جهاگردی آلمانی به نام الئاریوس که در سال 1654 میلادی در ایران بوده در این مورد مینویسد: زرتشتیان ایران را که گبر می خوانند و جایگاه و زیستگاه ایشان در اصفهان و گبر آباد است. تا زمانی که عرب ها به ایران چیرگی داشتند به گونه کلی در ایران زرتشتیان و دیگر اهل ذمه چون یهود و نصا را آزاد بودند و با پرداخت جزیه حق داشتند در معابد و پرستشگاه های خود به عبادت بپردازند. از روزگاری که ترکان سلجوقی و غزنوی و دیگر دولت های ترک در ایران بر قرار شدند ، بر اهل ذمه سخت گرفته آتشکده و معبدهایشان را ویران کردند. مغولان چون به اسلام گرویدند از ترکان هم سخت گیر تر شدند و به آزار و ستم اهل ذمه پرداختند. غازان خان چون مسلمان شد و خود را محمود نامید فرمان ویران ساختن معبدهای یهود ، نصارا ، بودایی و آتشکده های بازمانده زرتشتیان را داد. جهانگرد سوئدی به نام اوتر که در سال 1739 میلادی بر ایران سفر کرده در سفرنامه ی خود مینویسد: گبرها در همه جای ایران میزیستند و شاه عباس یکسره آن ها را نابود کرد و آتشکده های آنان را ویران ساخت و آن ها را ناگزیر کرد که به دین اسلام در آیند و یا از ایران بیرون روند. چندین هزارتن از آنان به هندوستان روی آوردند. مردم گبر آباد را هم شاه عباس و دیگر شاهان صفوی ناگزیر به پذیرفتن اسلام کردند و نام آن روستا را دگر گون کرده ، گبر آباد را از روی آن برداشته و سعادت آباد نامیدند که تا کنون هم به همین نام خوانده میشود. در صدر اسلام شمار زیادی از ایرانیان زرتشتی به چیرگی عرب ها تن نداده و نخواستند در جرگد همان اهل ذمه عرب وارد گردند. زرتشتیان با ایمان از سوی دریا راه هندوستان را پیش گرفته و دور شدن از کشور را به آقایی عرب نسبت به خود برگزیدند. واکنش سختگیری دولت صفویه بر زرتشتیان انگیزه کمک ایشان به افاغنه و آسان شدن گرفتن اصفهان و فروپاشی دولت فاصد صفویه شد(تاریخ سیاسی ایرانیان ج2 ، ص 1448-1449) گبر (gabr، goor، gawr، gabrak = زرتشتی؛ gabri، gabraki = دین زرتشت)، یک اصطلاح پارسی میانهای، به احتمال کلی، اشتقاق یافته از واژهی آرامی gabraa / 'GBR ، لفظاً به معنای "مرد"، است که در دوران ساسانیان برای اشاره به روستاییان آزاد در منطقهی میانرودان به کار میرفته است. از این اصطلاح در همهی مراحل ادبیات فارسی نو از قدیمیترین دوران (مانند شاهنامه، تاریخ بلعمی، دیوان سنایی) به صورت یک اصطلاح تخصصی مترادف با �مغ�، یا عنوان منسوخ شدهی �آتش پرست�، در کنار دیگر عنوانهای دینی استفاده گردیده است. با تحلیل رفتن جامعهی زرتشتی به دلیل دگرکیشیهای مکرر زرتشتیان و قطع و نقصان حقوق اجتماعی آنان، �گبر� معنایی تحقیرآمیز یافت، و به همین دلیل نیز در زمانهای اخیر با عنوان محترمانهی �زردشتی� جانشین گردیده است. برای اصطلاح �گبر� چندین ریشه شناسی پیش نهاد شده است که هیچ کدام از آنها قانع کننده نیستند. برخی دانشمندان ریشهی mog-mard / mwg-'GBR "مغمرد" را پیش نهاد کردهاند، که البته، نظریهای غیرقابل دفاع است، چرا که جزء gabraa /'GBR یک هزوارش است و جزء وابستهی یک ترکیب نمیتواند به طور مستقل و مجرد آشکار شود، و ممکن نیست که این واژه در عرف و محاوره چیزی جز mard تلفظ گردد. ریشه شناسیای که ابراهیم پورداوود پیش نهاد کرده، و به طور مطلوبتری پذیرفته شده است، مبتنی بر تلفظ نادرست فرضی واژهی عربی �کافر� [به صورت گبر] از سوی ایرانیان در دوران نخستین اسلامی است. اگر چه ایرانیان هنوز در تلفظ صحیح برخی از آواهای زبان عربی ناتواناند، اما آوای غیرمعمولی در واژهی کافر وجود ندارد که بخواهد دچار تغییر و تبدیل شود. علاوه بر این، هر چند اصطلاح گبر گهگاه، توسعاً، به معنای �کافر� به کار رفته است، اما بسیار نامحتمل است که اصطلاح کافر به عنوان واژهای عمومی، [مشخصاً] معطوف به دین وحیانی ویژهای چون دین زرتشت باشد. بنابراین، پذیرفتنی به نظر میرسد که اصطلاح گبر، پیش از این، در روزگار ساسانیان در اشاره به بخشی از جامعهی زرتشتی ساکن در میانرودان به کار رفته، و ایرانیان نوکیش (مسلمان) نیز در دوران اسلامی از آن برای اشاره به هممیهنان زرتشتی خود استفاده کردهاند، رسمی که بعداً در سراسر کشور گسترش یافت. همچنین کردها، ترکها و برخی دیگر از مردمان ایران از این اصطلاح، در گونههای تغییر یافته، برای اشاره به جماعات دینی گوناگون، به غیر از زرتشتیان، و حتا گاه در مفهوم کافر، استفاده کردهاند.�
http://ariames.gohardasht.com
شهربانو دختر یزدگرد سوم است. به اعتقاد بسیاری از شیعیان وی همسر حسین پسر علی و مادر علی پسر حسین امامان سوم و چهارم شیعه است. هرچند از دیدگاه تاریخی این موضوع مورد تردید میباشد.
دیدگاه تاریخی
هیچیک از تاریخدانان باستان که به موضوع حمله اعراب به ایران و سرنوشت خانواده ساسانیان پرداختهاند، به ارتباط میان یکی از دختران یزدگرد سوم و حسین بن علی اشاره نکردهاند. ضمن اینکه ابن قتیبه مورخ ایرانی قرن سوم هجری مادر علی بن حسین را بردهای از اهالی ناحیه سند معرفی کرده است. علی شریعتی، مرتضی مطهری، محمدحسین طباطبایی و سید جعفر شهیدی هم در صحت داستان ازدواج حسین پسر علی با شهربانو تردید کردهاند.
دیدگاه شیعه
نام شهربانو در بحارالانوار محمد باقر مجلسی و نیز در قابوس نامه آمدهاست. نام وی در میان اسیران کربلا به چشم نمیخورد. در این میان برخی معتقدند که وی بعد واقعه کربلا خود را به رود دجله انداخت و برخی دیگر میگویند که وی بلافاصله به سمت ایران تاخت و در نزدیکی ری در دل کوه ناپدید گشت.
کوه بیبیشهربانو در جنوب تهران منتسب به شهربانو است و میگویند مقبره وی در آن مکان مخفی است. آرامگاه بیبیشهربانو در دامنه جنوبی کوه ری، با این عقیده که شهربانو، همسر حسین پسر علی و مادر امام سجاد است توسط شیعیان زیارت میشود.
ولی برخی منابع دیگر به دلیل قرارگرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، مجاورت آن با چشمه، ویژگیهای معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دوره ها، کاربرد واژه بانو و شهربانو برای الهه آناهید و تشابه افسانه بیبی شهربانو با داستان زیارتگاه زرتشتی (بانوی پارس) در یزد، بسیاری براین عقیدهاند که این بنا در اصل از نیایشگاههای آناهید، الهه آبها و باروری و از پرستشگاههای زرتشتیان پیش از اسلام بوده است.
خرافات
در تعزیه مجلس شهربانو چنین است: چون سیدالشهدا شهید میشود، ذوالجناح به خیمه آمده و شهربانو را به شهرری میبرد. شهربانو سهوا به جای یاهو یا کوه گفته و کوه از هم شکافته میشود.
در خرافات مردم تهران است که زنان حامله که خود یا همسرشان سید نیستند، به زیارت شهربانو نمیروند. چون ممکن است جنین پسر باشد و به شهربانو نامحرم بوده و کور شود.
اطلاعات کلی:
بی بی شهربانو نام آرامگاهی است در شهر ری. طبق کتیبه موجود در آن و باور مردم مقبره شهربانو همسر امام سوم شیعیان حسین بن علی و مادر امام چهارم شیعیان سجاد است.به عقیده برخی از کارشناسان به دلایلی همچون قرارگرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، نزدیکی به چشمه، ویژگیهای معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دورهها، کاربرد واژه بانو و شهربانو برای ایزدبانوی آناهید و تشابه افسانه بیبی شهربانو با داستان زیارتگاه زرتشتی «بانوی پارس» در یزد، این بنا در اصل از نیایشگاههای آناهید، الهه آبها و باروری و از پرستشگاههای زرتشتیان پیش از اسلام بودهاست.
مشخصات
این مجموعه محوطهای است مستطیل شکل (شمالی-جنوبی)، به طول ۳۳متر و عرض ۲۲ متر که با دیواری سنگی متعلق به سدهٔ چهارم (بوییان و سلجوقی) محصور گردیده و از شمال به کوهستان محدود میشود. در بخش جنوبی آن چند بنای محکم سنگی با پوشش گنبدی از سنگ و آجر وجود دارد. محوطه اصلی با احداث دیوارهای جدید، رواقها، اتاقها، راهرو و غیره در دورههای گوناگون به دو قسمت (صحن) تقسیم شدهاست.
بنای اصلی بقعه از سنگ و گچ ساخته شده و تاقهای آن آجری است. از سبک و وضع بنا برمی آید که هسته اصلی آن در دوره ساسانی ساخته شده باشد و در سدهٔ چهارم (عهد آل بویه) از آن برای آرامگاه استفاده شده و قسمتهایی به آن افزودهاند. این بقعه مشتمل بر حرم کوچک چهارگوشی است با ابعادی در حدود ۲۵ر۳متر. مدخل اصلی حرم رو به مشرق و دارای سردری است متعلق به روزگار صفوی، اما گنبد کاشیکاری و برخی گچبریها و تزیینات آن از آثار دوره قاجار است.
جلو سر در، دهلیزی قرار دارد که در گذشته به صورت ایوانی بوده و بخشی از حیاط اندرون بقعه به شمار میآمدهاست. در جنوب همین دهلیز بنای مربع سنگی استواری با ابعاد ۸ر۵ متر و پوشش ضربی متعلق به قرن چهارم وجود دارد. در جنوب حرم نیز اتاق طویل مسدودی در جهت شرقی-غربی قرار دارد که احتمال دادهاند متعلق به دوره ساسانی باشد. این اتاق از مشرق به بنای مربع سنگی مذکور منتهی میگردد و معلوم میشود که در آغاز، راه ورود به بنای سنگی بودهاست. در شمال حرم، مسجد یا رواقی از دوره قاجاریه وجود دارد. صحن بزرگتر بقعه که حیاط بیرونی آن محسوب میشود در شمال همین مسجد قرار دارد. در شمال صحن اتاقی برای اقامت میهمانان متولی یا زوّار دیگر احداث شدهاست.
پایین پلههای بقعه بی بی شهربانو و در سمت راست غاری به چشم میخورد که مدخل تنگ و باریکی دارد. داخل غار نیز برای نذر شمع روشن میکنند. در قسمتی از این هم غار پنجرهای مشبک قرار دارد که میگویند دختران جوان برای گشوده شدن بختشان بر روی آن دخیل میبندند.
تاریخچه بقعه
هسته اصلی بنای مزبور را در دوران ساسانی ساختهاند. از دیدگاه معماری قسمت گوشه جنوب شرقی آن که مشتمل بر بنای چهار گوش منظم و استوار سنگی با پوشش ضربی سنگ و آجری میباشد و از عهد آل بویه و حرم و اطاق طویل جنوبی آن از دوران ساسانی و دیوارهای خارجی صحن همزمان با بنای سنگی عهد آل بویه و عصر سلجوقیان میباشد. در سدههای بعدی به وسیله احداث رواق و دیوارها و اطاقهای مختلف و راهرو و... محوطه اصلی را به دو صحن تقسیم و به صورت کنونی درآوردهاند. گنبد بقعه از عهد دیالمه است.
صندوق منبت روی قبر، حدیثهای پیامبر اسلام و لقبهای شهربانو را دربرداشته و تاریخ ۸۸۸ هجری قمری و نام بانی و سازندگان آن ذکر شدهاست.
در منبت زیبایی از دوران شاه طهماسب در جنوب شرقی حرم که مدخل اصلی و قدیمی آن است قرار دارد. گچ بریها و تزیینات دوره قاجاریه هم در این بقعه به چشم میخورد.
در این بقعه آثار تاریخی دیگری نیز وجود دارد.
برگرفته از http://mehrariyan.com
این نوشتار برگردان خلاصه شده ای از نوشته Zoroastrianism in Uzbekistan به فارسی است که از یک تارنمای تبلیغی برای جاذبه های گردشگری کشور ازیکستان امروزی گرفته شده است و بالطبع مطالب نوشته شده، سد در سد علمی و قابل استناد نمی باشد (توضیحات میان دو کمانک از مترجم است).
نکته جالب توجه این است که آنچه امروزه به نام میراث فرهنگی و یا جاذبه های گردشگری ازبکستان از آن نام برده می شود، یادگار فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در آسیای میانه است که بخش قابل ملاحظه ای از گنجینه های تاریخی و فرهنگی آسیای میانه را شامل می شود. شهرهای بخارا و سمرقند، نواحی سیر دریا و بخشی از دره فرغانه که زمانی به فارسی زبانان فرارود تعلق داشت، به یاری سیاستهای فارسی ستیزانه روسها در دوران کمونیسم، امروزه در درون مرزهای ازبکستان جای گرفته است و مایه فخر و مباهات آنان به جهانیان شده است. در این باب خواندن نوشتار " تبر تقسیم هویت پارسی" از داریوش رجبیان در تارنمای رادیو زمانه نیز می تواند سودمند باشد.
آموزه های آیین (ایرانی) زرتشت برای بیشتر مردمان چندان شناخته شده نیست. اما اگر در این باب مطالعه کنید، در کمال شگفتی در خواهید یافت که تعالیم آن با دیگر ادیان از جمله ادیان بابلی نقاط اشتراک فراوانی دارد. در این آیین آموزه هایی در باب پیدایش جهان، بهشت و دوزخ، ظهور نجات بخش آخرالزمان، روز رستاخیز و داوری نهایی یافت می شود. می توان چنین انگاشت که مسیحیت، یهودیت و اسلام این اندیشه ها را در یک مقیاس بزرگ از آیین زرتشت وام گرفته اند.
در زمان پیدایش این آیینها، دین زرتشتی یک دین کامل و رشد یافته بود. با توجه به این امر که آیین زرتشتی از کهن ترین ادیان بشری است، بیش از هر دین دیگری بر آرا و کیش آدمیان اثر نهاده است.
تعیین زمان و مکان دقیق پیدایش آیین زرتشت و حتی گاهشمار دقیق زندگانی خود زرتشت پیامبر امکان پذیر نمی باشد. پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در سده های هشتم و هفتم پیش از میلاد می زیسته است و بر این اساس و به پیشنهاد یونسکو، به تازگی دو هزار و هفت سدمین سالگرد پیدایش اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) جشن گرفته شد.
چنین گمان می رود که زرتشت ازدواج کرده و چهار فرزند داشته است و پس از هفتاد و هفت سال زندگی به دست مشرکین و کافرین کشته شده است.
نگاره زرتشت
در میانه سده بیستم، باستان شناس و خاورشناس نامی روس "س.پ. تولستف"، با مطالعه یادگارهای به جا مانده از میانه هزاره اول پیش از میلاد بدین باور رسید که خاستگاه آیین زرتشت در خوارزم باستان بوده است. این رای در زمان ما از سوی پژوهشگران شناخته شده بسیاری پذیرفته شده است. امروزه در جهان شست و سه (؟) یادگار زرتشتی از جمله در ایران، هند، افغانستان و پاکستان یافته شده اند. از این میان سی و هشت (؟) یادگار در ازبکستان (کنونی) جای دارد که هفده مورد آن نیز در خوارزم واقع شده است.
(پاره های میانی این نوشتار که به بررسی آموزه های زرتشتی پرداخته است، چهت اختصار حذف شده و علاقمندان می توانند به اصل نوشتار بر گردند)
برای هزاران سال آیین زرتشت در پهنه های وسیعی در خوارزم، سرزمین سغد و باختر (بلخ) گسترده بوده است. در کرانه های پایین رودخانه آمودریا و در فاصله سه کیلومتری خارج از شهر "خوجیلی (Khojeili)"، مجموعه تاریخی یگانه "مزداخان (Mizdakhan)" قرار دارد. این مجموعه بر روی سه تپه بنا شده است. در قسمتهای شرقی آن شمار بسیاری آرامگاههای حجره مانند (استودانها[1]) قرار داشته است. این مجموعه بازمانده های یک شهر تاریخی است که سابق بر این مرکز بازرگانی و صنعت در ایالت خوارزم بوده است و یکی از شاخه های جاده مشهور ابریشم از میان آن می گذشته است. در فاصله نه چندان دوری از "مزداخان (Mizdakhan)"، "چیلپوک (Chilpuk)" قرار دارد که ساختمانی مربوط به آیین زرتشتی است و به خوبی از گزند روزگار مصون مانده است. بنا بر افسانه ها آنجا مکانی است که زرتشت پیامبر نخستین سطرهای اوستا را نگاشته است.
نمایی از "چیلپوک (Chilpuk)" (برج خاموشی زرتشتی)
دیوارهای نیرومند دژهای "ایاز قلعه (Ayaz-kala)"،"کوی کرلیقان قلعه (Kuy-Krligan-Kala)"، "بورقون قلعه (Burgun-Kala)" و "دیو قلعه (Dev-Kala)" هنوز پاره های تمام و کمالی از سرزمین خوارزمیان هستند.
نمایی از کوی کرلیقان قلعه (Kuy-Krligan-Kala)
نمایی از ایاز قلعه (Ayaz-kala)
نمای یک از غار قلعه (Gayr-Kala)
نمای دو از غار قلعه (Gayr-Kala)
باستانشناسان در خلال کاوش در این یادگارهای شگرف، بقایای آتشکده ها، اسباب خانه، قطعات سرامیکی و مجسمه هایی را یافته اند که همگی به آیین زرتشت و شخصیتهای اوستایی پیوند داشتند. برای نمونه در بخشهای درونی "توپرق قلعه (Toprak-Kala)" پاره هایی از یک نقاشی دیواری و مجسمه های تزیینی یافته شده است.
نمایی از توپرق قلعه (Toprak-Kala)
پاره ای از آداب و رسوم زرتشتی هنوز هم در زندگی مردمان محلی قابل پیگیری و ردیابی است. برای نمونه می توان به زورآزمایی قوچهای نر و رقص معروف خوارزمی به نام لزگی اشاره کرد که این دو گمان می رود که بازمانده آیینی مذهبی در ستایش و پرستش آتش بوده است (؟). هنوز می توان بر فراز تپه های افراسیاب که ویرانه های پایتخت باستانی سغدیان (سمرقند) را در خود نگاه می دارد، تندیسکهای "آناهیتا" را که خدای باروری در باور زرتشتی بوده است، را یافت.
بنابر افسانه ها یکی از کهنترین مسجدهای بخارا به نام "مسجد مغاک عطاری (Magoki Attari)" که در سده یازدهم میلادی ساخته شده است، بر روی یک پرستشگاه (آتشکده) زرتشتی بنا شده است.
نمای مسجد مغاک عطاری
آخرین اشاره ها به پیروان زرتشتی در سمرقند و بخارا به روزگار گسترش اسلام در آن سامان ها می رسد. گمان می رود که پس از غلبه مغولها، آخرین بازماندگان آیین زرتشتی در آن دیار برای همیشه از بین رفته اند.
تا کنون یهودیان آسیای میانه و بخارا چندان موضوع بررسی و تحقیق نبوده اند [2]. از آنجا که این گروه قومی بسیاری از آداب و رسوم و تشریفات مذهبی خود را که نزدیک و پیوسته به آیین زرتشت بوده است، پاس داشته اند، برای بررسی و تحقیق در باب زرتشتیان آسیای میانه می توانند بسیار مفید باشد.
دیوار نگاره هایی که دیرینگیشان به سده اول می رسد، درون غارهایی که پرستشگاه بوده اند، واقع در قره تپه (استان سیردریا-ازیکستان امروزی)، یافته شده اند که بودا و مزدا را مجسم می کنند. یک شخصیت تلفیقی که ویژگیهایی از هر دو خدایگان آیین های زرتشت و بودیسم یعنی اهورامزدا و بودا را در خود دارد.
باستانشناسان ازبک به تازگی در محل "کمپیر تپه (kampyr-Tepe)" پرستشگاه بزرگی را که بوسیله یک راهروی گرد احاطه شده را کاوش کرده اند. طرح عجیب این معبد که نمونه پرستشگاههای زرتشتی است به گونه ای بوده است که گروه موبدان بتوانند تشریفات اصلی آیین زرتشتی را که همانا گام برداشتن بدور جایگاه مقدس است، به جا آورند.
نمایی از کمپیر تپه (kampyr-Tepe)
سغدیان سهمی به سزا در گسترش آیین زرتشت در آسیای میانه ایفا کردند. مهاجرنشینهای سغدی که در امتداد بخش های شرقی جاده ابریشم در سده های نخستین میلادی بنا شدند، کانون گسترش آیین زرتشتی بودند.
این آیین همچنین در بین کسانی که در مهاجرنشینهای باختری (بلخی) در ترکستان شرقی سکونت داشتند نیز گسترده شد و گواه آن نیز استودان های بیشماری است که در این نواحی کشف شده است.
بنا بر نوشته های چین باستان، نخستین آتشکده در "Changang" به سال 612 میلادی ساخته شد. در شمال "Hengang" نزدیک "Jang-Defu"، بنای یادبود ستون مانند زرتشتی مربوط به سده ششم بر جای مانده است که بدست یک معمار محلی و مشابه نمونه های سغدی آن ساخته شده است. این ستون موبدانی را نشان می دهد که در حالیکه روبند (دهن بند) پوشیده اند در اطراف مجمر آتش ایستاده اند.
مردم در ازبکستان (امروزی) بر این باورند که در برخی از دهکده های کوهستانی در جنوب ازبکستان (امروزی) که دستیابی به آنها بسیار سخت بوده و تنها به یاری اسب می توان بدانجا رسید، هنوز بازماندگان آتش پرستان (زرتشتیان) زندگی می کنند.
پایان.
(اَستودان به معنی جایگاه نگهداری استخوان، چاه یا گودال یا شکافی است در کنار دخمه یا برج خاموشی، دور از دسترس جانوران، که استخوانهای مردگان را در آن میریزند. این رسم، یکی از رسوم زرتشتیان است و بازمانده استودانهای کهن را میتوان در شوشتر، نقش رستم و استان یزد، ایران مشاهده کرد. واژه استودان از دو بخش اَستو- (استخوان) و -دان (جایگاه) درست شدهاست.
تصویر چند دخمه (جایی که زرتشتیان مردگان خود را در آنجا می گذاردند تا زمین را آلوده نسازند) در کوه خواجو در سیستان و بلوچستان در بخش معروف به قلعه کافرها
[2]
خواندن گفتگوی شهزاده سمرقندی با زیواهه بن، یکی از خوانندگان روز اسراییل که تباری سمرقندی دارد از تارنمای رادیو زمانه خالی از فایده نیست.
برگرفته ازhttp://maniwababash.blogfa.com