چهارتاق ِ آتشگاه ِ جرقویه
فَرّ و پیروزی ِ ما ملت پیداست هنوز
کیش ِ زرتشت ز آتشکده پیداست هنوز
تخت ِ "دارا" ی ِ بلند اختر پیداست هنوز
تاق ِ کسرا به لب ِ دجله هویداست هنوز
(ابراهیم پورداوُد)
گفتیم که بنای ِ چهارتاق ِ دستگرد، که ساختمانی خشتی و موسوم به "آتشگاه"است، بر فراز تپه ای است مشرف بر چشمه ی دستگرد. موقعیت مکانی ِ این چارتاق اجازه ی تعریف ِ کاربری ِ مذهبی ِ یک آتشگاه را به آن می دهد. نمازهای سه گانه ی زرتشتیان در "مان ِ آتشان" جدا از پادیاب و طهارت نیست و پرسش و کنجکاوی ِ واقع شدن ِ این چهارتاقی در نزدیکی ِ چشمه و نامگذاری ِ شایع ِ "آتشگاه" نزد ِ مردم ِ بومی برای آن را باید با مداقه در متون زرتشتی پاسخ داد و رازگشایی نمود.
تصویر 3- نمایی ِ از چهارتاق ِ خشتی ِ موسوم به آتشگاهِ دستگرد ِ جرقویه (پیش از مرمت)مأخذ: کتاب ِ "گرکویه، سرزمینی ناشناخته بر کران ِ کویر"
استقرار بنای بیشترِ آتشخانهها در نزدیکی چشمه و بستر رودخانه با گزاردن مراسم دینی ِ نیایش آتش در محوطۀ این بناها هماهنگ است. زرتشتیان اجازه نداشتند که پیش از پادیاب و دستشو (وضو)، اَوستا در دست گیرند و در برابر آتش، واج (زمزمۀ دعا) گویند. در «سد در» (در 50) آمده است:
«هر روز بامداد که جهت نیایش از خواب برخیزند، ... به آب شستن سه بار، چنانکه از روی تا گوش تر شود، پس دست تا بازو سه بار به آب شستن: نخست دست راست، پس دست ِ چپ و همچنین پای راست و پای چپ شستن؛ چه هرگاه که چیزی به واج خواهند خواندن، باید دست و روی به پادیاب شسته باشند، اگر نه اَوِستا پذیرفته نباشد.»(نک: وندیداد- گزارش ِ "هاشم رضی"- تهران- فکر روز- 1376- صص 721-722)
آداب نماز زرتشتیان، آنچنان که از اعمال دینی امروزیشان به دست میآید، چنین است:
«فرد مؤمن نخست با شستن غبار از رخسار و دست و پاها خود را مهیا میسازد؛ آنگاه کمربند مقدس را میگشاید و با گرفتن آن در دستان و در مقابل خویش، چشم بر نمادِ پارسایی، یعنی آتش، رو به درگاه آفریدگار خود میایستد.»("زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها"- مری بویس- ترجمۀ عسکر بهرامی- تهران – ققنوس- 1384- ص 58)
اشاراتی مشابه را در شاهنامۀ فردوسی میتوان یافت؛ مانند آنجا که "کیکاووس" و "کیخسرو" بر این نهادند که به آتشگاه بروند و سر و تن و پا و دست را بشویند، و آنچنان که شیوۀ مرد یزدانپرست است، به زمزمه بر کردگار آفرین کنند (واج بخوانند) و در پیش آذر به پای باشند.
«بدو گفت مـا هم چنین با دو اسپ
بتازیم تا خان آذرگشسپ
سر و تن بشوییم با پا و دست
چنان چون بود مرد یزدانپرست
به زاری ابا کردگار جهـان
به زمزم کنیم آفرین نهان
بباشیم در پیش آذر به پای
مگر پاکیزدان بود رهنمای»(نک:
"آیین و رسمهای ایرانیان باستان بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی"- علیقلی اعتماد
مقدم- ادارۀ کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر- 2535، ج ۱- ص 603)
در متون ِ پهلوی نیز این تأکیدات وجود دارد:
[سخنی چند از آذرباد مارسپندان]
«هر
روز سه بار به "مان ِ آتشان" (آتشخانه) روید و آتش نیایش کنید. چه او که
بیشتر به "مان ِ آتشان" رود و آتش نیایش بیش کند، پس او را خواسته و اهلایی
بیشتر بخشند.» (متن های پهلوی- گردآوری ِ جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا- ترجمه ی سعید عریان- سازمان میراث فرهنگی کشور- 1382- ص 149)
[اندرز دستوران به بهدینان]
«مردمان
را هر روز به اوشبام سه دروج پیش آید چون ناپاکی، کاهلی و بی ایمانی. در
دین گفته شده است که هرگاه پیش از آنکه خورشید برآید، دست را با گمیز گاوان
بشویید و پس از آن با آب بشویید، دروج ناپاکی زده شود و برای روان آنگونه
سودمند است چونان که آنرا به برشنوم شسته ای. و هرگاه به "مان ِ آتشان"
شوید و "آتش نیایش" کنید، دروج کاهلی زده شود ...»(متن های پهلوی- همان- ص131)
[اندرز دانایان به مزدیسنان / اندرز هرمزد و امشاسپندان]
«به
اوشهنگاه، برایستید ای مردمان ِ مرگمند، به آیین، دست و روی به گمیز ِ
گوسفندان شویید و سپس به آب پاک شویید و به آیین، جامه ی پاک پوشیده و به
نیرنگ ِ دین ِ مزدیسنان، کمربند مقدس بندید ...» (متن های پهلوی- همان- ص71)
در نیمفرسخی غرب قریۀ تَنگکَرَم، در شهرستان فسا در استان فارس، تالاب میان دو کوه تودج و خرمنکوه را قُنب یا خُنب آتشکده مینامند. این نامگذاری بیتردید به علت مجاورت این چشمه با معبد و آتشکدهای در پای این دو کوه بوده، که اکنون اثری از آن برجای نمانده است. همچنین است آتشگاه سرابِ ذهاب، در شهرستان سرپل ذهاب کرمانشاه (در این منطقه به چشمه های جوشنده از پای ِ کوه های صخره ای، "سراب" می گویند).
البته شیوه ی معماری ِ چارتاق ِ خشتی ِ دستگرد ِ جرقویه، به ویژه قوس ِ تاق های ِ آن گواه ِ بسنده ای است بر ساختِ آن در عهد ِ اسلامی. ولی این حقیر را عقیده بر این است که این چارتاق، پیش از عهد اسلامی با کاربری ِ مذهبی و آیینی ِ زرتشتی در همین محل برپا بوده و در عهد اسلامی مرمتهای ِ پیاپی چهره اش را عوض کرده است.
در تأییدِ تقدس این مکان به عهد اسلامی، این نکته قابل توجه است که در کنار ِ چارتاق، بنای ِ مسجد گونه ای است که مردم ِ بومی آنرا "جا پا حضرت" یا "قدمگاه" می گویند و معتقدند که محل عبور ِ یک شخصیت ِ عرفانی بوده و از برکت ِ وجود او چشمه در این مکان جاری شده است.
تصویر 4- عکسی از چشمه، چهارتاق، و قدمگاه ِ دستگرد ِ جرقویه
(چهارتاقی
ِ موسوم به "آتشگاه" در گوشه ی سمت ِ راست ِ عکس و مشرف به چشمه است و این
عکس، وضعیت ِ آنرا پس از مرمتهای ِ اخیر نشان می دهد)عکس از: سید حسن فاطمی (آرشیو ِ شخصی)
مانند ِ این باور را با شباهت ِ بسیار در محل ِ مشهور به "قدمگاه" در نیشابور داریم. "قدمگاه" ِ نیشابور، مکانی مقدس است با سابقه ای طولانی. باور ِ عام بر این است که امام رضا (ع) طی ِ سفر خود از مدینه به مرو، در این مکان توقفی داشته اند و چون خواستند با خاک تیمم کنند، آبی جاری پدید آمد. صورت ِ کنونی ِ این مکان، باغی مصفّا ست با یک بقعه ی هشت ضلعی در مرکز باغ، که در ضلع شرقی ِ آن یک "چهارتاق" ِ کوچک قرار دارد که از چشمه ای جوشان حفاظت می کند. روایت است که آب آن هنگام ِ وضوی حضرت رضا (ع) جوشیده و جاری گردیده است و به میمنت آن را "چشمه حضرتی" می نامند.(نک: آشنایی با باغ قدمگاه نیشابور- فاطمه حیدری و هما ایرانی بهبهانی- تارنمای مؤسسه ی همشهری –همشهری ONLINE- 10 مهر 88)
برخی از پژوهشگران، مکان ِ فعلی ِ قدمگاه ِ نیشابور را یک مکان ِ مذهبی ِ تقدیس شده ی زرتشتی می دانند، که در عهد ِ اسلامی به گونه ای دیگر همچنان تقدّس خود را حفظ نموده است:
الگوی باغ قدمگاه را شاید بتوان با الگوی آتشکده ها و چهارطاقی های خارج از فضاهای شهری در دوران قبل از اسلام مقایسه کرد. فضای مقدس نگهداری آتش، در زیر یک چهارطاقی و مشرف به جاده ای اصلی که فضای اطراف آن کاملاً باز است، قرار داشته است. در باغ قدمگاه، چشمه جایگزین ِ آتش می شود و زیر ِ چهارطاقی قرار می گیرد. همانگونه که بسیاری از آتشکده ها با تبدیل به بنای مساجد، موقعیت مکانی و تقدس خود را حفظ کرده اند.(نک: باغ و مجموعه ی قدمگاه؛ باغ ایرانی، حکمت کهن منظر جدید- بهروز پاکدامن- موزه هنرهای معاصر- تهران- 1383)
نگارنده در اینجا، نظر به مباحث ِ مطروحه تا کنون، به ارائه ی دو نمونه از بناهای ِ چهارتاقی عهد ساسانی پرداخته، و این مطالعه ی تطبیقی را زمینه ساز ِ نتیجه گیری ِ نهایی ِ خود می سازد:
الف) دژ، آتشگاه و چهارتاق ِ نخلک:
نام ِ "نخلک" بی درنگ یادآور معادن ِ سرب ِ غنی، و نخستین کارخانه ی فرآوری مواد معدنی ایران است؛ منطقه ای در بخش ِ "انارک" (31 کیلومتری شمال شرقی ِ انارک) و 120 کیلومتری شمال شرقی ِ شهر نایین در منطقه ی کویری ِ استان اصفهان.
در اینجا، یک چهارتاق ِ "آتشگاه" از عهد ساسانی همچنان استوار و پابرجا مانده است.
تصویر 5- نمایی ِ از چهارتاقی ِ نخلکعکس از: آرشیو سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان
«... هرچند که امروزه دیوارهای شمال غربی و شمال ِ شرقی ِ این چهارتاقی باز است، ولی آثار پی ها در زیر این دو قوس و نیز بخشی از تیغه ی قوس ِ جنوب شرقی، و باز وجود ِ پی دیوار قوس ِ جنوب غربی نشان می دهند که این چهارتاقی در اصل محصور بوده است. به این معنی که این مکان "آتشگاهی" بوده که در آن آتش مقدس، محفوظ از آلودگی و چشم ِ نامحرم زنده نگهداشته می شده است. در قوس ِ جنوب ِ شرقی، بخش بزرگی از تیغه ای که داخل ِ قوس ساخته بوده اند، بجا مانده است. به علت ِ آسیبی که دیوارهای شمال غربی و شمال شرقی دیده اند، نمی توان امروزه تشخیص داد که این دیوارها به بیرون باز می شده اند یا نه. چهار دیواری (تیغه ای) که قوس ها را پر کرده اند، تعمیر یا تکمیل بعدی نبوده است. علت اصلی فرو ریختن ِ دیوار (تیغه) های ِ درون ِ قوس ها ممکن است این باشد که ابتدا قوس زده شده، سپس بخش ِ بالایی ِ دیوار چیده شده است. اکنون در سمت ِ جنوب ِ شرقی، مشاهده می شود که بقایای ِ دیوار ِ درون ِ قوس، از بالا به پایین ترک خورده است و ممکن است به زودی فرو ریزد.
تصویر 6- پلانِ چهارتاقی ِ آتشگاه ِ نخلک (ترسیم در سال 1971 میلادی)- مدخل ِ این آتشگاه در دیوار ِ فرو ریخته ی قوس ِجنوب ِ شرقی با یک خط افقی نشان داده شده است. مأخذ: مقاله ی "دژ، آتشگاه و چهارطاق نخلک؛ بقایایی از یک آبادی معدنچیان ِ دوره ی ساسانی"
این چهارتاقی از سنگ لاشه ساخته شده، و طول هر ضلع ِ پلان ِ مربعی ِ آن، 8/8 متر است. در اصل، داخل و خارج بنا را با گل و آهک روکش کرده بودند. قسمت اعظم این پوشش در دیوارهای خارجی در نتیجه ی نفوذ عوامل جوی، تجزیه شده و فرو ریخته است، ولی پوشش ِ داخلی ِ دیوارها هنوز برجاست.
خصوصیت ِ دیگری که در این بنا دیده می شود، وجود مجموعاً هشت تاقچه (تاقنما) در سطوح ِ داخلی ِ چهار جرز و ستونِ است. ارتفاع ِ کف ِ هرتاقنما از کف ِ بنا، 65 سانتیمتر و ارتفاع ِ کف ِ تاقنما تا رأس ِ آن 90 سانتیمتر است. عرض ِ هر تاقنما 60 سانتیمتر و عمق آن 25 سانتیمتر است. سطح ِ داخلی ِ تاقنماها نیز مانند ِ تمام قسمت های داخلی بنا، در اصل پوششی از گل و آهک داشته است. تاقچه هایی شبیه به این در بنای ِ مضاعف ِ "تنگ ِ چک چک" دیده می شود. جالب اینکه در آنجا نیز در آتشگاه، تاقچه هایی به عمق 45 سانتیمتر در دیوار موجود است.
تصویر 7- نمای ِ قوس ِ جنوب ِ شرقی ِ آتشگاهِ نخلک، که مدخل ِ آتشگاه در دیوار ِ فرو ریخته ی آن مشخص است. عکس از: آرشیو سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان
تصویر 8- نمای ِ دیگری از چهارتاقی ِ نخلک، که در آن بقایای ِ دیوار ِ فرو ریخته ی قوس ِ جنوب غربی در پس ِ قوس ِ گشاده ی روبرو دیده می شود. عکس از: آرشیو سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان
تصویر 9- نمای ِ تاقچه های سطوح ِ داخلی ِ جرزهای ِ دو چهارتاقی (عکس راست: چهارتاقی ِ دستگرد ِ جرقویه پس از مرمت/ عکس چپ: چهارتاقی ِ نخلک). عکسها از: آرشیو سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان، و آرشیو شخصی ِ سید حسن فاطمی
در جوار ِ آتشگاه، اثری از ساختمان های دیگر به چشم نمی خورد. البته این نکته با در نظر گرفتن ِ اینکه بنا عبادتگاهی بوده است تعجب انگیز نیست. آتشگاه ِ مذکور، تقریباً در 30 متری مدخل ِ دژی قرار دارد. اضلاع ِ پلان ِ دژ، به طول تقریبی 45 × 40 متر است. دژ بر تپه ی سنگلاخ ِ کشیده ای قرار دارد که در سمت های شمال غربی و جنوب شرقی به دو بستر عمیق ِ رودخانه ی خشکی محدود می گردد. مسیر نامنظم این نهرهای خشک، باعث شده است که پلان ِ دژ تا اندازه ای به شکل ذوزنقه درآید.
در چهار گوشه ی دژ، برجهای سه ربعی (سه ربع از بدنه ی آن از دیوار آزاد است) وجود داشته، ولی اینک به شدت آسیب دیده است. دیوارهای دژ را نیز مانند ِ دیوارهای ِ آتشگاه، از سنگ ِ لاشه ساخته اند. عرض ِ دروازه ی دژ کمی بیش از 2 متر است و دو برج ِ پیش آمده در طرفین ِ خود دارد.
تصویر 10- پلانِ دژ ِ نخلک (ترسیم در سال 1971 میلادی)مأخذ: مقاله ی "دژ، آتشگاه و چهارطاق نخلک؛ بقایایی از یک آبادی معدنچیان ِ دوره ی ساسانی"
علت ِ ساخت ِ این دژ و چهارتاقی ِ آتشگاه اش را در این بیابان دور افتاده باید در معادن ِ بسیار غنی ِ سرب ِ نخلک جستجو نمود. در زمان ساسانیان، ظاهراً نقره که همراه ِ سرب یافت می شود، تنها علت تأسیس معدن در اینجا بوده است. مسکن ِ معدنچیان ِ زیادی در نزدیکی ِ همین محل بوده است و چهارتاق ِ آتشگاه برای عبادت ِ روزانه ی این معدنچیان و عوامل دولتی برپا شده است. بنای دژ نیز برای حفظ محصول ارزشمند این معدن بوده است. لزوم انبار کردن فلز قیمتی در کناره ی کویر وسیعی که با وجود تسلط کامل ِ حکومت، از امنیت مطلق برخوردار نمی بوده، تأسیس دژ و گماردن سربازان را توجیه می کند.
بر اساس ِ بسیاری از مشخصات فنی ِ معماری، می توان این "آتشگاه" و "دژ" را با احتمال ِ نزدیک به یقین متعلق به دوره ی ساسانی دانست. ضمن ِ بررسی ِ ساختمان ِ دروازه ی دژ، در دیوار آن، بقایای دو تکه چوب به دست آمد. یکی از این دو تکه چوب به مؤسسه ی دانشگاهی ِ بن فرستاده شد تا با استفاده از شیوه ی سنجش ِ کربن ِ رادیواکتیو، سن آنرا تعیین کنند. نمونه برداری در سال 1971 میلادی انجام شد و سن ِ آن 20 ± 1820 سال تعیین شد. با اتکا به این گزارش، دژ و آتشگاه در حدود اواسط قرن دوم میلادی بنا شده اند، در حالیکه می دانیم قدرت گرفتن ِ حکومت ِ ساسانی حداقل از 100 سال ِ بعد اش بوده است. جهت ِ توجیه ِ این تناقض باید در نظر داشت که کربن ِ رادیو اکتیو سنجیده شده در این روش، معرف زمانی ست که این عنصر در بافت گیاه تثبیت شده و زمان قطع درخت و استفاده از این چوب در بنای ِ دژ، با آن یکی نیست.»(نک: "دژ، آتشگاه و چهارطاق نخلک؛ بقایایی از یک آبادی معدنچیان ِ دوره ی ساسانی"- نوشته ی "اولریش و. هالی یر" در مجموعه مقالات ِ "گزارشهای باستانشناسی در ایران؛ تألیف ِ هیئت باستانشناسی آلمانی"- ترجمه ی "سروش حبیبی"- بنگاه ترجمه و نشر کتاب- تهران، 1354- صص 403-440)
تصویر 11- نمای ِ دروازه ی دژ ِ نخلک از خارج. عکس از: آرشیو سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان
ب) چهارتاق و آتشگاه ِ قصر ِ دختر
نگارنده پیش از این به اجمال طی ِ مقاله ی «مهرین ِ اصفهان، آتشگاهی در باغ» (منتشره در فصلنامه ی گلستان هنر، شماره ی 11، بهار 1387) ، و متعاقب ِ آن در گفت و گویی مفصل با پایگاه اینترنتی ِ «کمیته ی بین المللی نجات دشت ِ پاسارگاد» (منتشره در نشانی ِ https://savepasa.ipower.com/2009-Feb/chartaghi.htm ) به ساختمان ِ چهارتاقی و آتشگاه ِ "قصر دختر" اشاره نموده و بررسی و مطالعه ی این مجموعه را جهت ِ یافتن ِ حلقه ی گمشده در تعریف ِ کاربری ِ چهارتاقی های مجرد عهد ساسانی ضروری دانسته است.
این مجموعه در واقع از معدود نمونه های سالم برجا مانده از یک "چهارتاقی ِ مجرد، با اتاق بسته و سرپوشیده ی نگهداری آتش در مجاورش" است که در جنوب ِ بخش ِ "رستاق" از شهرستانِ "داراب" ِ فارس در تنگه ای موسوم به "تنگ چک چک" واقع شده است.
فاصله ی "چهارتاق" با ساختمان ِ مجاورش، 47 متر است. هر دو ساختمان به شیوه ی معماری ِ ساسانی، از سنگ لاشه و ملاط ِ گچ و آهک بنا شده اند. "لویی واندنبرگ" در کتاب «باستانشناسی ایران باستان» ضمن ِ شرحی درباره ی این مجموعه، برداشتی مقبول بر پایه ی توصیفات ِ شرع ِ زرتشتی و شواهد باستانشناختی ِ عهد ساسانی جهت ِ کاربری ِ ساختمان های دوگانه ی ذکر شده ارائه می دهد:
«بنای اولی، چهارطاقییی است که محراب آتش بوده، و بنای دوم بنایی تاریک و بسته بوده که در آنجا از آتش محافظت میکردند و فقط روحانیان به آن دسترسی داشته اند.»(نک: باستانشناسی ایران باستان- تألیف ِ "لویی واندنبرگ"- ترجمه ی "عیسی بهنام"- انتشارات دانشگاه تهران- 1379- ص 20)
نگارنده نیز با تأیید ِ این برداشت، توجه به نام ِ «قصر دختر» دارد، و این نام را با توجه به بستر رودخانۀ فصلی که در نزدیکی این چهارتاقی دیده میشود، یادآور کارکرد آیینی ِ مجموعه در پیوند با آناهیتا (ایزد بانوی ِ آبهای ِ روان در اَوستا) می داند. از کنار این اثر دو رودخانه می گذرد که معمولاً در زمان بارندگی پر آبند.
بر بالای ِ کوه ِ مشرف بر مجموعه نیز بقایای یک برج ِ دیدبانی دیده می شود که تأکیدی است بر حفاظت دقیق از مجموعه ی آتشگاه و تنها راه منتهی به آن در تنگه.
نگارنده، در مصاحبه ی مورد ِ اشاره با پایگاه اینترنتی ِ «کمیته ی بین المللی نجات دشت ِ پاسارگاد»، شواهد بسیاری از "شاهنامه" ی "فردوسی" جهتِ انطباق فرم معماری ِ "چهارطاقی" با یک مکان مذهبی نمونه آورد، و یادآور شد که "گنبد ِ آذر" و "گنبد" بر روی "آذر" افراختن در اشعار شاهنامه، کنایه از گنبد ِ چهارتاق ِ آتشگاه ها است.
حقیر را چندی پیش، کتابی از "مارسل بریون" ِ فرانسوی در نظر افتاد؛ کتابی در ذکر ِ جهانگشایی هایِ "تیمور ِ لنگ". به استناد ِ مقدمه ی مترجم، "بریون" تألیف خود را از روی ِ "ظفرنامه" ی "شرف الدین علی یزدی" و یک نسخه ی دستنویس ِ منحصر به فرد از همان عهد که بعدها به تصرف ِ "جعفر پاشا" حکمران ِ یمن در دوره ی امپراتوری ِ عثمانی درآمده بود، نگاشته است. تحقیق ِ درستی ِ ادعای ِ مترجم در اینجا منظور نیست، بلکه آنچه در فصل 22 این کتاب (قتل ِ شیخ عمر در فارس) در شرح ِ یک آتشگاه ِ روشن به عهد ِ تیمور در استان ِ فارس آمده است، روشنگر ِ بحث خواهد بود:
«... از یکی از تپه ها ستونی از دود بر آسمان می رفت. از اسیران پرسیدم آن دود از چیست؟ جواب دادند که از "آتشکده" برمی خیزد. پرسیدم وضع آتشکده چگونه است؟ گفتند که آتشکده دارای یک متولی و 30 خادم است و هر روز دو تن از خدام در آنجا کشیک می دهند تا آتش خاموش نشود... اسیران گفتند هر سال، هفت روز جشن می گیریم و در آن هفت روز، سکنه ی شهر به آتشکده می آیند و هر یک زکات ِ خود را به متولی ِ آتشکده می پردازند و خدام آتشگاه تا عید نوروز ِ دیگر از آن درآمد اعاشه می نمایند...
به سوی ِ "آتشگاه" رفتیم و مشاهده نمودم که در مدخل ِ "آتشکده" چند نفر که لباس کبود رنگ دربر دارند، ایستاده اند. گفتند ما خدام اینجا هستیم. به ریش سفید ِ آنها گفتم که می خواهم آتش ِ شما را ببینم. او گفت دیدن ِ آتش مانعی ندارد ولی به آن خیلی نزدیک مشو که نفس ِ تو به آتش نخورد. من قدم به "آتشگاه" نهادم، آنجا بنایی بود محقر، و اتاقی داشت که گنبدی بالای آن بنا کرده بودند و بالای ِ گنبد سوراخی بود که دود از آن خارج می شد. زیر ِ گنبد روی کف ِ زمین، یک محفظه ی آهنی بزرگ مانند ِ منقل با سوراخ های متعدد به نظر می رسید و در آن آتش می سوخت...»(نک: منم تیمور جهانگشا- مارسل بریون- ترجمه ذبیح الله منصوری- انتشارات بهزاد- تهران- 1385-صص 409-413)
به فرض ِ صحت و درستی ِ تذکره ی آتشگاه ِ فوق الذکر و قبولِ واقع بودن ِ یک ساختمان ِ گنبدی شکل ِ محقر به شکل ِ یک چهارتاق ِ بسته بر روی یک تپه در حاشیه ی یک شهر، به منزله ی یک "آتشگاه" در عهد ِ تیمور، آیا وارثان ِ قدیم ِ دیانتِ زرتشتی به عهد ِ ساسانی نیز همینگونه "آتشگاه" می ساختند؟ در پاسخ، توصیف ِ "آتشکده ی آذرخورا" در فارس به عهد ِ "پیروز" ِ ساسانی از کتاب ِ "آثارالباقیه" ی "ابوریحان بیرونی" راهگشا خواهد بود (قیاس کنید نام ِ "آذرخورا" را با نام ِ روستای ِ "آذرخواران" در جرقویه):
«...
سپس "فیروز" به آتشکده ی "آذرخورا" که در فارس است رفت و در آنجا نماز
خواند و سجده کرد ... سپس به کانون ِ آتش رفت و دید که نگهبانان ِ آتشکده و
هرابده (هیربدان) بر سر ِ کانون ایستاده اند و چنانکه باید از پادشاهان
تواضع کنند و سلام بدهند نسبت به او ننمودند. فیروز به سوی آتش برگشت و دست
و بازوی ِ خود را حوالی آتش گردانید و سه مرتبه شعله را به سینه ی خود
گذاشت مانند ِ دوستی که دوست ِ خود را به سینه می چسباند و شعله ی آتش به
ریش ِ او گرفت ولی نسوزانید ... سپس فیروز از کانون بیرون آمد و از قبه ی
آتشکده بیرون شد ...»
(نک: آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه ی اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1386، ص354)
در اینجا نیز سخن از محلی به عنوان ِ "کانون آتش" می شود در زیر ِ یک "قبه" یا "گنبد". از فحوای ِ کلام روشن می شود که محل ِ نمازگزاری و سجده ی شاه در بدو ِ ورود به "آتشکده" جدا از "کانون ِ آتش" است که بعداً به دیدن ِ آن می رود. روشن می شود که محل ِ "کانون" باید بر روی بلندی یا تپه ای بوده باشد، تنها با این تعبیر است که جمله ی «دید که نگهبانان ِ آتشکده و هرابده (هیربدان) بر سر ِ کانون ایستاده اند» معنای ِ درست می دهد و البته روشن می شود که "کانونِ آتش" گشاده و باز بوده است و افراد ایستاده در آنجا دیده می شدند. "پیروز" البته شاهی مؤمن و معتقد بوده است، چطور می توانیم بپذیریم که او اینطور راحت، بدون ِ مخالفت ِ موبدان، آتشبازی کند و حتی آتش به ریش اش بگیرد، ولی قرن ها بعد، امیر تیمور توسط ِ هیربدان از زیاد نزدیک شدن به آتش ِ مقدس منع شود به این دلیل که «نفس اش به آتش نخورد».
بی شک این توصیفات در تأیید ِ برداشتِ "واندنبرگ" از کاربری ِ ساختمانهای ِ دوگانه ی آتشکده ی "قصر ِ دختر" است: یک ساختمان و چهارتاقِ محفوظ و پوشیده ی نگهداری ِ آتش ِ اصلی که هیچکس جز موبدان - و آنهم با رعایتِ طهارت و آداب ِ کامل و استفاده از "پنام" و پوششی بر روی دهان و بینی که نفسشان آتش ِ مقدس را نیالاید- اجازه ی دسترسی به آنرا نداشتند؛ و دوم، یک چهارتاقِ گشوده به منزله ی "محراب" یا "کانونِ آتش" که اخگر ِ خود را از آتش ِ اصلی گرفته، ولی منعی ندارد که مؤمنین (اعم از "نگهبان" و "هیربد" و "شاه") به آن نزدیک شوند و نیایشی بخوانند.
تصویر 12- نمایی از مجموعه ی ساختمانی ِ آتشکده ی "قصر دختر" در تنگ ِ "چک چک"
(در
جلوی ِ تصویر-دست ِ چپ، چهارتاق ِ پوشیده ی نگهداری ِ آتش ِ اصلی دیده می
شود و آنسوتر-دست راست، "محراب" یا "کانونِ آتش" به صورت ِ یک چهارتاقی ِ
گشاده. برج ِ دیدبانی ِ کوچکی هم بر فراز ِ کوه و مشرف بر مجموعه است.)عکس از: علیرضا بستانی (آرشیو شخصی)
جمعبندی و نتیجه گیری:
نام های ِ باستانی ِ "جرقویه" و روستاهای ِ این سرزمین، وجود ِ گورستان ها و کوی های ِ موسوم به "گبری" در این منطقه، همگی دلالت بر سکونت ِ گسترده ی زرتشتیان در این ناحیه تا سده ها پس از ظهور ِ اسلام دارد. این جمعیت ِ زرتشتی که به زعم ِ ما اندک اندک و بسیار کند به اسلام گرویدند، جهت انجام مراسم عبادی و آیینی ِ خود نیاز به یک فضای ِ معماری ِ تقدیس شده داشتند. جایی که چشمه ای زلال به صورتی اعجاب انگیز از پای ِ تپه ای صخره ای در این منطقه ی کویری بجوشد، واجد ِ همه ی ارزش های آیینی –چه در شریعت زرتشتی و چه در اسلام- برای خلق ِ یک فضای ِ معماری ِ مذهبی است.
"چهارتاق" ِ موسوم به "آتشگاه" بر فراز همین تپه ی صخره ای، و بنای ِ مسجد گونه ی موسوم به "جا پا حضرت" یا "قدمگاه" در مجاورش، هرچند که در ظاهر رنگ و بویی اسلامی دارند، ولی برگزاری ِ آیین های ِ شادی ِ سالیانه ی زنان و دختران در این محل، آشکارا ماهیتی زرتشتی دارد و نه اسلامی.
برج و باروهای ِ برجا مانده ی موسوم به "دژکوه" در نزدیکی ِ این محل، علاوه بر محافظت ِ دیرپا از چهار روستای ِ مجاورش، برای ما یادآور ِ برج محافظ ِ چهارتاقیِ "قصر دختر" و دژ ِ "نخلک" است. هرچند که شیوه های معماری متفاوت است. کاریزهای ِ پای ِ دژکوه ِ جرقویه، تداعی کننده ی بستر ِ رودهای اینک خشک شده ی پای ِ دژ ِ نخلک است؛ به همان اندازه که چشمه ی دستگرد، تداعی کننده ی رودخانه ی فصلی ِ پر آب ِ مجموعه ی چهارتاق-آتشگاه ِ قصر ِ دختر است. شیوه ی جانمایی ِ تاقچه ها در جرزهای ِ چهارتاق ِ خشتی ِ دستگرد، تشابه عجیبی با همتای ِ سنگی ِ خود در "نخلک" دارد و ...
با این معانی که برشمردیم، بیراه نیست که ساختمان ِ موسوم به "جا پا حضرت" یا "قدمگاه" ِ مجاور ِ "چهارتاق"ِ خشتی ِ دستگردِ جرقویه را همان ساختمان ِ محفوظ ِ نگهداری از آتش ِ مقدس ِ زرتشتی بدانیم که به مانند ِ بناهای ِ دو گانه ی "قصر دختر"، یکی "آتشگاه" اصلی بوده باشد و دیگری "محراب و کانونِ آتش"، تا در جشن ها و مراسم ِ آیینی، زمانی که مردم ِ روستاهای اطراف در محل ِ این چشمه و آتشکده گرد ِ هم می آمدند، "آتش" را برای کوتاه مدتی از "آتشگاه" خارج سازند و در "محراب" اش به زیر ِ چهارتاقی به نظاره ی عموم بگذارند تا شادی و شعف ِ مذهبی ِ مؤمنان فزونی گیرد.
___________________________________________
سید مصطفی محمدزاده http://siyan.blogfa.com