آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

گاتها، حقیقت جاویدان


پاسخی به سخنان ناروای «آقای پرویز رجبی»

http://hamazoor.ir/      

 

فرید شولیزاده - «آقای پرویز رجبی» چندی پیش در روزنامه‌ی «اعتماد»، به ناروایی، اصالت سرودهای مینوی «گاتها»، کتاب آسمانی زرتشتیان را زیر سوال برده و چنین مدعی شده که «گاتها» منسوب به «اشوزرتشت» پیامبر نیست!!

 این سخنان خام دل ایرانیان زرتشتی و بسیاری از دوستداران فرهنگ ایرانی را به درد آورد؛ اما برای کسانی که با آثار و پیشینه‌ی فکری آقای رجبی آشنا هستند، چنین سخنانی چندان شگفت‌آور نبود.

 این نخستین‌بار نیست که آقای رجبی، بدیهیات روشن و آشکار تاریخی را انکار کرده است. نگارنده، داوری درباره‌ی کارنامه‌‌ی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آقای رجبی را به وجدان‌های بیدار و هوشیار هازمان(:جامعه‌ی) ایرانی وامی‌گذارد. بنابراین کاری با پیشینه‌ی کسی نخواهیم داشت، بلکه تنها به گونه‌ی علمی، پیرامون دیدگاه‌ آقای رجبی درباره‌ی کتاب سپند «گاتها»، سخن خواهیم گفت. در نوشتار پیش‌رو، کوشش شده است تا در اندازه‌ی توان و دایره‌ی دانش نگارنده، ‌به دو پرسش پاسخ داده شود:

 

1: آیا گاتها در درازای تاریخ همین پنج بخش بوده است؟ یا چنان‌که آقای پرویز رجبی مدعی است، در اصالتش جای تردید هست؟

2: آیا سرودهای گاتها منسوب به خود اشوزرتشت است؟

و اکنون در پاسخ به پرسش نخست:                                        

کهن‌ترین دانشنامه‌ی مذهبی نوشتاری(:مکتوب) به‌جای‌مانده از ایرانیان باستان، «اوستا» نام دارد. «دستور دکتر دهالا» پیرامون واژه‌ی «اوستا» می‌نویسد: «واژه‌ی "اوستا" از واژه‌ی "وید" به‌‌چم(:معنی) دانستن، ریشه گرفته و مراد از آن فرزانگی(:معرفت) و خردمندی است.»(1)

اوستا، این کتاب سترگ دربردارنده‌ی 83‌هزار واژه در پنج نسک(:دفتر) با نام‌های «یسنا»، «یشت‌ها»، «ویسپرد»، «وندیداد» و «خرده‌اوستا» است. «یسنا» به چم، نیایش و ستایش است. این واژه در گویش پهلوی به‌‌گونه‌ی «یزشن» درآمده‌است. «یسنا»، محور ایدئولوژیک، اوستا بوده و دارای 72فصل است که هریک از این فصل‌ها را در زبان اوستایی، یک «هاییتی» و در زبان پهلوی یک «هات» یا «ها» می‌نامند.

«یشت‌ها»؛ نام این بخش از اوستا، هم‌ریشه‌ی واژه‌ی یسنا و به‌چم ستایش و نیایش است. این واژه در زبان پهلوی به‌مفهوم ستودن و نیایش ‌کردن به‌کار رفته است و 21 یشت درونش، گنجانده شده‌است.

درونمایه‌ی یشت‌ها در ستایش امشاسپندان و ایزدان است. «وندیداد» (:وی‌دَئوداتَ) به‌چم «قانون ضد‌دیو» است. این کتاب دربردارنده‌ی 22پرگرد(:فرگرد) است و پرگردهای آن پیرامون شریعت و آیین‌های مذهبی است. «ویسپرد»؛ نام بخشی دیگر از اوستا است که از دو واژه‌ی اوستایی «ویسپ» و «رَد» تشکیل شده و به‌چم همه‌ی سروران(:ردان) است. هر کدام از فصل‌های ویسپرد را یک «کرده» می‌نامند. از گذشته، کرده‌های ویسپرد درست از روی شماره، روشن، نشده است، گروهی آن‌را 27، برخی23 و گروهی دیگر 24 کرده دانسته‌اند. «خرده‌اوستا»؛ نام جوان‌ترین بخش اوستا است، خرده‌اوستا، مجموعه‌ای است از نمازهای بایسته گاه‌های شبانه‌روز و نیایش‌هایی که برای جشن‌‌های ماهانه و روزهای ویژه از آن سود می‌جویند.

آنان‌که دستی در دانش اوستاشناسی دارند و با کتاب اوستا در پیوند هستند، نیک آگاه‌اند که کتاب اوستا به یک زبان سروده شده‌ است ولی این زبان خود دارای سه تا چهار گویش(:لهجه) گوناگون با چندین سبک گفتاری است. هریک از این گویش‌ها و سبک‌های گفتاری، نمایانگر دوره‌ای زمانی از عصر اوستا هستند(2).

کهن‌ترین بخش از اوستا از نگاه گویشی، مجموعه‌ای پنج‌بخشی است که دربردارنده‌ی هفده سروده است که در دل یسنا جای دارد(:یسنا هات‌های:«28و 29و 30و 31و 32و 33و 34»، «43و 44و 45و 46»، «47و 48و 49و 50»، «51»، «53»). این سرودها دارای وزن، مصرع، بیت و بند بوده و آهنگین هستند.

 این پنج‌بخش(هفده سروده) از نگاه دیرینگی، دستور و ساختمان زبانی با دیگر بخش‌های کتاب اوستا تفاوتی چشمگیر دارند و گویش آن بسیار کهن‌تر از دیگر بخش‌های اوستا است. در سراسر کتاب اوستا از این پنج بخش(هفده سروده)، با نام «گاثا» (:در پهلوی گاس و جمع آن گاسان و در فارسی گات و جمع آن گاتها و گاهان) به‌چم «سرود» و «کلام آهنگین» یاد شده است(3).

در نسک‌های اوستا، واژه‌ی گاتها(:گاثا) به تنهایی بیش از نود‌بار آمده است: «یسنا: هات3بند4، هات4بند1، هات9بند1، هات10بند18، هات19بند5، هات22بند3، هات54بند2، هات55بندهای1و2، هات57بند8، هات71بندهای1و 6و 11و 18»، «گاه‌‌هاون بند6»، «هادخت‌نسک کرده2بند13»، «وندیداد: فرگرد9بند46، فرگرد10بندهای2و 3و 7و 11و 15، فرگرد12بندهای2و 4و 6و 8و 10و 12و 14و 16و 18و 20، فرگرد18بند9، فرگرد19بند38» و...

یسنا هات71بند11: «با گاتهای اشوان، ردان، شهریاران پاک را همی‌خوانیم و...»

یسنا هات55بند1و2: «این‌چنین همه را در خور پیشگاه گاتهای اشون، ردان  شهریاران اشون دانیم. گاتها ما را پناه و پایداری بخشد...»

«گاتها»، کتاب آسمانی و ستون فقرات دین زرتشتی(:مزدیسنی) است. هریک از این پنج بخش گاتها، از همان روزگار باستان، با واژه‌ی آغازینش، نامور شده‌است و به ترتیب: «اَهنودگاتا»‌(:اَهونه‌وئیتی)، «اَشتودگاتا»‌(:اَشته‌وئیتی)، «سپنتمدگاتا»‌(سپنتامئینو)، «وهوخشترگاتا»‌(:وهوخشثر)، «وهشتواشت‌گاتا»‌(وهیشتوایشتی) نامیده می‌شوند. در نسک‌های «اوستا»، ٦٦ بار، واژه‌ی گاتها(گاثا)، همراه با نام پنج بخش این سرودها می‌آید: «یسنا: هات34بند16، هات46بند20، هات50بند12، هات51بند22، هات53بند10، هات71بند16» و «گاه‌رپیتون‌ بند5» و...

سه‌بار هم در اوستا به روشنی گفته می‌شود که گاتها، پنج‌اند: «یسنا: هات57بند8، هات71بند6» و «گاه هاون بند6».

در دست‌نویس‌های کتاب «یسنا»، تنها این هفده‌هات گاتها هستند که در پایان هر یک، نام آنها که برپایه‌ی نخستین واژه‌ی نخستین‌بند، برگزیده‌شده، گرامی شمرده شده است. چنان‌که به‌‌عنوان نمونه در پایان هات28 که با واژه‌ی اهیایاسا، آغاز شده، چنین می‌خوانیم: «هات" اهیا یاسا" را گرامی می‌داریم...»

 

افزون‌بر این‌که در پایان هر یک از هفده سروده، چنین آمده است، در پایان پنج بخش گاتها نیز دیده می‌شود. در دست‌نویس‌های یسنا، در پایان هریک از پنج بخش گاتها، از هر یک از این پنج بخش با نام خود یاد شده‌است. چنان‌که در پایان اهنودگاتا می‌آید: «اهنودگاتا را گرامی می‌داریم...» این روش، نشانگر آن است که نویسندگان اوستا به روشنی، به سپند بودن و ویژگی پنج بخش و هفده سروده‌ی گاتها آگاهی داشته‌اند. اگر این‌گونه نبود می‌بایست چنین کاری را برای همه‌ی بخش‌های یسنا، به‌ویژه «هفت‌هات» انجام می‌دادند. حال آن‌که این ستایش ویژه تنها شامل سرودهای گاتها شده و به روشنی نشان از سپندینگی این پنج بخش در نزد نویسندگان اوستا دارد.(4)

در کرده‌ی نخست «ویسپرد»، نام پنج بخش گاتها، یکایک برده می‌شود و به هر یک درود فرستاده می‌شود. در «وندیداد»، پرگرد نوزدهم بند38، به گاتهای پارسا و سپس با آوردن نام، به هر پنج بخش گاتها، ستایش و درود فرستاده شده‌است. در بند سوم «سروش‌یشت سرشب»، می‌خوایم:

«سروش پارسا را می‌ستاییم، اوست نخستین کسی که بسرود پنج گاتهای اشوزرتشت اسپنتمان را با وزن، ترجمه و تفسیر و با پرسش و پاسخ برای یزشن و نیایش و درود و ستایش امشاسپندان...»

همین متن، درست همین‌گونه، در بند سوم «کرده سروش» آمده است. در «آفرینگان پنجه» نام پنج بخش گاتها با صفت «سردار اشویی» برده شده و به هریک درود فرستاده می‌شود.

سرودهای مینوی گاتها، چنان در نزد دین‌ورزان زرتشتی سپند و ورجاوند به‌شمار رفته که در جای‌جای اوستا و دست‌نویس‌های پهلوی به هر «هائیتی»(:هات) و به هر «وچس تشتی»(:قطعه) و به هر «افسمن»(:بیت) و به هر «وچ»(:واژه) آن درود فرستاده شده است. در فرگرد سیزدهم کتاب پهلوی «شایست‌ناشایست» که به نام «چم‌گاهان»‌(:چیستی گاتها)، نامور شده، به‌شکلی موشکافانه جزییات گاتها، برشمرده می‌شود. در این فرگرد، نام‌های هر پنج پاره‌ی گاتها و سپس بخش‌بندی‌های یسنا آورده می‌شود. در این فرگرد گفته می‌شود که گاتها از چند «وچس‌تشتی»(:شعر) و چند «گاه»(:پاره‌شعر) و... تشکیل شده است.

«زادسپرم جوان‌جم شاپوران» در کتاب پهلوی «وزیدگیهای زادسپرم» پیرامون گاتها چنین آگاهی می‌دهد: «گاتها بر سه پیمان(:گونه) است: سه‌گاه، چهارگاه، پنج‌گاه. همچنین گاتها دارای 21بخش، 288وچست(:قطعه)، 1016گاه(:بیت) و... است» دستور بزرگ در اینجا، «گاه» را یک بیت از گاتها، معرفی کرده است و سخن او در این‌باره نیز درست است، زیرا برخی از هات‌های گاتها مانند هات28تا31 در هر بند، سه‌ بیت شعر دارند و پاره‌ای مانند هات49و50و53 چهار بیت و شماری دیگر مانند هات43تا46 پنج بیت دارند.

انعکاس نام پنج‌ بخش گاتها را در جای‌جای فرهنگ زرتشتی به روشنی می‌توان دید. چنان‌که در گاهنمای زرتشتی، پنج روز پایانی سال را به نام پنج بخش گاتها نامور ساخته‌اند. در «آفرینگان پنجه»، پیوند روشن میان پنجه‌ی آخر سال با نام پنج بخش گاتها را به آشکاری می‌توان دید. «دستور دکتر دهالا» پیرامون این پیوند می‌نویسد: «ایرانیان نام‌های ایزدان را بر ٣٠‌روز ماه گذاشته و هر روز، یشت یا نیایش ویژه‌ی آن ایزد را برای گرامیداشت آن، می‌خواندند. ایشان پنج روز پایانی سال(:پنجه) را ویژه‌ی سرودهای اشوزرتشت کردند تا پایان سال را با نیایش و ستایش بسیار والاتری، به سرانجام رسانند.»

واژه‌ای که برای «پنجه» در اوستا به‌کار رفته، «saredha» است. این واژه در اوستا همراه با واژه‌های «روز»(:ایر ـ ayara)، «گاه»(:اسنی ـ asnya)، «ماه»(:ماهی ـ mahya) و «گهنبار»(:یایری ـ yairya)، همراه شده است: (یسنا هات 1بند9و17، 2بند9و17، 3بند11و16، 4بند14و22، 6بند8و16، 7بند11و19. ویسپرد کرده 1بند4، 2بند6 و...).

چیدمان واژگانی گاتها خود برهان دیگری بر بکر و دست‌نخورده بودن آن است، زیرا چنان‌که گفته شد، گاتها به نظم(:شعر) است. چیدمان واژگان گاتها به‌گونه‌ای است که کوچک‌ترین دست‌اندازی در این سرودها، صورت نظم آن را به هم می‌ریزد و آن را تبدیل به نثر می‌کند.

«دستور کاووس‌جی کانگا» در این‌باره دیدگاه ارزشمندی دارد. وی می‌نویسد: «گاتها، از دو روی، در درازای تاریخ بکر و پابرجا مانده: نخست به نظم بودن، زیرا سروده را می‌توان به آسانی از بر کرد و هم آن‌که کمتر می‌توان در آن دست برد چون ترکیب نظم آن به‌هم ریخته می‌شود و شیوایی خود را از دست می‌دهد. دیگر آن‌که هر خواننده و نویسنده‌ی زرتشتی، ایمان و باوری بی‌مانند و ارجی بس بزرگ به این کلام اهورایی و سخنان روح‌انگیز داشته و به خود، اجازه‌ی تحریف، حتا برای تشریح، را نداده‌اند. در اینجا باید بر همه‌ی موبدان، آفرین خواند که در درازنای هزاران سال، آن‌را چنان به لهجه‌ی شیرین اشوزرتشت، نگاه داشته‌اند.»

شاید اگر در هات‌های یسنا با تفسیری از گاتها روبه‌رو نمی‌شویم از آن‌روی است که سرودهای گاتها در روزگار خود سخت‌فهم(:غامض) نبوده و نیازی به شرح آن، احساس نمی‌شده است. به زبان ساده‌تر گاتها به زبان مردم روزگار خودش سروده شده و نیازی به توضیح و تفسیر آن نبوده است.

از آن‌چه که تاکنون گفته شد، چنین می‌توان نتیجه گرفت که سرودهای مینوی گاتها از همان بدو ترویج و ریشه‌دواندن مزدیسنی در نخستین دوره‌های عصر اوستا تا پایان دوره‌ی تاریخی نگارش اوستا و پس از آن تا عصر نگارش نسک‌های پهلوی و سپس تا عصر حاضر، همین میزان واژگان، همین میزان ابیات، همین پنج بخش و همین هفده سروده بوده است. زیرا آن‌چه که ما امروز به نام «کتاب آسمانی گاتها» در دست داریم، همان چیزی است که جای‌جای کتاب «اوستا» و نسک‌های پهلوی در درازای چند هزار سال به اصالت و بودن آن گواهی داده‌اند و جای کوچک‌ترین تردیدی را برجای نگذاشته‌اند...

اما پرسش دوم این نوشتار پیرامون کیستی سراینده‌ی گاتها است. آیا گاتها سرودهای «اشوزرتشت» پیامبر است؟

در کرده‌ی33 از کتاب پهلوی «نیرنگستان»، سفارش می‌شود که گاتها را با «آهنگ زرتشتی»‌(:چون گفت و گویش اشوزرتشت) و با آواز زیر بخوانند. در گستره‌ی اوستا با کارواژه‌هایی(:اصطلاحاتی) برخورد می‌کنیم که به چم «مصرع»، «بیت» و «بند» گاتها به کار برده شده است: (یسناهات 19بند16، 44بند16، 50بند8، 51بند16، 57بند8، 71بند4. ویسپرد کرده‌ی 13بند3، 14بند4 و...). کارواژه‌هایی که در اوستا با این نام آمده است، «سرودن»(:سرو)، «فراسرودن»(:فرسرو)، «فراشمردن»(:فرمر) و «آوازخواندن»(:فرگا) است: «یسناهات 9بند1، 19بند5، 55بند7، 57بند8، 71بند16 و...». از اینها یک‌بار در یسنای9بند1 چنین گفته می‌شود: «زرتشت... گاتها می‌سرود». در یسنای19بند5 تاکید می‌شود که سرودن درست، روان و بی‌لغزش کلام سپند مانتره، ارزشی برابر با صد نماز دارد. این سخن نشان از آن دارد که دین‌آوران و دین‌ورزان نخستین(:سرایندگان یسنا) تا چه میزان به پاسداشت و نگهبانی از اصالت کلام گاتها حساسیت نشان می‌دادند.

در اوستا هفت‌بار از «گاتها‌سرایی» سخن به میان آمده است: «یسنا: هات3بند4، هات4بند1، هات24بند3. ویسپرد: کرده‌ی11بند3 و...» اما خواست(:مقصود) اوستا از سراینده‌ی ‌گاتها کیست؟ پاسخ نهفته در یسنای57بند8 است. آنجا به روشنی و آشکاری گواهی داده می‌شود که این گات‌های پنجگانه از آن «اشوزرتشت اسپنتمان» است:

«سروش پارسا را می‌ستاییم، اوست نخستین کسی که بسرود پنج گاتهای اشوزرتشت اسپنتمان را با اسفمن(:بیت) [و] وزن، بند، گزارش و تفسیر و با پرسش و پاسخ برای یزشن و نیایش و درود(:آفرین‌خوانی) و ستایش امشاسپندان...»

برگردانی دیگر: «سروش... را می‌ستاییم، نخستین کسی که گاتها را سرود که پنج باشند، از آن زرتشت اسپنتمان راستین(:اشون)، دارای بیت‌ها و بندها با گزارش‌ها و پاسخ‌ها و...»

در «اردیبهشت‌یشت»، بند1و2 به اشوزرتشت از آن روی که «ستاینده»، «زوت» و «سرودگوی» اهورامزدا و امشاسپندان است، درود و آفرین فرستاده می‌شود. در این دو‌بند اردیبهشت یشت، اشوزرتشت اسپیتمان نخستین سرودگوی و ستایشگر اهورامزدا خوانده، می‌شود.

در بخش‌های جوان‌تر اوستا هم، این پیوستگی ذهنی را می‌توان دید، چنان‌که در خرده‌اوستا، بند سوم «سروش‌یشت سرشب» و نیز بند سوم «کرده‌ی سروش»، از ایزد سروش به‌عنوان نخستین کسی که پنج‌گاتهای «اشوزرتشت اسپنتمان» را ‌خواند، یاد می‌شود. در «سروش‌یشت هادخت» و «سروش‌یشت سرشب» می‌خوانیم: «سرتاسر سخنان ورجاوند(:مقدس) اشوزرتشت را می‌ستاییم، همه‌ی کارهای نیک را می‌ستاییم...»

این نمونه‌‌ها، نمایان‌‌گر پیوستگی دیدگاه سرایندگان بخش‌های جوان‌تر اوستا با نخستین دین‌ورزانی است که اوستاهای کهن‌تر همچون «یسنا» را سروده‌اند.

در کرده‌ی هفتم از کتاب سوم دین‌کرد(:یکی از نسک‌های پهلوی)، با گفتاری روشنگر و بی‌همتا روبه‌رو می‌شویم. این کرده، گفت‌وگویی است میان هیربدبزرگ و فردی که از او با صفت «اشموغ» یاد می‌شود. ارزشمندی این کرده در آن است که هر دو سوی گفت‌وگو به اوستا و گاتها آگاهی کامل دارند. در بخشی از این گفتمان می‌خوانیم: «همانا ما تنها آن‌چه را که به آن "سروده‌های گاهانی" گفته‌ایم، "گفت اورمزدی" به زرتشت می‌انگاریم...» پاسخ هیربدبزرگ به فرد پرسش‌کننده، نشانگر ژرفای شناخت این پیشوای دینی از کتاب گاتها است: «سرودهای «گاهانی» که شما نیز به یکسره "گفت اورمزدی" به زرتشت می‌دانید، و بخشی از آن، برابر آهنگ سخن زرتشت، و بخشی از آن برابر آهنگ سخن امشاسپندان، و بخشی از آن برابر آهنگ سخن گوشوروَن(:روان آفرینش) و بخشی از آن برابر آهنگ سخن دیگر ستودگان مینوی، فراگفته شده است؛ از این روی، همه‌ی آن‌چه که "گفت اورمزدی" است ولی از راه‌های گوناگون به زرتشت رسیده‌اند، در گوهر خود، "ناهم‌داستان" نیستند.» دو سوی این گفتمان که بی‌گمان افرادی دانشمند هستند، سرودهای گاتها را «گفت اورمزدی»(:سخن مینوی) می‌دانند که از دهان زرتشت بیان شده است...

برای شناخت بی‌واسطه‌ی‌ سراینده‌ی گاتها، شاید هیچ گفتاری روشنگرتر از خود سرودهای گاتها نباشد. سرودهای گاتها از لحاظ سازوکار گفتاری، گونه‌ای مونولوگی است. «اشوزرتشت» در این سرودها 16بار از خود نام می‌برد، اما نه آن‌گونه که در دیگر بخش‌های اوستا از او نام برده شده و از زبان آن وخشور(:پیامبر) چیزی گفته می‌شود. در گاتها، گاهی اشوزرتشت همچون شخصی ناپیدا(:غایب)، از خود نام می‌برد، چنان‌که در «هات28بند6» و «هات33بند14» و «هات41بند16» و «هات46بند13» و «هات51بند12» چنین است. گاهی آن وخشور همچون شخصی پیدا(:حاضر)، در گاتها از خود نام می‌برد، چنان‌که در «هات43بند8» و «هات46بند19» و «هات49بند12» چنین است. گاهی در سر یک قطعه، آن بزرگوار از خود با نام «زرتشت» و یا «پیام‌آور» همچون شخصی غایب نام می‌برد و در ادامه مانند شخصی حاضر می‌شود، چنان‌که در «هات50بند6» و «هات51بند15» این گونه است. اشوزرتشت گاهی نیز در بیانی مونولوگی، خویشتن خویش را مورد خطاب قرار می‌دهد، چنان‌که در «هات46بند14» چنین است.

در بخش‌هایی از کتاب سپند«گاتها» چون «هات46بند1و2» آن وخشور از دشواری‌های پیش روی خود، ابراز ناخشنودی می‌کند. این‌گونه بیت‌سرودها به آشکاری نشانگر سخن‌گویی خود اشوزرتشت است، سرودهایی همچون «هات51بند12» که در آنها، سرگذشت اشوزرتشت با زبان خودش به گفتار درمی‌آید. این سخنان دربردارنده‌ی اصالت کلام و هویت سراینده‌ی این سرودهای سپند است.

در گاتها بخش‌هایی هست که اشوزرتشت به روشنی خود را معرفی می‌کند، چنان‌که در «هات50بند6» می‌خوانیم:

برگردان واژه‌به‌واژه دستور فیروز آذرگشسب: «به‌راستی من.سراینده(تو).ای مزدا.آوایم.را بلند کرده.ستایش می‌کنم.(من)‌زرتشت.دوستدار اشا.(بشود که) آفریننده.همیشه.زبانم را.به راه.خرد (راهنما باشد).و در پرتو منش.پاک.دستورهای اخلاقی را.به من.بیاموزد.»

برگردان آزاد دکتر جلیل دوستخواه: «ای مزدا به‌راستی من‌ـ‌«زرتشت» پیامبر دوستدار «اشه» [تو‌ را] به بانگ بلند نماز می‌گذارم: [بشود که] آفریدگار در پرتو «منش نیک»، مرا از فرمان‌ها‌[ی خویش] بیاگاهاند تا زبانم همواره [مردمان را] به راه خرد [رهنمون گردد].»

یکپارچگی و یکنواختی سرودهای گاتها از لحاظ قافیه،‌ اوزان‌ شعری، استعاره، اصتلاحات و عبارات، تردیدی برجای نمی‌گذارد که این سرودها به‌گونه‌ی مستقیم تراوشات اندیشه‌ی ژرف یک تن است. گاتها گواهی می‌دهد که این شخص، زرتشت است.

هنگامی که به بررسی درونمایه‌ی سرودهای گاتها می‌پردازیم، با یک همبستگی و پیوستگی رویه، وحدت کلامی و موضوعی روبه‌رو می‌شویم. در همه‌ی این سرودهای مینوی، رازشکافی ژرف(:معرفت‌عمیق) و راه شناخت و رسیدن بی‌واسطه به حقیقت(:ذات بی‌پایان خداوندی) نشان داده می‌شود. درونمایه‌ی گاتها، اقیانوسی ژرف را می‌ماند که هر فرزانه و دین‌ورزی بنا به قدرت اندیشه و بینایی درون خویش، خواهد توانست در ژرفای آن همچون غواصی فرو رود و حقیقت‌های نهفته در آن را، فراچنگ آورد. بی‌‌شوند(:سبب) نیست که کتاب گاتها را، «یشت درون» می‌نامند. باور ما بر این است که آموزه‌های مینوی گاتها، حقیقت جاویدان و مغز دانش ایزدی است که از هم‌پرسگی(:الهام مینوی) اشوزرتشت با اهورامزدا فراهم آمده است. اما دیگر بخش‌های اوستا، نوشته‌ی دست بشر است و در درازای تاریخ به‌وسیله‌ی فرزانگان زرتشتی نوشته شده و درونمایه‌ی آن، موضوعاتی پیرامون پزشکی، فلسفه، ریاضیات، هیات، جغرافیا، تاریخ، دانش طبیعی، بهداشت، قوانین شرعی و عرفی، یزدان‌شناسی و اخلاق است. چنان‌که در آغاز سخن گفتیم، «دانشنامه‌ی دینی و مذهبی ایرانیان باستان» برازنده‌ترین نام برای کتاب اوستا خواهد بود. در جای‌جای کتاب اوستا، ردپای پیام اشوزرتشت را به آشکاری می‌توان دید. اصولی همچون اصل وحدت وجود، فلسفه‌ی پولاریته، اخلاق‌گرایی، دو نیروی همزاد و هم‌ایستار، راستی‌جویی، خویشکاری و گرامیداشت زندگانی گیتی، پاسداشت پدیده‌های سودمند به ویژه چهار آخشیج و... همگی برخاسته از آموزه‌هایی اشوزرتشت هستند.

نگارنده به پیروی از فرزانه‌ی گرانمایه «دستور دکتر داراب‌ پشوتن‌ سنجانا»، ساختار فرزانش و دین‌ورزی، در یک کلام، «دانش» را در کتاب اوستا، هِرَمی می‌داند. چنان‌که درونمایه‌ی کتاب اوستا را می‌توان به کوه دماوند مانند(:تشبیه) کرد. «گاتها» چکاد(:قله) دانش، و بخش‌ها گوناگون اوستا، دامنه و کوهپایه هستند. آن‌که آشنایی، رسیدن و فتح چکاد فرزانگی و دانش را در سر می‌پروراند، بی‌گمان ناچار به گذر از کوهپایه و دامنه خواهد بود. به سخنی دیگر، اوستا درختی را می‌ماند که ریشه‌ی سترگ آن، گاتهاست. ساقه، برگ و شاخه‌های این درخت برهانی بر وجود بنیاد آن، یعنی ریشه‌ هستند و البته وارون(:برعکس) آن هم، روا است.

در شناخت جایگاه بلند و بی‌مانند کتاب سپند «گاتها» در اندیشه‌ی سرایندگان اوستا، همین بس که به بندهای اول و دوم یسنای55 سری بزنیم. بی‌هیچ گفتاری، واژگان، خود گویای جان سخن‌اند...‌: «همه‌ی جهان و تن خود را، همه‌ی استخوان و جان خود را، همه‌ی کالبد و توانایی خود را، همه‌ی روان و فروهر خود را، به گاتهای راستین می‌دهیم، پیشکش می‌کنیم. آن گاتهااند که پشت و پناه و خوراک مینوی ما، خوراک و پوشاک روان ما هستند. آری آن گاتهااند که پشت و پناه و خوراک مینوی ما، خوراک و پوشاک روان ما هستند. بشود که آنها مزد خوب، مزد فراوان، مزد درست برای هستی دور(:جهان مینو)، پس از جدا گردیدن تن و جان شوند.»(5)

 

 

 

پی‌نوشت:

1: در واکاوی کتاب «دینکرد» به واژه‌ی «اَپَستاک»(:apstak)  برمی‌خوریم. این واژه به‌چم پایه و بنیاد و متن اصلی آورده‌اند و آن را  از «اوپَستا»(:upa-sta) به‌چم ایستادن دانسته‌اند. پژوهشگرانی چون «بارتولومه» و «ویکاندر» این واژه را به‌گونه‌ی «اوُپستاوَک»(:upastavak)  از ریشه‌ی «ستاو» (:stav) به‌چم ستودن دانسته‌اند. ویکاندر آن را به‌چم باادب و آزرم نزدیک شدن گرفته، وی این معنی را با نگاه به واژه سانسکریتی «اوپَست‌هانه»(:upasthana) به‌چم درود و نیایش روشنایی است، بیان می‌کند. «دکتر جهانگیر تاوادیا» پس از پژوهشی جامع در این باره می‌نویسد: «روی هم رفته واژه‌ی اوستا یک واژه‌ی مرکب به معنی «سازمان آموزش دینی» را می‌نماید. شادروان «دستور فیروز آذرگشسب» می‌نویسد: «اوستا از ریشه‌ی «وید» به‌معنی دانستن آمده و مفهوم آن آنچه دانسته و شناخته شده می‌باشد. نام ریگ ودا نیز از همین ریشه گرفته شده است.»

قدیمی‌ترین نسخه‌ی دستنویس موجود از اوستا در جهان، به سده سیزدهم میلادی برمی‌گردد. «پروفسور گلدنر» تاریخ دقیق آن را 1323م می‌داند. این دستنویس به‌دست «اسفندیار مهربان مرزبان بهرام» و «هیربد مهربان کیخسرو مهربان» نسخه برداری شده و هم‌اکنون در کپنهاگ نگهداری می‌شود.

2: «عصر اوستا» بازه زمانی است که کتاب اوستا در پدید آمده است.

3: ریشه‌ی این واژه در زبان سانسکریت «گا» یا «گی»(:gai) به معنی «سرودن» و «آواز خواندن» و روی‌هم به‌چم «سرود پاک» است.

4: پس از سرودهای گاتها، کهن‌ترین بخش یسنا و البته اوستا، «هفت‌هات»(:هپتنگ هایتی) است که شامل «یسنا هات‌:35و36و37و38و39و40و41و42» می‌شود. نگارنده به پیروی از «پروفسور جکسن»، «دستور دکتر دهالا» و «دکتر علی‌اکبر جعفری» بر این باور است که «هفت‌هات» و چند بند دیگر یسنا از جانشینان و مریدان نزدیک اشوزرتشت است و سایر هات‌های یسنا را پیروان همین جانشینان در ادوار بعد سروده‌اند، چنان‌که کتاب یسنا را می‌توان زرتشتی‌ترین متن زرتشتی و به زبانی دیگر سرودهای نخستین دین‌آوران و دینورزان به شمار آورد. در کتاب سوم دین‌کرد کرده‌ی هفتم می‌خوانیم که مانتره‌های جدا از گاتها را شاگردان اشوزرتشت از راه ژرف‌اندیشی در هستی دریافت(:شهود) کرده‌اند.

5: برگردان دکتر علی‌اکبر جعفری.

 

 

نامه های سودمندی که نگارنده در پژوهش خویش از آنان یاری جسته است:

_گاتها سروده‌های اهورایی زرتشت، ترجمه و پژوهش دکتر خسرو خزاعی(پردیس)، کانون اروپایی برای آموزش جهان بینی زرتشت، 2006م

_گنجینه اوستا، استاد هاشم رضی، انتشارات فروهر 2537

_گاتها سروده‌های زرتشت، ترجمه و تفسیر پروفسور عباس شوشتری مهرین، انتشارات فروهر 1379 

_گات‌ها کهن‌ترین بخش اوستا، دو گزارش از استاد ابراهیم پورداوود، انتشارات اساطیر 1378

_ستوت یسن، دکتر علی اکبر جعفری، انتشارات فروهر 1359

_برگردان گاتها، دستور رستم شهزادی، انتشارات فردوس 1381

_گات‌ها سرودهای زرتشت، دوره‌ی دو جلدی، آوانویسی، ترجمه و تفسیردستور فیروز آذرگشسب، انتشارات فروهر 1383

_ اندرزنامه زرتشت، برداشت موبد کوروش نیکنام، انتشارات تیس 1385

_سرودهای زرتشت، ترجمه بزرگمهر کیانی، انتشارات جامی 1384

_گاتها سرودهای مینوی زرتشت، گزارش دکتر حسین وحیدی، انتشارات امیرکبیر 1385

_اوستا، دوره‌ی دو جلدی، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید 1374

_آموزشهای زرتشت پیامبر ایران درباره‌ی روش اندیشیدن و کامیاب شدن در زندگی(ترجمه گاتها) دکتر تهمورس ستنا، 1975 کراچی

_یاداشتهای گاتها، استاد ابراهیم پورداوود، انتشارات اساطیر 1381

_یشتها(دوره دو جلدی)، گزارش استاد ابراهیم پورداوود، انتشارات اساطیر 1377

_ویسپرد، گزارش استاد ابراهیم پورداوود، انتشارات اساطیر 1381

_یسنا، ترجمه و پژوهش استاد ابراهیم پورداوود، انتشارات اساطیر 1380

_زند وندیداد، ترجمه و پژوهش جیمز دارمستتر

_اوستای ودردگان، کنکاش موبدان تهران[ایران]،1363

_ خرده اوستا، آوانویسی موبد رشید شهمردان، بازنگری و تصحیح دستور مهربان فیروزگری، انتشارات فروهر 1382

_خرده اوستا، ترجمه، توضیح و آوانویسی دستور اردشیر آذرگشسب،تهران 1349

_خرده اوستا، ترجمه دستور رستم شهزادی، انتشارات فروهر 2535

_اوستای درون، بکوشش موبد رشید شهمردان، با نظارت دستور اردشیر آذرگشسب، انتشارات فروهر 1360

_گلچینی از خرده اوستا، دکتر علی اکبر جعفری، انتشارات فروهر 1358

_سرود بنیاد دین زرتشت(هات30)، ترجمه و تحقیق دکتر محمد مقدم، انتشارات فروهر 1363

_یسن 53، ترجمه و تحقیق دکتر محسن ابوالقاسمی، انتشارات فروهر 1382

_گزارش بهرام یشت، ترجمه و آوانویسی سرگرد مراد اورنگ، تهران 1343

_وندیداد(دوره 2جلدی)، ترجمه و تحقیق هاشم رضی، انتشارات بهجت 1385

_یسن‌های اوستا و زند آنها (بندهای 70،71،72) ترجمه و آوانویسی دکتر سوزان گویری، انتشارات ققنوس 1382

_وندیداد، گزارش محمد علی حسنی داعی الاسلام، چاپ موسسه ی دانش 1361

_هفت هات از گاتها، ترجمه و آوانویسی دکتر آبتین ساسانفر، انتشارات بهجت 1383

_رهیافتی به گاهان زرتشت، هانس رایشلت، ترجمه به فارسی دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات ققنوس 1386

_بغان یسن، ترجمه و آوانویسی دکتر مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1382

_هفت هات، ترجمه و آوانویسی استاد دکتر علی اکبر جعفری،انجمن فرهنگ ایران باستان 1353

_سروش یسن،آوانویسی و ترجمه دکتر محمد تقی راشد محصل،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1382

_برسی هات‌های 22 تا 27 یسنا، دکتر محمد تقی فاضلی،انتشارات فروهر 1383

_هفت هات،آوانویسی و ترجمه دکتر مهشید میرفخرایی،انتشارات فروهر 1382

_کتاب سوم دین کرد(دفتر اول)،پژوهش ترجمه و آوانویسی فریدون فضیلت،انتشارات فرهنگ دهخدا 1381

_کتاب سوم دین کرد(دفتر دوم)،ترجمه پژوهش و آوانویسی فریدون فضیلت،انتشارات مهرآیین 1384

_شایست و ناشایست، ترجمه،توضیح و آوانوسی، دکتر کتایون مزداپور، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1369

_گزیده های زاتسپرم، ترجمه دکتر محمد تقی راشد محصل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1366

_روایات اِمید اَشَوَهیشتان، ترجمه و آوانوسی دکتر نهزت صفای اصفهانی، نشر مرکز 1376

_روز هرمزد ماهِ فروردین.ماه فروردین روز خورداد، ترجمه و آوانویسی ابراهیم میرزای ناظر، انتشارات ترانه 1373

_زند وهمن یسن (به همراه کارنامه اردشیر پاپگان)، ترجمه صادق هدایت، انتشارات جاویدان 2537

_ماتیکان هزار داتستان، ترجمه از متن پهلوی دستور رستم شهزادی، تهران 1328

_ارداویراف نامه، آوانویسی و ترجمه از متن پهلوی فیلیپ ژینیو(تحقیق دکتر ژاله آموزگار)، انتشارات معین 1382

_ماتیکان یوشت فریان، ترجمه و آوانویسی محمود جعفری، انتشارات فروهر 1365

_کتیبه‌های موبدان موبد کرتیر، ترجمه‌ی دکتر داریوش اکبر زاده، انتشارات پازینه 1385

_مینوی خرد، ترجمه دکتر احمد تفضلی، نشر توس 1379

_شکند گمانیک ویچار، ترجمه از متن پازند دکتر پروین شکیبا، آمریکا 1381

_گزارش گمان شکن، ترجمه صادق هدایت، انتشارات جاویدان 1322

_روایات آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه از پهلوی دکتر حسن رضائی باغ بیدی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی 1384

_دستنویس mo_29 (داستان گرشاسب)، آوانویسی و ترجمه دکتر کتایون مزداپور، نشر آگه 1378

_درخت آسوریک، ترجمه و آوانویسی دکتر ماهیار نوابی، انتشارات فروهر 1363

_بندهش هندی، آوانویسی و ترجمه دکتر رقیه بهزادی،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1368

_کتاب پنجم دین کرد، ترجمه و آوانویسی دکتر ژاله آموزگار، انتشارات معین 1386

_متن جاویدان خرد، ترجمه ابن مسکویه، به اهتمام دکتر بهروز ثروتیان،1350

_ارداویراف نامه، کیخسرو جاماسپ جی جاماسپ آسا (به کوشش دکتر کتایون مزداپور)، نشر توس 1382

_نامه ی تنسر به گشنسپ، به کوشش استاد مجتبی مینوی، موسسه انتشارات خوارزمی 1354

_روایات پهلوی، ترجمه از پهلوی دکتر مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1367

_روایات دستور داراب هرمزدیار(دفتر اول و دوم)، به‌کوشش هیربد مانک‌جی رستم‌جی اون‌والا،بمبئی 1922م

_گنجینه ی دستنویس های پهلوی و پژوهشهای ایرانی،به کوشش دکتر ماهیار نوابی و دیگران، شیراز موسسه‌ی آسیایی دانشگاه پهلوی 2535

_زند بهمن یسن، ترجمه دکتر محمد تقی راشد محصل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1385

_نیایش آتش(یسن62)، ترجمه موبد دکتر رستم وحیدی، انتشارات فروهر 1381

_خود پتت، ترجمه و آوانویسی ابراهیم میرزای ناظر، انتشارات فروهر 1367

_یادگار زریران، ترجمه از پهلوی دکتر ماهیار نوابی، انتشارات اساطیر 1374

_کارنامه اردشیر بابکان، ترجمه و آوانویسی دکتر بهرام فروشی، انتشارات دانشگاه تهران 1382

_سی روزه کوچک_سی روزه بزرگ، ترجمه و آوانویسی دکتر آذرمیدخت دهدشتی، انتشارات فروهر 1363

_متون پهلوی، گردآورنده جاماسپ‌جی دستور منوچهرجی جاماسپ آسانا، آوانویسی و ترجمه سعید عریان، کتابخانه ملی ایران 1371

_اندرز پور یوتکیشان، ترجمه و آوانویسی دکتر ماهیار نوابی، نشریه دانشگاه ادبیات تبریز سال دوازدهم شماره زمستان

_اندرز اوشنَر دانا، ترجمه و آوانویسی ابراهیم میرزای ناظر، انتشارات هیرمند 1373

_ماتیکان گجستک ابالیش، ترجمه و آوانویسی ابراهیم میرزای ناظر، انتشارات هیرمند 1375

_بندهش، ترجمه و پژوهش دکتر مهرداد بهار، نشر توس 1380

_اساطیر و فرهنگ ایران در متون پهلوی، ترجمه و تحقیق دکتر رحیم عفیفی، نشر توس 1383

_سد در نثر، ترجمه سرگرد مراد اورنگ، تهران 1337

_اندرزنامه‌های پهلوی، دستور خدایار شهریار(بکوشش دستور اردشیر آذرگشسب)، بنیاد انتشارات فرهنگ آریایی 1346

_هادخت نسک،آوانویسی و ترجمه دکتر مهشید میرفخرایی،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1386

_کارنامه اردشیر بابکان،ترجمه قاسم هاشمی نژاد،نشر مرکز 1369

ــ سد در نثر و سد در بندهش، به کوشش دابار، 1909م بمبئی

 

_ The divine songs of zarathushtra.TARAPOREWALLA,(dr.dastur) Irajji Sohrabji

_ history of Zoroastrianism.DHALLA,(shams ul ulama.dr.dastur),Maneckji Nusservanji

 _Zoroastrian Theology.DHALLA,(shams ul ulama.dr.dastur),Maneckji Nusservanji    

_our perfecting world.DHALLA,(shams ul ulama.dr.dastur),Maneckji Nusservanji    

_Zoroastrian civilization.DHALLA,(shams ul ulama.dr.dastur),Maneckji Nusservanji    

_mankind whither bound?.DHALLA,(shams ul ulama.dr.dastur),Maneckji Nusservanji

_ A Complete dictionary of the avesta language.KANGA ,dastur ,Kavasji Edulji

_ Gatha. Translated into English by J. M. Chatterjee. Navsari, 1933

_ Gatha. Translated into English by K. E. Punegar. Bombay, 1928

_The Religion of zarathushtra.TARAPOREWALLA,(dr.dastur) Irajji Sohrabji