و
فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در درالمحـجم «زبان
دری لغت اهل بلخ و بخارا» گفـته شـده اسـت.
ابن مقــفع که
خود اهـل فارس اسـت، تنها زبان مردم خراسـان و بهویژه بلخ را دری میداند و
مقدسی که خود به شهرهای خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت، زبان بلخ
را بهـترین زبان میدانـد. به نظر دکتر رازق رویین «زبان دری از لحـاظ
خـاسـتگاه واژگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتایی بلـخی میباشد....» ۸
زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر (ایــران امروز) گــسترش
یافـــته اسـت. کتیبهی آتشکـده کرکوی در ولایت نیمروز را شـاید بـتوان
قدیـمیترین اثر به این زبان شـمرد.
عبدالحی حبیبی که یکی
از مفـاخـر زبان و ادب پشـتو است، پژوهـشهــای دامنــه داری در زمینه
مــهـد پـیدایـش زبان دری انجام داده است. او بـعـد از کشـفیـات بـاسـتان
شـنـاسی؛ از قــبـیل کتـــیبههـای ســرخ کــوتـل، جـغـتو، تــوچـی وغـیره
بر نتیجـهگـیریهای خـود که در زیر جسـتارهای آن را میخوانـید، تاکیـد
دارد. حـبیـبی می نـویســد کــه:
«کشف کتـیبههـای
بـغـلان کـه بـا رسـمالخـط یونانی ( از نوع خمـیده کوشـانی) و با زبان
تخاری یا دری قـدیم نوشـته شده، کاملاً پرده از روی حـقایـق برداشـت.
حـدسـیات و تخمینهای دانشـمندان را که فارسی دری را از منشـای پهلوی
سـاسـانی و گاهی مولود مختـلط پهلوی و عربی و غیره می دانسـتند، باطـل
نمود.» ۹ عبدالحـی حبیبی میافزاید که: ایــن نـظر جــدیـد عـلمی کـه زبان
دری افغانسـتان از پهـلوی نزاییـده، اکنـون «یک سـند قـوی و واضحی را پیدا
کرده، که آن عبارت از کشف سـنگ نبشـته مکـشـوفه بغـلان را به زبان دری و
رسـم الخـط یونانـی می بیـنیم، اعتـراف می کنـیم، که زبان دری کـنونی از
پهـلوی منـشعـب نشـده، بلکه در مدت یکهـزار و هـشـتصد سـال تا دو هـزار
سـال پیـش از این در تخـارسـتان تاریخی زبان تکـلم و تحـریر و ادب دربار
بوده ...
کشـف این سـنگ نبشـته گرانبهـا، تحـولی را در
عـلم زبانشـناسی و تاریخ ادبیات افغانسـتان بوجود می آورد و عـقاید کهنه
را متزلزل می گرداند.» و « ... زبان دری بشکلی که در این نوشـته ثـبت شـده
در حـدود قرن اول و دوم میـلادی یعنی دو هزار سـال قبـل وجـود داشـت». ۱۰
عبدالحی
حبـیبی در شـرح هفت کتـیبه قدیم می نویسـد که: «کـتیبه سـرخ کوتـل بغـلان
که در حـدود ۱۶۰ میـلادی به زبان تخاری ( دری قدیم ) نوشـته شـده اسـت،
نشـان می دهـد که زبان دری قبـل از ورود اعراب به این سـرزمـین رایج بوده
اسـت و جروبحث مورخـین و باسـتان شنـاسان که عمـدتاً در حاشـیـه غربـی و
جـنوب غـربی قـلمـرو زبان فارسـی متمرکز اسـت، نتیـجهای نـداد. زیرا در
حـدود مـذکـور زبـان پهـلوی رایـج بـوده اسـت.» ۱۱
سـنـگ
نـوشـته بغـلان در سـال ۱۳۳۰ خورشـیدی (۱۹۵۱ م) از یک معـبد دوره کوشـانی
از سـرخ کوتـل بغـلان ( در ۲۰۰ کیلومتری شـمال کابل ) کشـف گردید و قدامت
بیش از یکهـزار و هـشـتصد سـال از امروز دارد. ایـن سنـگنـوشـته به زبان
دری و رسـمالخـط یـونـانـی نوشـته شـده اسـت. کشـف و مطالعـه آن بر نظریه
اینکه خراسـان و فرارود مهـد پیـدایش زبان دری اسـت که پیش از اسـلام رواج
داشـته، صحه گـذاشـت.
پروفیسورعبـدالاحـمـد جـاویـد کـه
پـژوهـشهــای گسـتردهای درمورد زبان و ادب فارسی دارد، می نویـسـد:
«...وجود زبان دری پیـش از اسـلام ثابت اسـت. از قرن اول و دوم به جز
چندشـعر هجایی آثار دیگـری به ما نرسـیده، اما در قرن سـوم اسـت گویـندگانی
در بلـخ، بخـارا، هـرات و سـیسـتان پدید آمـدند و بنـیان ادب دری را
گـذاشـتند. چنانچـه در همـین آوان یک بیـت شـعـر، یک رسـاله و یا یک کتاب
در سـراسـر ایران امروز به زبان دری بوجـود نـیآمـده اسـت و اصـولاً هم
نـبایـد باشـد.» ۱۲
پــرویــز نـاتـل خانلـری یـکی
ازچـهـرههای شـناخـتهشـَده ادبـی ایران تاکـید می کند: « منـطـقه رواج و
رونق فارسی دری ابــتدا در شـرق و شـمال شـرق ایران بود ...» و شـاعـران آن
دوران « ... غالباً به یکی از شهرهای بخـارا، سـمـرقـند، هرات، بـلخ، ... و
آبادیهای دیگر خراسـان منسـوب هـســتند.» ۱۳
بـه نظر
بسـیاری از پـژوهـشـگـران و خـاورشـنـاسـان، زبان پارسی دری از
سـرزمیـنهای خـراسـان و فرارود برخاسـته و در همین حوزه پرورده شـده و
اغلب شهـرهای آن از جمـله بخارا وبلـخ، سـمرقـند و غـزنه، هـرات و
نیـشـاپور از دیرگـاهی مرکز عـلم و ادب بــوده اند. بـدیـن ترتـیب زبـان
دری زبان بیگـانه و وارداتی نبـوده در هـمین سـرزمین زاده و پرورده شــده
اســت.
مـیرغلام محـمد غبار مورخ شـهـیر افغانسـتان بر این
عقـیده اسـت که: « زبان دری اصلاً در مناطـق دو طرف رود جـیحـون»۱۴ یعـنی
سـرزمینهـای ماورءالنهـر و خراسـان قـدیم قـبل از اسـلام بـوجـود آمـده
اسـت و به قـول نویـسنـده کـتاب «سـرنوشـت فارسی تاجـیکی فرارود در قرن
۲۰»، مـحـمد جان شکوری «... فارسی دری در خـراسـان از جـمله در ماوراءالنهر
بیـش از اسـلامیت رواج داشـت و بـه درجـه زبـان شـعـر رسـیـده بود ...» ۱۵
در برپایی و تحول زبان دری زبانهای بومی این خـطـه بویـژه زبان سـغـدی
کـه روزگاری زبان ارتـباطی «راه ابـریشـم» و زبان عـلمی آسـیای مـیانه
بـوده و به گفته دکتـر احسـان یارشـاطر، مدیر دانشـنامه ایرانیکا /
Encyclopedia Iranica/» زبان بـینالـمللی آسـیای مرکزی به شـمار می رفـت و
تا چیـن نـفـوذ داشــت»۱۶ نـقـشی مــؤثـر و قــوی داشــته اســت.
سـعـید
نـفیـسی اسـتاد پیشـیـن دانشـگاه تـهران می نویسـد: «... به دلایـل
بسـیار بر من مسـلٌم اسـت که سـرزمین اصلی زبان دری، خـراسـان و
ماوراءالنهر بـوده ... و بـعـداً زبان دری در نـواحـی ایـران کـه قـلـمرو
اصلی آن نـبوده انتشـار یافـت، ...» ۱۷
ملکالشـعـرا بهار
می نـویسـد: «زبان فارسی دری اصلاً لهجه اهـالی ماوراءالنهر، سـمرقـند و
بخـارا اسـت که در ایـن جایهـا تاجـیکان زنـدگـی می کـنند.» ۱۸
دکـتر
جـلال متـینی مـدیـر مسـؤول مـجـله « ایـرانشـناسی « مینویسـد که:
«زادگاه زبان و ادب فـارسی در قـرن سـوم و چهـارم هـجری، خراسـان و
ماوراءالنـهر (فرارود ) اسـت.»، و نـیـز «... زبان فـارسی، زبان مردم
خـراسـان و ماوراءالنهر در قـرن سـوم و چهارم هـجری در طی هـشـت تا نه قـرن
به سـراسـر ایران و سـرزمین های غـیرایرانی، آناطـولی، شــبه قاره هــند،
و بالکان و چـیـن، راه یافـت.» ۱۹
حـکیم ناصـر خسـرو
قـبادیانی بلخی در نیمـه اول قـرن پنجـم هجـری از بلـخ بسـوی دیار مغـرب
مسـافرت کرد، به تـبریز رسـید و با قـطران تـبریزی شـاعر معـروف آشـنا شـد
کـــه زبان فارسی نمـی دانسـت. در تـبریـــز زبان پـهـلوی سـاسـانی رایج
بـود. حکـیم در سـفرنامه خود در زمـینه می نویسـد که:
«
... و در تبریز قطران نام شـاعری دیدم، شـعـری نیک میگـفت اما زبان فـارسی
نیکو نمـیدانسـتت پیـش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقـیقی بیاورد و پیش من
بخـواند و هر معـنی که او را مشکل بود از من پرسـید، به او بگـفتم و شـرح
آن بـنوشـت و اشـعار خود بر من خوانـد....» ۲۰ قـطران تـبریزی در ترکیب
بندی بر دانسـتن زباَن دری فخر می کند و می سراید:
مرا
برشعـرگویان جهان فـخر آمدی من در شعـر دری بر شـاعـران نگـشادمـی در زمان
دو شـاعر بزرگ زبان فارسی، سعـدی و حافـظ ( قرن هـفتم هجری ) در ایالت
شـیراز ( فارس ) هنـوز زبان دری زبان عام نشـده بود. حافـظ می گـوید:
ز
شـعـر دلکـش حـافــظ کسـی شـود آگـاه که لـطف طـبع و سخـن گـفتن دری دانـد
اگر در قرن هـفتم هجـری همه مردم فارس «سخن گـفـتن دری» می دانستـند،
حـافـظ چنـین نمی گـفت. دکتر محمود افـشـار یزدی، ادب شـناس و مورخ ایران
با روشـنی می نویسـد: «زبان دری پیش و بیش از آنکه به ایران تعلق داشـته
باشـد از آن افغانسـتان و تاجیکسـتان اسـت.
بعلت اینکه
زادگاه و پرورشگاه آن خراسـان قدیم، افغانسـتان و ماوراءالنهر( بخارا و
سـمرقـند ) و بلخ و غزنه بوده اسـت. رودکی و عنصری، همچنان که فردوسی و
فرخی و بسـیار دیگر، از زادگان و پرورش یافتگان خراسـان بودهاند. چند صد
سـال بعد اسـت که سـعدی و حافظ در فارس ظهور کردند.» ۲۱ اسـتاد ابوالـقاسـم
فردوسی و بسـیاری از اهل قلم واژه « دری» و « پارسی» را مترادف آورده اند.
بـفـرمـود
تا پـارسـی و دری بگـفتنـد و کـوتاه شـد داوری به سـخن پروفـسـور
شهـرسـتانی، «نخسـتین کسی که در باره « زبان دری» سخـن زد، عـبـدالله بن
مقـفع مترجم کتاب کلیله و دمنه به زبان عربی و مولف ادب الکبیر و ادب
الصغـیر می باشـد. وی در سـال ۱۳۹ هجـری ( ۷۵۷ م ) مقـتول گردید.» ۲۲
در
کتاب الفهـرسـت ابن ندیـم سخـنی از ابن مقـفع که خود اهـل فارس اسـت،
چـنین آمـده اسـت که او زبان پهـلوی را زبان مردم پهـله یعـنی اصفهـان، ری،
همدان، ماه نهـاوند و آذربایجـان می داند و زبان دری را زبان شهـرهای
مـداین و دربار شـاه می داند و اسـم دری را برگرفـتـه از دربار میداند و
می گویـد از زبانهـای شـرق و خراسـان، زبان مردم بلـخ اسـت که در دربار
برتری دارد. پارسی زبانی اسـت که موبـدان و عـلما و نظایر آنها به آن سـخـن
میگفتـند و زبان مردم فارس اسـت.... ۲۳
به هرحال ابن
مقـفع که خـود زاده و اهـل فارس اسـت، فقط زبان مردم خراسـان و بویژه بلـخ
را دری می دانـد. در قرن چهارم هجـری لفظ دری در اشـعار فردوسی، عـنصری و
دیگـران به تکرار آمده اسـت. در متـون منثـور برای اولین بار لفـظ دری به
شکـل پارسی دری در تـرجـمه تفـسـیر طبری آمـده اسـت. از هـمیـن زمان این
زبان را به نامهای دری، پارسی دری و پارسی یـاد کـردند، چـنانـکه شـمس
قــیس رازی مولـف «المعـجم فی اشـعار العـجم» هر سـه این اصطـلاح را به
کـار برده اســت.
ذبیـح الله صفـا در»تاریخ ادبیات ایران»
مینویسـد که: «هـمین زبان [دری] همچـنان که میدانیم، در نخسـتین
روزگـاران ادب فارسـی، علاوه بر دری، پارسـی و یا پارسی دری هم نامـیده
میشد،
خاورشـناسـانی که فـقط به اکتفا بر تسـمیه ظاهری
این زبان، آن را از سـرزمین فارس دانسـته اند، به کلی باطل و حاکی از جهـل
آنان اسـت و همچنین این کردار بعضیها میکوشـند تا دری و پارسی را از
یکدیگر مـتمایـز و جـدا شـمارند و حـال آنکه پارسی، دری اسـت و دری، پارسی»
۲۴
در بسـیاری از متـون پیـشـینه، زبـان مـردم خـراسـان و
فـرارود دری، پارسی و یا پارسی دری یاد شـده اسـت. ابوعـلی سـیـنای بـلـخی
زبـان فـصـیح زمان خـود را «پـارسی دری» نامیـده اسـت. در روزگـار نه
چـندان دور ایـن زبان در افـغـانسـتان، سـمرقـنـد، بخارا، خجـند و... نـیز
فـارسی نامیــده مـیشــد. * * *
تازیان بعـد از اسـتیلا
بر سـرزمـینهای مفـتوحه با خود دین اسـلام و زبان عـربی را به این
کشـورهـا آوردنــد و در بـرابـر فرهـنگهـا و زبانهای بومی مردم تعـصب و
ســتـیز نشـان دادنـد و در پی از بیـن بردن آنهـا و جـایگـزینی زبـان و ادب
عـربی برآمـده انـد. به قول میرغـلام محـمد غـبار «تـأثـیر این دو سـلاح
[دین و زبان] آنقـدر قوی بود که مثلاً کشـور قـدیمی مـصر را به یک کشـور و
ملت عربی تبدیـل کرد.» ۲۵ اعراب هرکـسی را که به زبان عربی گـفـتگو
نمیکـرد، «عـجـمی» یعـنی گنـگ خـوانـدنـد و گـفـتار او را لایـق مـطالعه و
تحـقـیق نـدانسـتند.
» ۲۶ بــه روایتی بعـد از یـورش
تـازیـان به خـراسـان نزدیـک به دو صـد سـال «سکوت سـیاهی» در این
مرزوبــوم مسـتولی بـود. میرمحـمد صدیـق فرهـنگ در کتاب «افغانسـتان در
پـنج قـرن اخـیر» مینویسـد:
«در هـنگـام گشـوده شـدن
خراسـان به دسـت مسـلمـانان [اعراب] بخـش بزرگ سـاکـنین این سـرزمـین را
مردمانی تشکـیل می دادند که از شـاخه هـند و اروپایی آرین بودند و بعداً به
نام تاجـیک شـهـرت یافـته اند.» ۲۷ بهرغم اینـکه تـازیان بعـد از «فـتح»
خـراسـان در برابر زبان دری با تعـصب قـومی و سـتیز مـذهـبی برخــورد
کـردند، الـفبای عـربی را جایگـزین آن نمودنـد، دبـیره (خـط) عـربی را به
عنـوان خـط رسمی تـحمـیل کردند و سـعی نمودند که زبان دری را به حاشـیه
برانند، اما فرهـنـگ و زبان دری در بسـتر زمان پایـداری کرد. خراسـانیان در
این راســتا «... به تاریخ خود شـان برگشـتند و در پایگاه زبان شـان
ایسـتادند، درسـت در همان دو چـیزی که با مسـلمانان دیگر متـفاوت بودند.»
۲۸
در شـرایـطی که زبان عـربی زبان دیـن و دولتهــا بود،
همین که زبان فارسی به عنوان بخـشی از فرهـنگ جامعه در برابر هجـوم و تجاوز
زبان عربی ایسـتاد و باقی ماند دال بر توانایی و کارایی زبان پارسی دری
دارد و بس. پایداری وایسـتادگی زبان دری در برابر زبان و ادب عرب همچـنین
سـبب نجات زبانهـای دیگر از جمله زبان پشـتو، پلوچی، ... نیز گردیــد.
خراسـان
تامـدت نزدیک به هـزار سـال آثار زیادی به خـط پهـلوی، پارتی، سـغدی و
خــوارزمی انـشـای شـده بود.» ۲۹ ولی بعـد از آنکه خط عربی را قـبول کردند،
در آن تغـیـیرات و اصلاحات بوجود آوردند و موافـق به زبان شـان سـاخـتند.
از جمله خراسـانیان برای بیان زبان مادری خـویش بــه الـفـبای عـربی
حرفهای جدیدی « چ، پ، گ، ژ» را افـزودنـــد. بـرغـم همه فـراز و
نشــیبها، بـس دل انگـیز اسـت که زبان پارسی دری بـه عـنـوان زبان بومی
خـراسـان باقی مانــد.
با ظهور طاهـر پوشـنجی (۸۲۱-۸۷۲
میلادی)، یـعـقـوب لیـث صفـاری (۸۷۲ -۹۱۰ م) و سـامانـیان (۹۱۰ – ۹۹۹ م)
رسـتاخیز بزرگی در ترویج و به کار بردن زبان دری بـه جای عربی آغاز شـد و
به تدریج قوام گرفـت و این دوره ترویج زبان و ادب فارسی دری اسـت.
زبان
فـارسی دری در دوره سـامـانیـان کـه تاجیک تـبار بـودنـد، هـرچـه
بـیـشـتر بـه مثـابه زبان اسـتاندارد (معیاری) و رسـمی قوام گرفت و به
زودی از محـدوده یک زبان قـومی به فـراقـومی گذار نمود، به نماد و زبان
مشـترک و عمومی برای تمام مردم منطقه که از هر تیـره و تبار بودند، تبدیل
شـد.
امرای سـامانی که به قـول شـنبلی نعمانی « به زیوار
فضل و کمال آراسـته بـودنـد» ۳۰ زبان و فـرهـنگ ملی را عامل نـیرومنـد
پـایداری در بـرابـر مهـاجـمان می دانسـتند. همچنیـن «اوضاع سـیاسی در
ابتـدای عـصر [قرن] دهـم میـلادی بـرای انکشـاف زبان گوارنـده پارسی دری
شـرایط بسـیار خوب و مسـاعـدی فراهـم آورد.» ۳۱ در این دوره نه تنها ادبیات
بدیع رونق یافـت، بلکه آثار فـروان عـلمی و فـلسـفی، تاریخی و دیـنی بـه
زبان دری نـوشـتـه و یـا تـرجـمه شـد. نثر پارسی دری این دوره از آثار
گرانبـها بهـره مند اسـت و شـعـرشـناسـان آن را یکی از بهـترین دورههــای
ادبی میدانـنــد.
داریـوش آشـوری در کـتاب «بـازانـدیـشی
زبان فارسی» در باره عهـد سـامانیان می نویسـد که: «خـدمت بزرگی کـه
امـیران سـامانی بـه قـوم ایـرانی کـردند زنـده داشـتن زبـان فـارسی در
نگارش بود؛ و با این کار ما با آنکه اسـلام آوردیم، عرب نشـدیم. باری این
قـدر اسـت که زبان فارسی مانـد و ما فارسی زبان مانـدیـم.» ۳۲ براسـاس
نوشـته دکتر محمد معـین « از آغاز قـرن سـوم هجری شـعـر فارسی که زبان دل و
ترجمان احسـاسـات اسـت، ظاهـر شـد و رو بـه تکامل گـذاشـت.
»
۳۳ و به سخـن دکتر ذبـیح الله صفا «تا اواخر قـرن چهـارم شـعـر فـارسی
منحـصر بـه گـویـندگان خـراسـان و ماوراءالنهر بود.» ۳۴ و به قــول
میرغـلام محـمدغبـار « آثاری در نظـم و نثـر در این زمان [دوره سـامانیان]
به میان آمد، ... شعـرایی چــون شـهـید بـلخی، رودکی بخارایی، دقـیقی بلـخی
و رابعـه بلخی و ده ها نفـر دیگر ظهـور نمود، ...» ۳۵ اسـتاد
ابـوعــبدالله رودکی سـمـرقـنــدی، بزرگـترین شـاعـر عهـد سـامانـیــان که
به پـدر شـعـر دری ملـقـب گردیـده و صدهـزار بیت شـعـر از او به یادگـار
مانده اسـت، به فرمان نصر بن احـمد سـامانی کـلیله و دمـنه را به شـعـر دری
درآورد. فردوسی می گوید: بـه تازی بـود هـمـی تـا گاه نصر بدانگه که شـد
در جهان شـاه نصر بـــفــرمـــود تــا پــارســـی دری نـبـشــتـنـد و
کـوتـا شــــد داوری حکـیم ناصر خسرو میگـوید:
من آنـم که
در پای خـوکان نریـزم مـر این قـیـمـتی دّر لـفــظ دری را طـوریـ که در
بـالا تـذکـر دادیـم، زبان فارسـی دری در دوره سـامـانیها کـه تاجیـکتبار
بودند هرچـه بیشـتر به مـثابـه زبان معـیاری و رسمی قوام گـرفـت و وسـیله
نیرومـند در تقـویـت تفـاهـم و تحکـیم همـدلی هرچــه بیشـتر خـراسـانـیان
گـردید و کتـاب مهم جغـرافـیا «حـدودالـعـالم من المشـرق الی الـمغـرب» و
هــــم چـنان تاریـخ بلعـمی کــه نمونه کامـل اسـت از نـثــر آن روز،
تالـیف شـد. آثار زیادی ازعـربی به زبان فـارسی ترجمـه گـردید، از جمـله
تفـسـیر طـبری و» تاریـخ الرسـل والـملوک جـریر» طـبری به زبان فارسی
ترجـمه شــد.
زبان فارسی به زبان دوم در دنیای اسـلام
مـبدل شـد و در امر غـنا و گـسـترش فـرهـنگ اسـلامی تاثـیر با اهـمیتی
داشـت. بدین ترتـیب در این دوره ملت تاجـیک در زمین زبان پارسی دری و در آب
و هـوای «اسـلام» رشـد کرد و سـر کشـید. یک ملت کهـن اما نوخاسـته و
سـرزنــده. « خـلاف طاهـریان (۸۷۲ – ۸۲۱) سـامانیـان به خـوبی درک می
کـردند که بـدون احیای و رسـتاخـیز سـنن دیرین مدنی و فرهـنگی تامین
وتحکیم اسـتقلال شـان ممـکن نیسـت.» ۳۶
زبان و ادب فارسی
در عهـد غـزنویان (۳۸۹ – ۵۸۳ ق) که ترک تـبار و فـارسی زبان بـودند، راه
کمال پیـمود و به شـبه قاره هـنـد نیز راه یافـت. در دورهای که حسـنک وزیر
سـلطان محـمود بود، هـمـه دفاتـر را به زبان فـارسی برگـردانـدند. دربـار
غـزنـویان مرکـز مهـم زبـان و ادب فـارسی بـود. «فـردوسی» مـحـور ادبـیات
ایـن دوره اسـت. او با سـرودن شـاهـنامـه نه تنـها کـاخ بلـندی زبان پارسی
را بلکه حماسـهی آریـانـا را چنان پیافگـنــد که بـنیان آن هرگـز از بـاد و
باران و گــذشـت روزگـاران سـسـتی و خلل نیافــت.
نـمــیرم
از ایـن بـس کـه مـن زنـدهام کـــه تـخــم ســخــن را پــراگنــــدهام
بســی رنــج بــردم بـدیـن ســال سـی عــجــم زنــده کـردم بــدیـن
پـارســی «عجـم در منطـقه ما ... وطنی دارد فـرهـنگی که سـاخـتار آن در
درازنای تاریـخ بیـشـتر و نـیز عـمیـق تـر با زبان فارسی دری تجـسـم
یافـته اسـت.» ۳۷ زبــان و ادب فـارسی در دوره حکـمرانی شـاهـان غــوری کـه
بقـول پروفیسور جـاوید تاجـیک تـبار و دری زبان بودنـد، در هــند رونـق
بیشـتری یافـت و در امر هـمبسـتگی مـلی و فـرهـنگی هـــند نـقـش بـا
اهـمیتی را بـازی کرد. ۳۸ در دوره حـاکـمیت لــودیهـای پـشــتون تـبار،
زبـان فـارسی در هـنــد رواج یافـت و عـملاً به زبـان رسـمی، اداری و
آمـوزش تبــدیل گـردید و تالـیف فـرهـنـگهـای فارسی به فارسی آغاز شــد.
نـقـش
پادشـاهانی گـورکانـی (۹۳۱ –۱۲۷۵ق) در امــر رشـد زبـان فارسی در هـنــد،
برجـسـته اسـت و عهـد بابـر، دوره طـلایی زبان فارسی در هـند به شـمار
مـیرود. بابـر با آنکـه خـاطرات خـود را بــه زبان تـرکی جـغـتایی نوشـت،
اشـعـار فـارسی صـوفـیانه میسـرود. در هـمـیـن دوره زبان فارسی براسـاس
فـرمانی (۹۹۰ ق) به عـنوان زبان رسـمی و اداری هـند اعـلام گـردید و بـرخی
کـتابهای سـانسـکریت بــه فـارسی ترجــمه شــد. ۳۹ بهیـاد داشـته
بـاشیــم «...در هـمان زمان کـه پــادشـاهـان صفـوی بــه زبـان تـرکی
صحــبت می کــردنـد، سـلاطـین و امـرای مسـلـمان هـنــد بـه زبان فـارسی
به عـنوان زبان رســمی در بـار خود تکـلم وفرامـیـن و اسـنـاد خـود را با
ایـن زبان صادر می کـردنـد....»۴۰
حافظ چـه زیبا سـروده
اســت: شـکرشـکـن شـونـد هـمه طوطیان هـنـد زیــن قــند پارسی که به
بنگالـه میرود انگلیـسها در سـال ۱۸۳۶م زبان انگلـیسی، درسـال ۱۸۴۴م
زبـان اردو را بهجای زبان پـارسی رسـمیت بخشـیـدند و زبان پارسی را که تا
این سـالهـا یگانه زبان تـفاهـم و ارتـباط، زبـان آمـوزش و اداره در هـنـد
بود، به حـاشـیه راندنــد. ترکمـانان سـلجوقی زبان فـارسی را در آناتولی
(آسـیای صغـیریا تـرکیه امروز) گسـتـرش دادند. زبـان ادبی و دیـوانی دربـار
خـلفـای عـثمانیها سـالها فارسی بود. شـاهان صفوی و قاجار که ترک تبار
بودند، هـمه مکـاتبات شــان را بـه زبـان فـارسی انجـام مـی دادنـد.
همچنـین می توان در همـین راسـتا در باره سـهـم آذربایجـانیها، کردها،
بلوچها، وغـیره سـخن گفـت.
دکـترجـلال مـتینی بـرایـن
عـقــیده اسـت کـه: « غـزنـویان و سـلجـوقـیان و بعـد خوارزمشـاهـیان و
مغـولان و دیگر تیـره های تاتار... زبان فارسی را در دربار و تشـکیلات
اداری خود به عـنوان زبان رسـمی و اداری به کار می بـردند. ایـن رسـم در
دوره های بعـد هم چنان ادامه یافـت. ۴۱
سـخـن کـوتاه
اینـکه در طی هـزار سـال، زبان مردم خراسـان و ماوراءالنهر به عـنوان زبان
علم و ادب، زبان رسـمی و اداری حـوزه گسـتردهیی را فرا میگرفـت. از جمله
در خراسـان زمین، زبان فارسی نه تنهـا زبان گـفتگو بلکه زبان رسـمی بود،
همه امور دیوانی کشـور اعم از فرمان ها، نامه ها، قراردادها، ... به همیـن
زبان بود. محـمود طـرزی برخـاسـته از عـشـیره محمدزایی پشـتون ها و یکی از
پیشـگامان ادبیات نوین افغانسـتان بحث بلندی درباره زبان و قومیـت در
چنـدین شـمارهی جریـدهی «سـراج الاخـبار» دارد، از جمله مینویســد کـه:
«یکی از زبانهـای بسـیار مهمهی عـالم اسـلامی، زبان شـیرین فارسی
میباشـد،...
زبان فارسی، بعـد از انـقراص یافـتن حکومت
عرب در هـمه سـلطنـتهای طوایـف الملوکی که از اقوام مخـتلـفه در هـرطرف
آسـیا تشکـیل یافـت، زبان رسـمی حاکم گردید ... سـامانیان، غـزنویان،
غــوریان، ایـن زبـان را خـیـلی تـرقی داده انـــد....» ۴۲ اما
لشـکرکشیهای سـلـطان محــمود غـزنوی تا احـمدشـاه ابدالی بـه سـرزمیـن
هـنـد و سـرزمـینهـای دیگـر و پیامدهای آن، از منـظر تاریخی، قابل تأمل و
بحث جـداگـانه اسـت و از حوصلهی این مقـال خـارج اســـت. * * * اهـل
پـژوهـش از جمله دانشـمنـدان نـامـدار ایران در عـرصه زبان و ادبیـات فارسی
هـمچـون ملکالشـعـرا بهار، سـعـید نفـیسی، بدیـع الزمان فروزانفـر، پرویز
ناتـل خـانلری، ذبیح الله صفـا، شـاهـرخ مسـکوب، احـمدعـلی رجـایی، جـلال
متـینی، داریـوش آشـوری، محـمود افـشـار یـزدی و ... که در ایـران دوسـتی و
دلبسـتگی شـان به زبان و ادب پارسی شـک و تردیـدی نیسـت، بر این عـقـیده
اند که زبان دری (پارسی) نخسـت در خراسـان و ماوراءالنهر به وجود آمده و
بعـد بـه سـوی غرب خـراسـان یعـنی ایران امروز راه باز نمـوده اسـت و به
نظر آنها این امر امروزه پـدیـدهیی پـذیـرفـتـه شــده اسـت.
زبان
دری خیلی کهـن بوده و دو هـزار سـال پـیش هم یک زبان برجـسـته و برازنده
بوده اسـت و مسـلماً اگر چـنین پیشـیـنهای و توانـایی نمـیداشـت، چگونـه
میتوانسـت به مرحله بلاغـت و فـصاحت در دوران سـامانی ها برسـد و آثار
بسـیار با ارزشی مانند دیـوان رودکی، شـاهـنامه فردوسی و دیگر آفرینـشهای
هـنری خـلق کـنـد.
«زبان فـارسی دری با همان فـصاحـت و
بلاغـتی که دارد در اواخر قرن پنجـم هجـری به درجه کـمال رسـیده استـ و
دانشـمنـدان بزرگی همـچون ابن سـینا و ابوریحـان بیـرونی آثار علمی خـویــش
را در رشـتـه فـلسـفـه و نجـوم بـدیـن زبان نوشــتهانــد.» ۴۳
زبان
فارسی دری به مرور زمان نه تنـها به رایج ترین و هـمگانی ترین زبان این
خـطه تبدیل گردید، بلـکه حلقه تفاهـم و وصل بـین اقـوام و قـبایل مخـتلف
گـردیـد و بنابـر تواناییهـای کـه داشـته و هـم محـتملاً از جهـتی که به
محـل و طایفـهای منسـوب نبوده اسـت، در اندک زمانی زبان رسـمی و درباری،
علمی و بازرگـانی در سـاحه وسـیع گردید.
به عبارت دیگر
زبان پارسی در زمان کـوتاه، زبان مشـترک و عمومی برای تمام سـلاله های
آسـیای میانه (از هر تیره و تباری بودند) و همچنان از اقـصای هنـد تا روم
گـردید و اسـناد و نامه های رسـمی و دولتی از اسـتانـبول تا دکـن به این
زبان صورت می گرفـت. در واقـعیت زبان پارسی نـقـش زبان بیـنالمللی را برای
تـمام این نواحی داشــت..
زبان فارسی دری در درازنای
تاریـخ هـزار سـاله بعـد از سـامانیان برغـم دشـواری های جـانسـوز زنده و
ماندگار ماند و به زبان فراملیتی در حـوزه تمـدنی مـا تبدیل گردید وهـمه
اقوام و تبار زبان فارسی را به عنوان زبان رسـمی و دولـتی، زبان مشـترک و
تفـاهـم کــشـور پذیـرفـتــه بودنــد.
«این زبان [فارسی]،
یادگاری اسـت جـاویدان از پیـوسـتگی و خـویشـاونـدی ایـن مـردم در گـــذار
روزگار تا بـه امروز. اینکـه مردم بدخشـان، در آنسـوی آمو دریا، قادرند با
سـاحل نشـینان خـلیج فارس به زبان یگانـه گپ بزنـند، قصه و افـسـانه نیسـت،
بلکه نشـانه بقـا و جان سـخـتی این زبان اسـت. باید به یگانگی و دوام این
حوزه تمـدنی باور داشــت.» ۴۴
بـراسـاس آنـچـه نقـل
کـردیـم میتـوان نتیـجــه گـیری کرد کـه: ● زبـان دری ریشــه و
پیشـینـهای بیـش از دوهــزار سـال دارد، خـاسـتگـاه و تجـلی گاه آن
سـرزمیـنهـای خـراسـان کـهـن (افغانسـتان کنونی) و فـرارود بـوده اسـت.
زبـان پـارسی دری زبان مـردم خـراسـان و فـرارود پـیش از اسـلام بـوده
اســت، در حـالی که زبان مـردم اصـفهـان و فـارس پهـلوی بـوده اسـت.
آفـریـنش
نخسـتین آثار به زبان پارسی دری در کرانههای افـق شـهـرهای چـون بـلخ،
بادغــیس، هـرات، سـیسـتـان، ســمـرقـند و بـخـارا، پـرتـو فـشـانی داشـتـه
اسـت و نخـسـتین سـخـن سـرایـان زبان دری از همیـن منطقـه برخاسـته انـد.
وقـتی که زبان دری در قـرن نهـم ودهـم میـلادی در خـراسـان و ماوراءالنهر
زبان گسـتردهای بود و بـدان شعـر و نثـر می نوشــتـند در غـرب خـراسـان
(ایران امروز) یک پارچه نظـم و نثـر دری وجـود نداشــت.
زبان
دری در قـرن دهـم میـلادی بعـداً بطرف غـرب خـراسـان انـتشــار و گسـتـرش
یافـت و در مناطـقی چـون فارس و عـراق عـجـم به تدریـج رواج پیـدا کــرد.
●
تـا کنـون کوچـکتـرین اثـری از زبـان و ادب دری در غـرب خـراسـان به دسـت
نیآمـده است کـه قـدامت آن قبـل از سـده هـفت میـلادی باشـد، حـتی تـا
قـرن دهــم مـیلادی کــسی درتـبریــز زبان دری نمی دانسـت. از ایـن رو
منشـا زبان دری را «پهـلوی سـاسـانی» دانستـن، اشـتبــاه اســت.
تا
کـنون هـیچ سـند تاریـخی و زبـانی در دسـت نیســت کـه رواج پـارسـی
بـاسـتـان (دوره هـخـامنـشی) را در فــرارود و خـراسـان کهـن ثابت کـند.
هــرگـاه پارسی باسـتان در این جـا ها رایـج می بـود، حتـماً ســندی و یــا
کـتـیبهای به ایـن زبان نـیز تا کـنون بدسـت آمـده بـود.
منشـأ
زبان دری پهـلوی سـاسـانی نیسـت. این زبان در نواخی خاوری ایران در کـناره
های دریای آمو، در شـهـرهای بخارا و بـلخ، ســمرقـند و بغـلان از زبان های
باخـتری اغـلبـا ًاز تـیرهی زبان های تخـاری منشـا گـرفـته اســت و
ریشـههای آن به زبـانهای اوسـتـایی مــی رســـد.
مـراد
از زبان پارسـی، دری اسـت و از زبان دری، پارسی و یا پارسی دری اسـت که
زبان مـردم خراسـان و فرارود بوده اسـت و نـه اینکه بـر پایـه تسـمـیه
ظاهری از نام «فارس» گرفتـه شــده باشــد.
تاریـخ هـزار
سـاله زبان فارسی دری بعـد از فـروپـاشـی دولت سـامـانیان بیـانگر این
حـقـیقـت اسـت که در امر رشـد و تقـویت، شکـوفایی و گسـترش آن،
نویسـندگـان، شـعـرا، فـرهـنگیـان و ... که زبان مادری شـان فارسی دری
نبـود، نقـش با اهـمیت و در خـور توجـه داشـتـند.
زبـان و
ادبیـات پارسی دری ثـمـره تـلاش جـمـعی و هـمآهـنـگ هـمـهای اقـوام و
تبـارهـای گـوناگـون حـوزه تمـدنی ما اسـت و ایـن ارثـیه در واپسـیـن
تحـلیل به هـمـه تعـلق دارد. زبان فارسـی دری ( زبان فـراقـومی ) به عـنوان
زبان هـمگانی، مشـترک ومعـاشـرت بین ملیـتها و تبارهای حـوزه تمـدنی ما
به یکی از عـوامل مهـم وفـاق هـمگـانی تبـدیل شـده اســت.
زبان
فارسی به عـنوان یک زبان مشـترک ادبی و اداری، معـاشـرتی و بازرگانی و
بــویـژه فـراقـومی در امـر پیـونـد دادن اقـوام و جـغـرافـیای پـراکنـده
در حـوزه تمـدنی ما پیـوسـتـه نقـش تاریـخی پــر اهـمـیتی و حـسـاسی
داشـتـه اســت. از هـمیـن جـاسـت، هـر قـومی که قـدرت سـیـاسی را در منطـقه
به دسـت گـرفـتـه اسـت، نتـوانسـته زبـان قـومی خـود را بـه حـیث زبان
مشـترک تثبیٌـت کنـد.
زبان پارسی دری از میان هـمه این پیچ
و خـمهـا، این هـمه تهاجـمات ضد زبانی و این مـوجهـا و تـوفـانهـای
سـهـمگین گذشـت، توانایی، ظرفـیت و سـرزنـدگی خـویـش را به عـنوان زبـان
هـمـگـانی نـگـه داشــت و آثـار خـلاقــه و مانـدگـاری به ایـن زبـان چـاپ
شـده اسـت. مردمان ما در آیـنهی آن، خود را در گـذرگـاه تـاریـخ
میبیـنند. * * * از منـظر ارزشهای انسـانی بین زبـانها تـفـاوت نیسـت،
اگـر تفـاوتی هـسـت، مربـوط بـه مسـایل فـنی و اسـتعــدادهـای ذاتـی و
تـوانایی هـای فـطـری هـر زبان میگـردد. امـا فــراگرفتـن زبـان، در پی
نیاز اسـت. در چشــمانداز، زبانی اقـبال، زبان عـلمی و مشـترک را
میـیابد، که به نیازهای سـیاسی ـ اقـتصادی، اجـتماعی ـ فرهـنگی پاسـخ دهـد
و در دنیای ارتباطـات و رایانه، اسـتـواری و توانایی انتقـال عـلوم معـاصر
را داشـتـه باشـد، در جهـان متحــول ما بـا تحـولات هـمـراه شـود،
مفـاهـیم و پدیده های جـدید را به پـذیـرد.
در هــر صـورت،
شـهـرونــدان میهن ما بـه منظـور نـظـامسـازی و ســازمـاندهـی جـامعـه
مـدرن بــه گزینش یـک زبـان ســراسـری و مشـترک که هـم انتـقال عـلوم و
تکـنالـوژی جـدیــد و هـم رابـطه و تـفاهـم هـمـه شـهـرونـدان را تـامـین
کــند، نـیاز دارد. بــه بـاور نگـارنده، زبـان دری (فـارسـی) در کشــور
چـند قـومی افغانسـتان و حـوزه تمـدنی در حال گســترش ما هم اســتعـداد
پاسـخ به نیاز عـلمی و اجتماعی را دارد و هم تـوانایی ایجـاد رابطه و
تفـاهم را بیـن هـمه ملـیتهـا، قومهـا و تـبارهـای کـشـور، (همه
شـهروندان).
در ایــن میـان فـرامـوش نکنیـم که «زبان
پارسی در این منـطـقه، زبانی بوده که متعـلق به یک گروه نبـوده اسـت....
این زبان از یک قـوم خـاص نیسـت.» ۴۵ و «...فارسی دری از بـدو تولـد
بهگـونهیی خودجـوش و بدون تحـمیل و زور به زبان مشـترک اهـالی این
سـرزمین مبـدل گشـت و هـمـه اقـوام در توسـعـه و تکامل آن سـهـیـم
هـسـتـند.» ۴۶
زبــان دری / پـارسی / بـرای اینکـه در
دنیای متحـول مـا با تحـولات هـمراه شـود، بـایـد از هـمـه امکانات و
دادههــای جغـرافـیای فـرهـنگی بدون تعـصب اســتفاده کند. به باورِ
بسـیاری از صاحـب نظـران، بـرای اســتفاده از جـمیع امکانات میهـن فـرهـنگی
در جـهـت تحول، نوسـازی و رشــد سـریـع زبـان و هــمچـنین یکســان سـازی
واژههـا، گسـترش زبان معـیاری قابـل پـذیرش بـرای هـمـه فـارسی زبـانـان
از جـمـله در ایـران، افغـانسـتان و تـاجـیکسـتان، ...
به
گـفـتمـان جدی، کــارهـای جـمعی، پـژوهــشها و جـشـنوارههای مشــترک و
تاسـیس فـرهـنگسـتان غـیرسـیاسی و مسـتـقـل، غـیر ایدیـولوژیک و مشــترک
زبان و ادب فارسی نیاز اســت. در این مـیانه نقـش رســانههای گروهی،
فـیلم، ترانه، موزیک، برگـزاری جـشـنواره هـای فـرهـنگی، کـنسـرتها، شـب
شـعـر و داسـتان، کنـفرانسها و سـیمنارهای مشـترک، انتـشـار شــعــر،
داســتان و طنز نـویســندگـان ایـرانی، افـغـانسـتانــی و تاجــیکسـتانی در
انتـشـارات یک دیگـر، در نـزدیکی و هـمـدلـی، درک و تفاهم متـقـابل هـمـه
پــارسی گـویـان اظـهـرمـن الشـــمس اســت.
برچسبها: آتشکده