آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

افسانه های ایران باستان

افسانه های ایران باستان
داریوش شاهمردانی   
برگرفته از برساد
Image
بر نوجوانان است مادران، پدران و سالخوردگان جماعت را وادارند آنچه از آیین، مراسم، سنت و لهجه های شیرین روستایی خود به یاد دارند در گوش نونهالان خود نجوا کنند تا فرزندان آنها به این بی فرهنگی امروزه گرفتار نشوند.

با بودن ماهواره و اینترنت، کلاس های گوناگون و دلمشغولی نونهالان، دیگر جایی برای قصه و افسانه نمی ماند تا تهاجم به ما را شروع کنند. نمونه ای به دنبال می آید.

صمد بهرنگی یا ناشر مجموعه کامل قصه های بهرنگ چاپ چهارم 1388 انتشارات زرین در صفحه 307 می نویسد"مثلا زرتشتیان چون نمی دانستند که دنیا و آدم ها از کجا پیدا شدند، افسانه هایی ساختند و معتقد شدند که دنیا را دو خدا آفریده یکی اهریمن ... و دیگری هرمزد ... و با هم می جنگند تا هرمزد پیروز شود."

باید با درود به آن روانشاد، به ناشرش  گفت شما که می خواهید کار فرهنگی بکنید کمی اسطوره های ایران باستان را  مطالعه کنید و تهمت نزنید؟؟

ما زرتشتیان به گواهی گات ها به خدایی بی همتا به نام اهورا مزدا(هستی بخش بزرگ دانا) ایمان داریم، خدایی که در همه جا، در همه چیز تجلی دارد و هر چه را آفریده نیک و ستودنی هستند ولازم و ملزوم یک دیگرند. ایزدان سزاوار ستایش نه تنها خدا نیستند، بلکه ویژگی خاص خود را دارند، مثل ایزد مهر بیانگر پیمان و مهربانی است و فلسفه های شیرینی را به دنبال خود دارند.

آنچه که برای دیگران دلیل اشتباه شده، سپنتا مینو و انگره مینو است یعنی اندیشه نیک و اندیشه بد، دو همزادی که در گاتها به کار گرفته شده است، و در ادبیات مزدیسنا است و در ادوار تاریخ فرم گرفته اند، مثل بندهش که اسطوره های آفرینش در آن آمده یا وندیداد که در برهه ای از زمان مشکلات جامعه ما را حل کرده اند و بیشتر افسانه هایی هستند، شیرین ودلربا که باید همه مان بدانیم واگر شاهنامه از سرگذشت اهریمن و دیو و جادو و اژدها چشم می پوشید، امروز ماهم گذشته خود را فراموش کرده بودیم و اگر شاهنامه را می خوانیم، باید در اوستا و متن پهلوی و تاریخ به دنبال حقیقت واقعه بگردیم، آنوقت هوشنگ و فریدون و سیاوش وایرج جان می گیرند و واقعیت بیان می شود.

اعتقادات دینی ایرانی بر اینست که کیومرث(گویای میرا) را اهورا مزدابیا فرید و او مدت سی سال در کوه ها به تنهایی زندگی کرد، هنگام مرگ، نطفه ای بداد که آنرا نیروی خورشید بپرورید و در خاک نگه داشت. پس از چهل سال از محل آن نطفه ریواسی دو شاخه در روز مهرگان رویید و مشی و مشیانه به وجود آمدند، پس از پنجاه سال با نزدیکی آنهایک جفت نر و ماده پدیدار شدند و در مرگ کیومرث از اندام هایش فلزات به وجود آمد...

به باور ایرانیان باستان، جهان ابتدا به صورت ساکن بود. هرمزد (آفریدگار توانا) در بالاترین نقطه این عالم با دانش  و برتری در روشنایی مطلق قرار داشته و اهریمن، در پست­ترین نقطه و در تاریکی مطلق.  میان این دو نیز وای (باد) قرار داشت. در حقیقت، محل اسکان هرمزد و اهریمن، از یک سو متناهی و محدود بوده و از سوی دیگر، بی­کران و نامحدود.  میان این دو نیز تهی بود و بنابراین نمی­توانستند در هم ادغام شوند.  هرمزد با دانش بیکران خود می­دانست که اهریمن از وجود این جهان مینوی و روشنایی آگاه خواهد شد و در صدد نابودی آن بر خواهد آمد، لذا برای مقابله با او، آفریدگان خود را آفرید. این آفریدگان به مدت سه هزار سال در سکون و آرامش قرار  داشتند.

روزی اهریمن به مرز تاریکی دنیای خود آمده و هرمزد و روشنایی بیکران را به همراه آفریده­های زیبای آن دید و آنها را بسیار زیبا و نکو یافت.  از رشک و حسد برای نابودی آن حمله را آغاز نمود، اما چون ناتوانی خود را دید، به دنیای تاریکی خود بازگشت.

هرمزد هم که فرجام کار را دانسته و از تلاش اهریمن برای نابودی جهان با خبر بود، به اهریمن گفت: ای اهریمن، آفریدگان مرا یاری ده و ستایش کن تا به پاداش آن به بی­مرگی و نافرسودگی برسی. اهریمن که گمان می­کرد درخواست دوستی هرمز ناشی از ترس و ناتوانی اوست، جسارت به خرج داده و در پاسخ گفت، نه تنها آفریدگان تو را یاری و ستایش نمی­کنم بلکه تلاش خواهم کرد تا آنها را به نادوستی با تو و یکدیگر سوق داده و تو و آنان را بمیرانم.

هرمزد نیز که از سرانجام کار آگاه بود، می­دانست اگر برای این نبرد، مدت زمانی تعیین نکند، آنگاه اهریمن می­تواند به تهدیدات خود عمل کند، بنابراین رو به اهریمن نمود و مدت زمان نبرد را نه هزار سال تعیین نمود.  اهریمن نیز این مهلت را پذیرفت.  هرمزد می­دانست که از این نه هزار سال، سه هزار سال اول همه به کام هرمزد رفته، سه هزار سال بعدی، به نبرد میان هرمزد و اهریمن گذشته و سه هزار سال آخر نیز زمان از کار افتادگی اهریمن و نابودی او و مخلوقات او خواهد بود.  پس شروع به خواندن سرود مقدس نمود.  چون یک سوم آن را خواند، اهریمن از ترس، به خود پیچید.  وقت دو سوم آن خوانده شد، اهریمن به زانو افتاد و هنگامی که خواندن سرود مقدس به پایان رسید، اهریمن بی­هوش شده و به جهان تاریکی خود سقوط نمود. از این لحظه، سه هزار سال نخست شروع شد.

هرمزد می­دانست که سه هزار سال فرصت دارد تا سپاه روشنی و نیکی خود را برای مقابله با اهریمن و مخلوقات سیاه وی آماده کند.  او ابتدا زمان بی­کران را آفرید. این زمان بی­کران قدرتمند­ترین مخلوقات است.  بر همه چیز آگاهی دارد.  از این زمان بی­کران، زمان کرانه­مند (محدود) را به مدت دوازده هزار سال آفرید.  سپس ناآسانی را برای به دشوار افتادن اهریمن بوجود آورد.  آنگاه هرمزد از خودی خویش و از روشنایی مادی، آفریدگان خود را بوجود آورد.  تن آنان را از تن آتش روشن بوجود آورد.  سپس از روشنایی، راستگویی و از راستگویی، افزونگری را بوجود آورد و یعد تن بیکران را.  از تن بیکران، اهونور (سرود مقدس) و از اهونور سال را بوجود آورد که نیمی از آن روشن و نیمی از آن تاریک است و آن را به میزان 365 شبانه روز تعیین نمود.

هرمزد همه چیز را اول به صورت مینوی و بعد به صورت مادی بوجود آورد. او ابتدا، امشاسپندان را به تعداد شش تن آفرید که با خود او هفت تن می­شوند.  نخست بهمن را از روش نیک و روشنایی مادی، سپس اردیبهشت، شهریور، اسفند و سپس خرداد و امرداد را آفرید.  بعد به ترتیب، راستگویی، سروش، ماراسپند، نَریُسَنگ، رد بلند، رتوبرزیت، رشن راست، مهر ، اَهرِشوَنگ نیکو، پارَند، خواب، باد، دادمندی، دادخواهی و دفاع و سرانجام آشتی و افزونگری را بوجود آورد.

اهریمن نیز بعد از به هوش آمدن با کمک دیو جَه (زن بدکاره)، آفریدگان پلید خود را از تاریکی به نام­های اکومن (خشم)، اَندَر، ساوول، ناگهیس، ترومَد، تَریز و زَریز آفرید.

آنچه که ارائه گردید، تقابل نیروهای خیر و شر در باور ایرانیان باستان می­باشد.  آنان عقیده داشتند که خیر و شر را نمی­توان با هم آمیخت، در عین حال که هیچ حد و مرزی را هم نمی­توان برای آن مشخص نمود.  همچنین به پیروزی نهایی روشنایی و خیر اعتقاد داشتند.

نکته جالب اینکه منشاء تمامی آفریدگان دنیوی را از ذات مقدس نیکی و روشنایی می­دانستند. در حقیقت، استفاده از این ذات مینوی است که آنان را در مبارزه با اهریمن، به پیروزی سوق می­دهد.

به آفریدگان هرمزد دوباره نگاهی بیافکنید، سلاح مبارزه با شر، جهل و بدی را مرور نمایید.  چه زیبا، تشویق به کسب صفات نیک در اسطوره آفرینش (آن هم در 6000 سال پیش) گنجانده شده است؟

اول از همه زمان محدود.  یعنی برای کسب صفات نیک تا ابد فرصت نخواهیم داشت.

دوم، نا آسانی.  در حقیقت، با بیان این مطلب، چنین آمده که بدست آوردن هر چیزی در این دنیا نیاز به تلاش داشته و به آسانی بدست نمی­آید.

هرمزد از روشنایی بیکران، راستگویی را آفرید.  درجه و اهمیت راستگویی فقط یک پله از روشنایی بیکران که همان ذات مقدس آفریدگار است، پایین­تر می­باشد. بی جهت نیست که داریوش بزرگ، دروغ­گویی را از آفات بزرگ دانسته و از خداوند، بی پروا می­خواهد که کشورش را از دشمن، خشکسالی و دروغ محافظت نماید.

تعبیر زیبای پدید آمدن روز و شب استعاره­ای زیبا از تقابل روشنایی و تاریکی است، و باز هم عدالت در این امر رعایت شده.  نیمی از سال روشنایی و نیم دیگر آن تاریکی است.

زمان­های اعلام شده شامل نه هزار سال و یا عمر دوازده هزار ساله دنیا نیز به نظر من همگی حالت استعاره را دارند.  برخی اعتقاد دارند، دنیا در دوره­های 12 هزار ساله تجدید می­شود (تناسخ) برخی دیگر می­گویند مراد از سال، 365 روز نیست.  به نظر من، با توجه به سطح ادراک و  پیشرفت 7000 سال پیش، عدد دوازده هزار سال، به معنای زمان بسیار طولانی است که هرچند زیاد است، اما نامحدود نیست و پس از پایان گرفتن آن، زمان نابودی اهریمن آغاز خواهد شد. (اعتقاد به پایان زندگی دنیوی و پیروزی نهایی خوبی بر بدی در تمامی ادیان و مکاتب وجود دارد).

مورد دیگری که برایم خیلی جالب بود، انگیزه اهریمن برای از بین بردن دنیای مینوی هرمز می­باشد.  اهریمن پس از دیدن  هرمزد و مخلوقات زیبای او، دچار حسادت و رشک گردید و سپس تصمیم به از بین بردن آن گرفت.  در حقیقت، ایرانیان سرچشمه دشمنی را رشک بردن و نادانی می­دانستند، چه اگر اهریمن رشک نمی­برد و به فرجام کار آگاه بود، مهلت نه هزار ساله هرمزد را برای نبرد قبول نمی­نمود.

و البته، نیروی بزرگ و مثبت نیایش.  خواندیم که اهریمن تنها پس از سروده شدن یک سوم از سرود مقدس اهونور، در هم پیچید و نهایتاً مدهوش شد. نیایش و سپاس به درپاه آفریدگار نیز از دیرباز مورد توجه ایرانیان قرار داشته و از آن به عنوان سلاحی نیرومند برای مقابله با بدی استفاده می­کردند.  به نظر من فلسفه نیایش­ها و نمازهای روزانه در تمامی ادیان (که اولین آن دین زرتشتی می­باشد)، مقابله با وسوسه­های اهریمنی و دور نمودن افکار نیروهای شر از خود می­باشد.

منبع : بندهش، نوشته فرنبغ دادگی، ترجمه دکتر مهرداد بهار
استوره در دیدگاه زرتشت و شاهنامه : (بهرام روشن ضمیر)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد