آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

خانه‌های خدا در ایران زمین





 

 



خلاصه: آزادی دین و ایجاد پرستشگاههای مختلف دراطراف سرزمین ایران، ساختن آتشکده‌های متعدد درعهد ساسانیان، بنای مسجددر آغاز اسلام، کلیساهای ساخته شده درایران.


مسجد جامع گلپایگان قبل از تعمیر




خانه‌های خدا در ایران زمین

مهندس محمد کریم پیرنیا

سرزمین اهورائی ایران از دیرباز پایگاه پرستش یزدان پاک بوده و نام هرگوشه آن یادآور دینداری و یزدان پرستی مردم پاک دلی است که از دیرین روزگار روزان و شبان بدرگاه پروردگار جهان پیشانی نیاز می سائیدند و بزبان دل و با بوری استوار راز ونیاز میکرده اند کوه سر در آسمان بغستان (بیستون) هزاران سال پیش از اینکه شاهنشاه داریوش کارنامه خود را بر سینه آئینه وار آن بنگارد جایگاه بغستانها و پرستشگاههائی بوده است که پیشینیان با سری پرشور و دلی پاک بدان روی می آوردند و بیاری یزدان دیو دورغ و پتیاره خشکی و تنگی را از خانمان و سامان خود بدور می راندند. فره ایزدی در کوهساران طبرستان جایگزین بود از اینرو آن سرزمین سبز و دلگشا را از دیرباز (پذش خواره گر) یا کوهسارانی که بدان فره جای دارد نام نهاده بودند و نام آتوریاتیکان خود شناسنامه بخش بزرگی از این سرزمین اهورائی است.


در دل دشتهای فراخ که چون خوانی برای میهمانی مهر پرفروغ در میان ایران زمین گسترده است نام یزد و در کنار آن مهریز و مهر پادین و هفت آدور خود به تنهائی کارنامه نانوشته مردمی است که شاید دیرزمانی پیش از دیگران پروردگار را بیکتائی شناخته و ویرا نیایش کرده اند نیازی نیست که از سیستان و خوطستان و خراسان و همدان و کرمانشاهان یاد کنیم چه دریای هامون و رود هیرمند و آذر فرنبغ و آذرکاریان و ایدانه شوش و هزاران بعستان و خدای خانه که در سراسر ایران زمین پهناور پراکنده است هر یک صد گونه سخن دارند با افسوس از این یاد کنیم که کوششهای بسیار بکار رفته است تا زمان زرتشت پیامبر آشوی پاکدین ایران را چندان پیش آورند که یکتاپرستی سره و پاک از هرگونه آلایش وی تازگی نداشته باشد اما زبان بس کهن برجای مانده شگفت می نماید. اما اگر به پیام آسمانی اوستا و سرودهای ارجمند آن که از زرتشت است گوش فرا دهیم گفته ایشان را به آسانی میپذریم زرتشت چنان یکتاپرستی را سره و بی پیرایه فرود آورده که جز اهورای مزدا یا مزدای اهورا خدای دیگر را در خور ستایش وپرستش نمی داند و در این راه چنان پا فشرده است که بغانی چون میترا و آناهیتا و وایورا که از دیرباز نزد آریانژادان پایگاهی ارجمند و آسمانی داشته اند از بارگاه خدائی فرود می آورد وخدایان دیگر را بی باکانه دیو     می نامد و ایرانی دیندار و پیرو راستی و پاکی را از درگاه آنان بدور میراند.

اگرچه شاهنشاهان هخامنشی که خود از فره ایزدی برخوردار بودند بانگیزه ارج گذاری به آئین نیاکان یا برای بدست آوردن دل زیردستان و مردمی که زیر چتر شاهنشاهی بزرگ می زیستند بغان دیگر را آرام آرام به جایگاه نخستین خود در آوردند اما باز هم همه جا خدای بزرگ را اهورامزدا خوانده و سنگنوشته ها و (کتبیه ها) را بنام وی آغاز کرده اند و چون بی چون و چرا (خدای بزرگ اهورامزداست …… ) آسان گیری و زیردست نوازی شاهنشاهان ایران چه در روزگار باستان و چه پس از آن همیشه این زمینه را فراهم آورده است که در سرتاسر شاهنشاهی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و بتوانند پرستشگاهها و بغستانهای خود را آباد نگهدارند.

برای نخستین بار در جهان کورش چوب ببابل درآمد نه تنها مردم آن سامان را در دین خود آزاد گذاشت که خود نیز بپرستشگاه بابلیان گام نهاد و برای فرزندان ایران این سرود را بیادگار گذاشت که (هرجا که روم صاحب آن خانه توئی تو) یهودان را که چون ایرانیان پروردگار را بیگانگی می شناختند از بند آزاد کرد و فرمان داد تا پرستشگاه ایشان در قدس از نو بنیاد شود و چنان کرد که نام ارجمندش در کتاب آسمانی چون نجات دهنده و فرستاده یهوه درآید.

میگویند (و خرده میگریند) که چرا جانشینان کورش گهگاه پرستشگاهی بیگانه را ویران کرده اند، چرا خشایارشا بگفته خودش (دیودانه) یا بغستان مردمی را که دین ایرانی داشته اند درهم کوبیده آیا باین اندیشیده اید که برپا شدن دیودانه ها و بغستانهائی که برای خدایانی چند برپا میشده بیکدلی و یک سخنی وهم آهنگی مردم شاهنشاهی گزند می رسانده است وگرنه همین خشایارشا و جانشینانش به گواهی اسفار کتاب مقدس هریک جدا جدا در آبادی پرستشگاه خدای یگانه در سرزمین قدس کوشیده اند و از خزانه شاهی در بازسازی آن هزینه کرده اند هرچند که خود دینی دیگر داشته اند (تا دیر نشده است اینرا نیز بیاد آوریم که ساسانیان هم با همه سختگیری که در پیشبرد آئین زرتشت داشتند تنها بر جدا دینانی سخت گرفته اند که بدستاویز پیروی از آئین کشور هم نبرد ایران چهره ستون پنجم دشمن بخود گرفته بودند وگرنه اینهمه دیر و کنشت که از نسطوریان در گوشه و کنار ایران بویژه در آذربایجان از آن زمان بجای مانده پاسخ دندان شکنی بسخن آنانکه دین باوری ساسانیان دست آویز خرده گیری کرده اند.



بسخن نخست باز میگردیم و رفتار شاهنشاهان هخامنشی را بیاد می آوریم که آزاد منشانه از کیش و آئین مردم خود پشتیبانی میکردند و چون خود از فره ایزدی بهره مند بودند خدا خانه ها و بغستانها را آباد میداشتند. چون گئوماته مغ به نیرنگ به تخت شاهنشاهی تکیه زد بسی خداخانه و ایدانه را ویران ساخت. نام این دروغزن چنانکه یونانیان گفته اند اسفندانه یا اسپندانه بوده (که در گویش امروز اسفندیار شده است) این نام خود میرساند که وی بدین زرتشت یا آئینی همانند آن پای بند بوده و چون ایدانه ها یا جایگاههای برگزاری آئین بیشتر برای نیایش بغانی چون میترا و آناهیتا و وایو و بغان دیگر آریائی برپا میشده و یا چون دیو دانه ها پرستشگاه  * دیویسنان یا جدا دینان بوده گئوماته یا اسپنداد (که شاید داریوش نخواسته است نام دینی ویرا بیاورد) به ویرانی آنها فرمان داده است اما داریوش شاهنشاه که نگهبان فرهنگ شاهنشاهی و ناگزیر پشتیبان و نگهدار مردم زیر دست بوده فرموده است که ایدانه ها را (که جای زیارتگاه های کنونی داشته) از نو بسازند.


چهار طاقی نیاسر کاشان


جانشینان داریوش بغن دیگری را که هستند (و وی و فرزندش هرگز از آنان نام نبرده اند) بنام میخوانند و در کنار نام اهورامزدا میترا و آناهیتا را یاد میکند و پیداست که از آن پس در کنار آتشکده ها ایدانه هائی برای میترا و آناهیتا نیز برپا میشده و نشانه هائی داریم که جز پرستشگاههای ایرانی بغستانهای دیگری هم از مردم جدادین در گوشه و کنار ایران برپای بوده و کسی از برگزاری آئین در آنها پیشی نمیگرفته است برای نمونه باید از کوه و گل زندان سلیمان یاد کنیم که درست در کنار تخت سلیمان و آتشکده آذرگشنسب یا آتشکده شاهنشاهی بوده و از دیرزمان مردم بومی را بسوی خود میکشانده است و روزگارانی چشمه آب آن راه خود را گردانده و به گونه خمی تهی درآمده است. و یا کوه بغستان و پرستشگاههای کنار آن که هنوز تهرنگ آنها برجای است و از کجا که معبد عظیم و باشکوه دورانتاس در چغازنبیل با فاصله کوتاهی که با پایتخت زمستانی هخامنشیان (شوش) داشته در آن روزگار هم فراموش شده درگوشه افتاده ای بوده است.

یورش اسکندر به ایران همچنانکه کاخها و خزانه های شاهنشاهی را بباد تاراج داده و بدست آتش سپرده و بی چون و چرا بغستانها و پرستشگاههای ایران آنروز را هم که گنجینه های مالامال از زر و سیم و گوهر در کنار داشته رها نکرده است و اگر سرنوشت بسیاری از آنها ناآگاهیم دست کم گنجینه دژنبشت را که سرشار از نوشته های ارزنده دینی و پایگاه دانش و فرزانگی مغانه بوده است فراموش نخواهیم کرد. اشکانیان اگرچه بیشتر بسوی میثریسنی و آئین مهر گرایش داشته اند اما در میان شهریان آن دودمان نیز شاهنشاهانی چون ولخش بودند که از آئین زرتشت پشتیبانی میکردند از این گذشته اشکانیان نیز مانند پیشینیان خود هخامنشیان درباره دین سختگیر  نبوده اند و مردم شاهنشاهی در روزگار ایشان نیز از آزادی در برگزاری آئین های دینی برخوردار بوده اند.

شاهنشاهی ساسانی از آغاز به پشتیبانی بی دریغ از کیش زرتشت کمر بست و اردشیر که خود موبدزاده و فرزند موبد آتشکده استخر بود، همزمان با ساختن کاخ و شاید پیش از آن آتکشده ها و بغستانهای باشکوهی برپای کرد. چنانکه آتشکده بزرگ و شکوهمند بارین یا اتراک که بگفته اصطخری بیرون شهر گور براه استخر بر برکه ای نهاده (و بتازگی بیهوده بکاخ اردشیر نامور شده) نشانه ارجمندی از دلبستگی وی به ساختمانهای دینی است.

از روزگار ساسانیان آتشکده های بسیاری در سراسر ایران به ویژه در پارس بجای مانده و هرچند کوشیده اند شاهنشاهان این خاندان را بدشمنی سرسختانه و آشتی ناپذیر با دینهای دیگر نامور کنند اما سخن درست  اینست که جز با کسانیکه چون ستون پنجم دشمن به بهانه همدینی با همسایگان بهم میهنان خود گزند میرساندند و خود را بیگانه میگرفتند مردم دیگر با هر دین و آئین در زیر سایه چتر شاهنشاهی آزاد وار میزیسته اند گاهی مهربانی شهریاران با کسانیکه مردم دیگر با هر دین و آئین در زیر سایه چتر شاهنشاهی آزادوار میزیسته اند گاهی مهربانی شهریاران با کسانیکه زرتشتی نبودند بدانجا می کشید که چون یزدگرد از سوی موبدان نبودند بدانجا میکشید که چون یزدگرد از سوی موبدان سرسخت بر سر نامشان واژه بزه گر افزوده میشد آزادمنشی و آزاد اندیشی برخی از ایشان تا بدانجا بود که مانی با دلیری دین تازه و نو آورده خود را به شاهنشاه شاپور پیشنهاد میکرد و کتاب خود را شاهپورگان مینامید یا دانشمندان و آزاد اندیشان رومی که دربرابر سرسختی سر رشته داران دین کشور خود و شهریاران پشتیبان  ایشان آزرده بدرگاه شاهنشاهان ایران پناه میگرفتند و دانش خود را در دانشگاههائی مانند جندی شاهپور بی دریغ در دسترس مردم دانش پژوه میگذاشتند ترسایان نسطوری و دیگر دسته هائی که ترسائی را بهانه دشمنی با هم میهنان خود نمی دانستند به ‌آزادی در کنار همشهریان زرتشتی خود می زیستند و مانند ایشان پرستشگاه و دیر و کنشت داشته اند کلیسای مریم رضائیه و بناهای دیگری که بی چون و چرا کنشت بوده و بیهوده به آتشکده و مهرابه نامور شده گواه گوینده این آزادی است.

در زمان ساسانیان کیش زرتشتی دیگر آن کیش سره و بی پیرایه روزگار زرتشت نبود آئین های بسیاری بر آن افزوده شده بود و بجز مغان نامور آریائی مانند مهر و آناهیت مغان دیگر چون بهرام (ورثره غنه) نیز جای خود را در پرستشگاهها باز یافته بودند و هرجا شاهنشاهان ساسانی و بزرگان و سرشناسان آتشکده برپا میکردند در کنار آن بغستان بهرام نیز میساختند و به ویژه آنکه بهرام ایزد دشمن شکار و جنگاور پشتیبان رزم آوران و سپاهیان بود و بنام وی برفراز کوه ها دژهائی برپا میشد که جایگاه آتش بهرام نیز بود و گاهی شکوه اینگونه دژها از آذران دیگر نیز بیشتر بود. (مانند دژ کاریان یا قلعه دختر فیروزآباد که دست کمی از آتشکده کاریان ندارد.)

در کارنامه ادشیر بابکان چون از کارهای نیک شهریار یاد می کند میگوید:

(بس آتش بهرام نهاد) آذران سه گانه آذرگشنسب. آذر فرنبغ. آذر برزین مهر هرکدام برسته ای از مردم چون بشهریاران و رزم آوران، دانمشندان و موبدان و برزگران، پیشه وران وابسته بود و گذشته از آنها هر شهر و روستا تا دهکده های کوچک هم برای خود آذری داشتند و آتشکده ای درخور آن برپا میکردند که ویرانه های آنها کم و بیش در گوشه و کنار ایران هنوز بجای مانده است.



پس از اسلام

آفتاب درخشان اسلام از باختر بر سرزمین اهورائی ایران تافت و مردمی که از دیرباز با یگانه پرستی خود کرده بودند این پیام آشنا را خوشتر و بیشتر از همه دریافتند و بجان و دل پذیرفتند. الله پروردگار بیچون فرموده بود: «قل یا هل الکتب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبدالا الله والا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضاُ اربابامن دون الله فان تولوا اشهدوا با نامسلون. 630 آل عمران».

بگو: ای اهل کتاب بیائید سوی کلمه ای راست که میان ما وشما است. تا نپرستیم مگر خدا را و چیزی را شریک او نگیریم و بعضی از ما بعضی دیگر را بغیر از خداوند پروردگاران (خود) نگیرد. واگر روگردانیدند. پس بگوئید : گواه باشید که ما گردن نهادگانیم (تفسیر رهنما).

ایرانی از دیرباز با این پیام آشنا بود پیام آشنا را بگوش دل شنید و بجان دل پذیرفت پروردگار یکتائی را که بنام اهورا می شناخت دیگر باره با نام تازه اش الله (که بسیار باهورا می مانست) نیایش کرد. بغستانهائی که از روزگار زرتشت جایگاه پرستش یزدان پاک و خدای یگانه بیچون بود دگرباره بنام خداخانه ومزکت و مسجد کاربرد نخستین خود را بازیافت با همان ویژگی و همان بی پیرایگی که روز نخست بود دیری نگذشت که ایرانی مسلمن در هر شهر و روستا برپایه آتشکده ها و مهرابه ها مسجدها و خداخانه های باشکوهی برپای کرد یا همان جایگاه را که نیاکانش در آن خدای یگانه را نیایش میکردند باز پیرائی کرد.


مسجد شیخ لطف الله اصفهان


مسجد در آغاز اسلام بنائی بس ساده و بی پیرایه بود چون سعد وقاص با سپاهیانش به تیسفون درآمد درکنار آن شهرکی برپای کرد که جایگاه سپاه اسلام باشد و خود مسجدی و درالاماره ای ساخت که از آنجا بر شهرهای تازه گشوده فرمان براند گویا کاخهای زیبا و پیرایه های چشمگیر پایتخت شاهنشاهی چنان ویرا فریفته بود که سادگی و بی پیرایگی خانه خدا  را از یاد برد دستور داده بود که چند لت از درهای کاخ را که پس از تاراج آذین ها و زر و گوهرها باز هم زیبا و دلفریب بود از پایتخت ویران شده و درهم کوفته بشهرک نوپا بیاورند یکی را بر مسجد و دیگری را بر دارالاماره در بیاویزی و آنگاه دربان بگماری و روی از مسلمانان بپوشی ترا سایبانی که در آن کارگزاری کنی و خانه ای که در آن نماز برپای داری بس است پس از آن تاچندی کس دلیری آنرا نداشت که ساختمان باشکوه برپا کند اگرچه برای پرستش الله باشد مسجدها و خداخانه ها جز سایبان ساده و بی پیرایه ای نبود که گهگاه صحن کوچک با چند صفه سرپوشیده درکنار داشت اما ایرانی زیباپرست تاب این سادگی را نیاورد چندی نگذشت که معماری باشکوه دوران ساسانی با هم پیرایه ها و زیبائیهایش در خدمت مسجمد درآمد سرپوشیده های خرد و ساده جای خود را به شبستانهای گسترده و پردهانه داد چنانکه هزار سال پیش از آن در شوش و تخت جمشید پدید آمده بود و دیری نگذشت که ایوانهای سردر آسمان و گنبد خانه های آسمان مانند کاخهای اشکانی و ساسانی نیز هرچه نغزتر و مردم وارتر بمسجد کشانده شد.

ایرانیان بپاکیزگی و دوری از هرگونه پلیدی بیش از هرچیز ارج می نهادند و از این رو در کنار هر بغستان و آتشکده و مهرابه پادیاوی داشتند که پیش از درآمده به پرستشگاه دست و روی خود را در آن می شستند و جامه ای پاکیزه و سفید می پوشیدند و پنام بسته به نیایش می پرداختند (و این همان چیزی است که بنام پاتسیو و پاسیو و پیشیویه باختر زمین رفته است) پس از پذیرفتن اسلام نیز در کنار هر مسجمد پادیاوی افزودند تا پیش از گزاردن نماز پاک و صافی شوند اینگونه پادیاوها که نام وضوخانه بخود گرفته بود گاه چون گودال باغچه و گاه چون حوضخانه وگاهی نیز تنها جوی ساده و یا پاکنه و یایابی است که هرجا مسجد هست میتوان دید.

پیش از اسلام آتشکده ها تنها گنبدخانه یا آتشگاه و رواق پیرامون آن نبود درکنار آتشکده دبستان و دبیرستان و فرهنگستان و بیمارستان و رصدخانه نیز می ساختند درکنار مساجد ایران نیز همانند آنها پدید آمد و بویژه در شهرهای بزرگ گاه میشد که مجموعه آن کوئی بزرگ را در خود میگرفت چنانکه هنوزهم نمونه های چشم گیری از آنها برجای مانده و روز بروز گسترده تر و باشکوه تر شده است.

در ایران رسم بر این بود که هر شهریار یا هر کس که دستگاهی داشت برای اینکه نامی از خود بجای گذارده گذشته از مسجد و خانقاه و بازار و گرمابه ای که بنام خود می ساخت بر مسجد کهن شهر نیز چیزی می افزود چنانکه کم کم این مجموعه ها بصورت موزه درمی آمد برای نمونه میتوان جامع اصفهان یا اردستان و مجموعه آستانه مقدس حضرت رضا علیه السلام را یاد کرد. آراستن خانه های خدا تنها بساختن و پادیاری (حفظ) مسجد (ویا پیش از آن آتشکده) پایان نمی یافت پرستشگاههای آئین های دیگر مردم ایران هم که کیش یگانه پرستی داشتند و یا بآن نزدیک بودند چون مسجد و آتشکده آبادان میشد. چنانکه در سرتاسر کشور شاهنشاهی در هر زمان در کنار آتشکده و مهرابه و کنشت و در سایه انداز مسجد کلیسا و کنیسه نیز برپا میشد و چه بسا که شهریاران ایران از خزانه خود برساختن اینگونه پرستشگاهها هزینه میکردند کنشت های ترسایان نسطوری و نوبهارها و مهرابه های مردم خاور و باختر ایران زمین که جدا از دین بیشینه مردم آئینی داشتند بروزگار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی و ساسانی و کلیساها و کنیسه هائی که هنوز در بیشتر شهرهای بزرگ ایران آبادان است و بروزگار شهریاران مسلمان ایران برپا شده یا بازپیرائی شده گواه این سخن میتواند بود.

از کلیسای مریم رضائیه پیش از این سخن گفتیم برای نمونه از چند دیر و کنشت دیگر نیز یاد میکنیم که در سر آنها کلیسای طاطاوس قدیس در بسطام آذربایجان (میان خوی و ماکو) جای گرفته و همه ساله بجز ارمنیان ایران مسیحیان سراسر جهان از راه دور بدانجا روی میآورند و آئین های کهن را که از صدها سال پیش بیاد مانده در آنجا برگزار میکنند. سنگنوشته عباس میرزا فرزند برومند پسین صده های ایران بر پیشانی بخش نوساز این کنشت (که بهزینه شاهزاده ایرانی ساخته شده) ما را از گفتگوی بیشتری بی نیاز می کند در اینجا شایسته است یادآور شویم که در میان ساختمانهای کهن و باستانی ایران که شمارش بیش از هزار است این کلیسا در رده نخستین ساختمانهائی است که بفرمان خدایگان شاهنشاه آریامهر با هزینه چشمگیر و با یاری جستن از بزرگترین و نامورترین کارشناسان و هنروران جهان باز پیرائی میشود. کلیساهای وانک و مریم و بیت لحم در جلفای اصفهان که لفرمان شاهنشاه صفوی بنیاد شده از دلفریب ترین کنشتهای جهان است که شاید در جهان مسیحی هم در زیبائی و نغزی بی مانند باشد بجز اینکه در همه شهرهائی که هم میهنان مسیحی ما زندگی میکنند برای خود کلیسا دارند که از میان آنها کلیساهای شیراز و استپانوس قدیس جلفای آذربایجان و کلیسای سرکیس خوی و کلسای کهن تهران در کوی پامنار را همه می شناسند.



بسخن نخست باز میگردیم و رفتار شاهنشاهان هخامنشی را بیاد می آوریم که آزاد منشانه از کیش و آئین مردم خود پشتیبانی میکردند و چون خود از فره ایزدی بهره مند بودند خدا خانه ها و بغستانها را آباد میداشتند. چون گئوماته مغ به نیرنگ به تخت شاهنشاهی تکیه زد بسی خداخانه و ایدانه را ویران ساخت. نام این دروغزن چنانکه یونانیان گفته اند اسفندانه یا اسپندانه بوده (که در گویش امروز اسفندیار شده است) این نام خود میرساند که وی بدین زرتشت یا آئینی همانند آن پای بند بوده و چون ایدانه ها یا جایگاههای برگزاری آئین بیشتر برای نیایش بغانی چون میترا و آناهیتا و وایو و بغان دیگر آریائی برپا میشده و یا چون دیو دانه ها پرستشگاه  * دیویسنان یا جدا دینان بوده گئوماته یا اسپنداد (که شاید داریوش نخواسته است نام دینی ویرا بیاورد) به ویرانی آنها فرمان داده است اما داریوش شاهنشاه که نگهبان فرهنگ شاهنشاهی و ناگزیر پشتیبان و نگهدار مردم زیر دست بوده فرموده است که ایدانه ها را (که جای زیارتگاه های کنونی داشته) از نو بسازند.


شاهزاده ابراهیم کاشان


آرامگاه استرو مردخای در همدان و آرمگاه حبقوق پیامبر در تویسرکان و کنیسه های اصفهان و یزد و دیگر شهرهای ایران نیز گواه زمان دراز پشتیبانی ایرانیان از همه خانه هائی است که در آنها بگونه ای و بزبانی از خدای یگانه یاد میشود. شاهنشاهان ایران از فرکیانی برخوردار بودند این فره از سوی خداوند بشهریار ایران ارزانی میشد شاه سایه خدا بود و از همین رو خانه های خدا را آباد میکرد این شیوه پسندیده هرگز از یاد نرفت و روز به روز نیرو گرفت تا به امروز که خدایگان شاهنشاه آریامهر آبادی و بازپیرایی خانه های خدا را سرآغاز برنامه و کار و زندگی درخشان خود نهادند.

پاورقی ها:

* شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان فتح الله

برگرفته از http://www.ichodoc.ir


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد