آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

اثرمیتراییسم بر ادیان هم دوره


...هنگامی که اسکندر به ایران یورش آورد، آیین زرتشت در ایران پابرجا بود و اسکندر ساختار آن را در هم ریخت.اینکه پیش از گرفتن بابل، اسکندر به بازسازی پرستشگاههای کهن بابلی که خالی مانده و ویران شده بودند پرداخت، نمایانگر چند نکته است:

§    مردم دیگر از پرستشگاههای کهن استفاده نمی کردند.

§    در طی 220 سال فرمانروایی هخامنشیان هیچ پرستشگاه نوینی جای پرستشگاههای کهنه را نگرفته بود.

§    یونانیان دوباره سازی پرستشگاهها و خدایان کهن را پیروزی بر پارسیان می انگاشتند.

§  هدف یونانیان گسترش دین خود نبود بلکه میخواستند زرتشتی گری را از میان بردارند.از این رو خدایان رومی را جایگزین نکردند چونکه می دانستند این خدایان بیگانه از سوی مردم پذیرفته نخواهند شد.به جای آن، آیین کهن مردم را گسترش دادند، زیرا مردم آسانتر آن را می پذیرفتند و اسکندر به هدف خود که از میان برداشتن زرتشتی گری بود می رسید.همان آیینی که ارسطو، استاد اسکندر، درموردش گفته بود:

"اگر آن را نابود کنی یکی از ستونهای بلند مرتبگی در جهان را نابود کرده ای ."

اینکه میتراییسم در بخشهای باختری ایران که نزدیکتر به روم بودند دوباره سازی شد، گواه این گمان است.

میترا یا مهر از خدایان کهن آریاییها بود و زندگی دوباره بخشیدن به او کاری به نسبت ساده بود. باور مردم بر این بود که میترا فرزند آناهیتای باکره(خداوند آب) و نگاهدارآدمی شمارده می شد.

این فرمانروایان بودند که به اندیشه های مذهبی شکل دادند، پیامبران تنها کیشها را بنیاد نهادند و بدون کمک فرمانروایان نمی توانستند آنها را گسترش دهند...

فرمانروایان رومی به سربازان خود دستور دادند که از گسترش آیین میترایی در میان ایرانیان پشتیبانی کنند.از این رو سربازان رومی با میترا، خدای تازه، آشنا شدند و آموختند که به آن احترام بگذارند.به زودی بسیاری از سربازان رومی، خود هواداران سرسخت میترائیسم شدند و نقش بزرگی در گسترش این آئین از باختر ایران تا اروپا بازی کردند.در اروپا میترائیسم را آئین سربازان و بازرگانان می دانستند زیرا ایشان نخستین گروه پیروان این کیش بودند.

در همین زمان مسیحیت نیز پدیدار شد اما تهدیدی بر میتراییسم شمارده نشد، چون در میان فرمانروایان پشتیبانی نیافت. در قرنهای ابتدایی پس از میلاد مسیح، میتراییسم رقیب بسیار جدی مسیحیت بود، چراکه در آن زمان میترا تنها ناجی و نشان دهنده ی راه و آیین زندگی بود. این وضعیت تا 224 سال پس از میلاد مسیح که ساسانیان فرمانروایان میتراییست باختر ایران را سرنگون کرده و زرتشتیگری را آیین رسمی دولتی نمودند، ادامه داشت.

به همین شکل کنستانتین، امپراتور روم، نیز 312 سال پس از میلاد مسیح، مسیحیت را آیین رسمی دولت روم قرار داد و به این ترتیب میتراییسم رو به نابودی رفت. با سرکوبی منظم دو ابرقدرت زمان، میترائیسم ریشه کن شد، به گونه ای که امروزه آگاهی اندکی از آن در دست است.در حقیقت تاریخ پادشاهی اشکانیان نیز به همراه میترائیسم از میان برداشته شد و ما از ایشان بسیار کم می دانیم.

در طی 300 سال آخر رواج میترائیسم، این کیش بر قلب و اندیشه پیروانش چیره و آئین های میترایی جزو زندگی روزمره ایشان بود.برای ریشه کن کردن میترائیسم، مسیحیت و زرتشتی گری چاره ای نداشتند به جز اینکه بخشهای زیادی از آئینهای آن را بپذیرند.

امروزه در میان مردمان آن سرزمینها رسمهای کهن که ریشه در میترائیسم دارند به چشم می خورند.برای نمونه ایرانیان، هنوز شب یلدا، بلندترین شب سال را جشن می گیرند.اما یلدا به معنی زایش است و اشاره به زایش خورشید دارد. بلندترین شب سال با تقویم کنونی 21 دسامبر است و پس از آن هر روز خورشید بیشتر در آسمان می ماند.شب قبل از آغاز این پدیده، مردم گرد هم آمده و تا بامداد جشن می گرفتند و پگاه را چشم به راه زایش میترا از اناهیتای باکره می ماندند.

در مسیحیت، زایش عیسی مسیح از مادر باکره اش که در روز 25 دسامبر جشن گرفته می شود، جایگزین زایش میترا گشته است.

در میان زرتشتیان، مهر یک ایزد شناخته شد و یک روز و یک ماه را مهر نامیده­اند.پرستشگاه های زرتشتی«درمهر» نامیده و در آنها آتش نگاهداری شد.گواه دیگر این گمان، نقش گرفتن آتش و مهرابه به جای پیکره ی ملکه بر یک روی سکه های اشکانی در سده نخستین مسیحی می باشد که همزمان با قدرت گیری میتراییسم بود.این نشانه ای از اهمیت آتش و بستگیش به مهر است.

«فادر کریسمس»، بابا نوئل، یا سنتا که از دل سرما درشکه اش را گوزنها با شاخهای زیبا بر آسمان می کشند و گرما و شادمانی را از دودکش بخاری به درون می آورد، همان نشانه زایش خورشید است. درحقیقت، پدر بالاترین رده در سلسله مراتب میترائیسم هم می باشد.

به همین شکل، دست دادن در هنگام پیمان بستن، از آیینهای میترایی می باشد که خدای داد و ستد نیز بود.هند وآریاییها به هنگام آشنایی کف دو دست خود را به هم می چسباندند و ایرانیان کهن کف دست را به سوی پیشانی می بردند. این رسم در کنده کاریهای تخت جمشید نمایان هستند.

آموزشهای زرتشت در هفت امشاسپندان ساده شده تا جایگزین هفت مرحله میترائیسم باشند. هفت روز هفته در تقویم گریگوری هم به بازمانده آئینهای میترایی نسبت داده شده است...

در آغاز قسمت عمده آیین مسیحیت را میترائیسم تشکیل می داد ولی به مرور زمان، هنگامیکه موقعیت دین رسمی امپراتوری روم را پیدا می کند، جریان تصفیه ایده های شرقی شروع می شود.حتی آوازها و سرودهای مذهبیِ «پارسی» که در آن«اَشوزرتشت» تولد ناجی(حضرت عیسی) را پیشگویی کرده و به تعمید او نیز اشاره شده و در انجیل هم آمده، قانونی و مقدس به حساب نیامدند...

دین مسیحیت با ترس شدید از نابودی روم در مقابل پارسها، کوشش می کند خود را مستقل کند،«امپراتوری روم» به سبب جنگهای خود با «امپراتوری پارس(ایران)»، مهد میتراییسم را دشمن همیشگی و جدی خود می دانست و به همین دلیل احساس نیاز به ایدیولوژی مستقل دولتی برای مقابله با هرگونه تاثیر از سوی ایران و ایده های شرقی رشد می کند و مسیحیت چون پدیده ای نو ، پیروزی خود را جشن می گیرد.در قرن چهارم میلادی، زمانیکه ساسانیان به طور کامل ریشه دواندند، نه فقط پیوندهای دولت بلکه دین جای محکم خود را پیدا می کند.در زمان اردشیر، اوستا به عنوان کتاب مقدس، رسمی می شود.الفبای اوستایی که شامل 48 حرف است و از جهت بیان گونه های آوا یکی از کاملترین الفباهای دنیاست، پایه ای می شود که سرودهای اوستا، که آن زمان شفاها،نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده بود، روی 12 هزار قطعه پوست آهو نوشته شود.

میتراییسم به عنوان سازنده ساختار خشک و بسیار منظم، به سلسله مراتب سخت وفادار است و برای رسیدن به پله های جدید، نیاز به مردانگی عظیم و قهرمانی شخصی بوده و بدین ترتیب روز به روز از تعداد پیروان کاسته می شده.مسیحیت از این نظر بیشترمردمی بوده و هرکدام از اسقفها می توانستند پایه گذار جریان نو مسیحیت باشند. تاریخ مسیحیت، انباشته از خرافات متنوع و مسائل من در آوردی رنگارنگ، از ایده های شرقی دور می شود وبه هم پیچیدگی فقهی پیدا می کند و خطر افتادن به دام صوفیسم تهدیدش می کند.

میتراییسم سفت و سخت به بروز مسایل از خود ساخته، گمراهی و کفر امکان نداد و حتی در محیط جنگ که میتراییسم در آن رشد کرده بود، صحنه شرط بندی فقهی نشد ، در صورتیکه مسیحیت به عنوان یک ایدیولوژی همه کاره، به مردم اجازه داد با اعتقادات و نظرات مختلف و متنوع، زیر نشان عیسی مسیح، پیرو و هوادار باقی بمانند که این شرایط، نقش بسیار عمده ای را در پخش و توسعه کلی دین مسیحیت ایفا کرد.

بدین ترتیب دموکراسی در مسیحیت  و بسته بودن میتراییسم، بسیاری از مسایل را مشخص کرد و به دلایل سیاسی میتراییسم متحمل شکست می شود.  

برگرفته از

رویای سبز

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد