آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

با غیرت، برای نیکی بکوشیم!

با غیرت، برای نیکی بکوشیم!
موبدیار دکتر راشین جهانگیری   
بر گرفته از برساد
Image
"ما پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک را که در این‌جا و جاهای دیگر به عمل آورده شده و به عمل آورده خواهد شد، بزرگ می‌شماریم، چنانکه ما(خود) با غیرت برای نیکی می‌کوشیم."

                                                   (هفتن‌یشت بزرگ، کرده‌ی یکم(یسنای 35)، بند دوم)

نیکی یا نیک واژه‌ای است با درازنای معنایی بسیار ژرف و گستره‌ی مفهومی بسیار وسیع، بطوریکه پیامبران، حکما، اندیشمندان، ادبا و آموزگاران دین و دانش هر یک جلوه‌ای از آن را به روی دیدگان جویای حقیقت خواستاران گشوده‌اند.

دین و پیام آسمانی آورده شده و آموزش داده شده از سوی اشوزرتشت پیامبر، یکی از غنی‌ترین میراث‌های بشری در زمینه‌ی نیکی، نیک، خیر ، مینوی فزاینده، وهو(خوب، به)، وهیو(بهتر)، وهیشتَ(بهترین) در برابر بدی، بد (اَکَ)، شر، مینوی کاهنده و دیگر صفات برتر و تفضیلی از این ریشه است.

یگانه پیام جهان‌شمول در سراسر جهان بشری، به جرات همان است که از ایران باستان 3700 و اندی سال پیش برجای مانده است یعنی: هومَتَ(اندیشه‌ یا پندار نیک)، هوختَ(گفتارنیک) و هوَرشتَ(کردارنیک) و چنانکه در آغاز آورده‌ایم، در پیام دینی هفتن‌یشت بزرگ نیز بدان اشاره شده است.

نیکی؛ خیر، احسان، کَرَم، جود و بخشش، خدمت، رادی، جوانمردی، راستکرداری، پرهیزگاری و ده‌ها و صدها مفهوم انسانی- اخلاقی دیگر همه در ظرف واژه نیکی گنجیده‌اند و هر یک از بزرگان دانش و دین، ادب و حکمت، به گوشه‌ای از این دریای بزرگ منش انسانی، پرداخته‌اند.

اما به راستی این گاتهای اشوزرتشت است که به ظرافت و زیبایی، دو مینو  نیک و بد را معرفی می کند. گاتهای بزرگ، نیک(وَهیُو) و بد(اَکِم) را دو مینوی آغازین پدید آمده(شنیده شده) در عالم خوَفِنا(رویا- خواب- تصور) می‌شناساند که هر یک در بسترهای مَنِشن و گُوِشن و کُنِشن بشری، رشد و گسترش و امکان بروز و آشکار شدن می‌یابند. در همین‌ گلوگاه است که اشاره مستقیم می‌کند بر ابزار دانستن و دانایی برای گزینش درست از میان این دو مینو.(برداشت از گاتها-هات 30 بند 4)

در بند دیگر، زندگی(گَ اِم) و نازندگی(اَجیایتیم) را نخستین ماحصل تقابل و رویارویی و رسیدن به یکدیگر، این دو مینو از ازل معرفی می‌کند که تا به ابد نیز چنین خواهد بود. بهترین راه شناخت بهترین(وهیشت) از
بدترین(اَچیشت) شاقولی است به نام راستی(اَشا) که هم‌واره در برابر دروغ  ایستاده و قد برافراشته است. چرا که در ادامه‌ی همین بند، می‌خوانیم که بهترین منش برای خواستاران اشا و بدترین برای خواستاران دروغ است.(برداشت از گاتها-هات 30 بند 5)

در سراسر گاتها، اوستا و دیگر متون دینی کهن و تازه‌تر زرتشتی، آرزوی نیکی ورزیدن در اندیشه و گفتار و کردار، آرزو و کام و خواسته‌ی ازلی و ابدی نوع بشر است. در یادگار بزرگمهر که یکی از نوشته‌های پهلوی بازمانده از بزرگان دین و دانش این دیار است، سخنی چند درباره‌ی بهی و بدتری و رابطه‌ی آنها با سه بُعد وجودی انسان یعنی اندیشه و گفتار و کردار آورده شده است با این مضمون که:

" - از مردم کدام فرخ‌تر؟ آنکه بی‌گناه‌تر. - چه کسی بی‌گناه‌تر؟ آنکه بر قانون یزدان راست‌تر بایستد(=استوارتر باشد) و از قانون دیوان بیشتر بپرهیزد. - قانون یزدان کدام و قانون دیوان کدام است؟ قانون یزدان بهی و قانون دیوان بدتری است. - چه بهی و چه بدتری است؟ بهی؛ اندیشه‌ی نیک، گفتار نیک و کردارنیک و بدتری؛ اندیشه‌ی بد، گفتار بد و کردار بد است. - چه اندیشه‌ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک و چه، اندیشه‌ی بد، گفتار بد و کردار بد است؟ اندیشه‌‌ی نیک؛ معتدل‌اندیشی و گفتارنیک؛ راستی و کردارنیک؛ رادی است. اندیشه‌ی بد؛ افراط‌اندیشی، گفتار بد؛ دروغ‌زَنی(دروغ گفتن) و کردار بد؛ بُخل است. - معتدل‌اندیشی، رادی، راستی، افراط‌اندیشی، بُخل و دروغ‌زنی چیست؟ معتدل‌اندیشی این که (هر کس) زوال پدیده(های) گیتی را ببیند(و) کام به چیزی برد که از بهر آن، تن به مجازات و روان به دوزخ نرسد. رادی این که (کسی) بهره(=حق) تن را از تن (و) روان را از روان باز نگیرد. راستی این که (هر کس) نسبت به روان خود راست(=صادقانه) و نافریبکارانه رفتار کند. افراط‌اندیشی این که (کسی) گیتی را جایگاه(آرامش) و مینو را ناآرام پندارد و کام بر آن چیزی برد که آشفتگی تن، مجازات و پادافره از فرجام آن باشد. بُخل این که (کسی) بهره تن را از تن و بهره روان را از روان باز دارد. دروغ‌زنی این که (کسی) تن به کامه(=شهوت) (و) روان را به فریب وادارد."

همه‌ی این نوشتار‌های سپندینه گوشزد می‌کنند که نیکی ابزاری است شایسته برای آدمی که به یاری دانایی بدست می‌آید و جاده آن اشویی یا راستی است و سرانجام و بر و بار آن، آسودگی و آرامش و خوشبختی خود و دیگران است(برداشت از گاتها- هات 53 بند9) اندیشه و گفتار و کردارنیک مایه‌ی خشنودی مزداست و نیکی ورزیدن نوعی نیایش بر پرودگار است(برداشت از گاتها- هات 53 بند 2). نویدی بزرگتر آنکه، بر اساس گاتها، در زادروز زندگی در پرتو خرد مزدا، پاداش برای همه‌ی گفتارها و کردارها چه نیک و چه بد سنجیده شده که تا پایان مقصد آفرینش نیز تداوم خواهد داشت؛ همانا پاداش نیک برای نیکان و بد برای بدان خواهد بود!(برداشت از گاتها-هات 43 بند 5)

در کرده‌یکم هفتن یشت بزرگ که در آغاز آورده شده است، بزرگ شمردن نیکی که از سوی دیگران در هر جای روی داده باشد، یکی از رفتارهای پسندیده به شمار می‌رود. چنانکه در گاتها نیز خود پیامبر از کسانی که در گذشته و حال، در پرتو اشا در هر ستایش مزدا بهترین هستند، به نیکی یاد کرده و آنها را به نام خودشان می‌ستاید و با درود به سویشان خواهد رفت.(برداشت از گاتها- هات 51 بند 22)
با غیرت، برای نیکی بکوشیم!(بخش دوم)
موبدیار دکتر راشین جهانگیری   
Image
"ما پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک را که در این‌جا و جاهای دیگر به عمل آورده شده و به عمل آورده خواهد شد، بزرگ می‌شماریم، چنانکه ما(خود) با غیرت برای نیکی می‌کوشیم."
(هفتن‌یشت بزرگ، کرده‌ی یکم(یسنای 35)، بند دوم

چنانکه در نوشتار پیش با نگاهی دین‌مدارانه و به یاری نوشتارهای باستانی و تازه‌تر، به تفصیل در خصوص نیکی و مینوی سازنده‌ و افزاینده‌ی هستی پرداختیم، دریافتیم که نیکی؛ این کوتاه‌واژه‌ی پُر مفهوم، با گستره‌ی شناختی-درکی- کرداری بسیار گسترده، یکی از کلیدواژه‌ها و موضوعات بنیادین حکمی- فلسفی- اخلاقی در دین زرتشتی، بویژه در گاتهای اشوزرتشت است. فروزه‌ای الهی که همواره رویاروی مینوی بد یا کاهنده قرار گرفته و این تقابل را دو ثمره است، زندگی و نازندگی. بویژه در گاتهای اشوزرتشت و نوشتارهای دینی ایران باستان مانند اوستا و دوره‌های متاخر مانند مینوی خرد و نوشتارهای پهلوی چون اندرز بزرگمهر و ... همواره پافشاری بر آن است که سه پاس انسان یعنی، اندیشه و گفت و کردارش تنها به مینوی نیک آراسته شده و از نیروی افزاینده‌اش بهره‌مند گردد و یگانه راه شناخت مینوی نیک از بد، همان یگانه راه جهان یعنی اشا یا راستی است.

خیر، احسان، کَرَم، جود و بخشش، خدمت، رادی، جوانمردی، راستکرداری، پرهیزگاری و ده‌ها و صدها مفهوم انسانی- اخلاقی دیگر همه در ظرف واژه‌ی نیکی گنجیده‌اند که پس از شناخت نگاه پیامبرانه‌ی اشوزرتشت و نگاه‌های اخلاقی برگرفته شده از پیام او در نوشتارهای دینی دیگر گذشتگانمان که در بخش نخست این گفتار آورده شد، زمان آن فرا رسیده است تا بدانیم دیگر بزرگان ادب و حکمت و اخلاق و معرفت این دیار، چگونه نگاهی به این دریای بزرگ منش انسانی، انداخته و درباره‌ی آن چه سراییده‌اند.

در اثر ماندگار و همیشه جاویدان شاهنامه، از زبان سخن‌سرای بزرگ ایران؛ فردوسی حکیم در باب نیکی و بدی و اثر و جایگاه و ارزش هر یک چنین می‌خوانیم:

نباشد همی نیک و بَد پایدار              همان بِه که نیکی بُوَد یادگار

دراز است دستِ فلک بر بدی            همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید بَرَت            بدی را بدی باشد اندر خورَت
چو نیکی نمایدت گِیهان‌خُدای             تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام،             بد ز بد گردد اندر جهان نام، بد
به نیکی بباید تن آراستن                که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی نَدرَوی            شبی در جهان شادمان نَغنَوی

"تو نیکی می کن و در دجله انداز" نیز تمثیل معروفی است، برگرفته از سروده‌های سعدی که در پایان مثنویاتش آمده است و نشان از آن دارد که سرانجام نیکی و بدی بر صاحبان آن باز خواهد گشت و این همان پاداش الهی است که در کتاب‌های آسمانی نوید داده می‌شود:

تو نیکویی کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
که پیش از ما چو ما بسیار بودند
که نیک اندیش و بدکردار بودند
بدی کردند و نیکی با تن خویش
تو نیکو کار باش و بد میندیش(کلیات سعدی)

داستان این مثل مشهور را ابوالمعالی کیکاووس‌ بن‌ وُشمگیر در "قابوس‌نامه" چنین می‌آورد:
« در روزگار متوکل، "فتح"؛فرزند خوانده‌ی او، می‌خواست شنا بیاموزد، اما در حین آموزش در دجله گم شد، پس از هفت روز او را سالم یافتند و به گمان آن که گرسنه است، آب و غذا برایش بردند. اما اظهار سیری کرد و گفت: هر روز بیست نان بر طبقی نهاده، بر روی آب می‌رسید و از آن سیر می‌شدم، بر هر نانی هم نوشته بود:" محمد بن الحسین الاسکاف". متوکل فوراً برای یافتن فرد مزبور جایزه‌ای مقرر کرد. سرانجام او را یافتند و دلیل کارش را پرسیدند. او نیز چنین گفت:" یک سال است که نان در آب می‌افکنم، زیرا شنیده‌ام: نیکی کن و به رود انداز که روزی بر دهد." متوکل نیز گفت: " اکنون ثمره‌ی آن نیکی یافتی." سپس پنج روستا را در اطراف بغداد به او بخشید.»

اوحدی مراغه‌ای در کتاب "جام جم" می‌نویسد که اثر نیکی حتا اگر در چاه نیز افکنده شود به صاحب نیکی باز می‌گردد:

نیکی کن ای پسر تو، که نیکی به روزگار

سوی تو بازگردد، اگر در چَه افکنی

مَثَل "نیکی، ره به صاحب خانه‌ی خود می‌برد" نیز در همین مضمون است.(کتاب جامع‌التمثیل- اثر حبله‌رودی)

و در همان جا می‌خوانیم:
نیکی کنی، به جای تو نیکی کنند باز
ور بد کنی، به جای تو از بد، بتر کنند

از زبان سعدی نیز، داستان کوری را می‌شنویم که به واسطه نیکی در حق فردی ندار، بینایی‌اش را باز می‌یابد:
« فرد مغروری در به روی سائل می‌بندد. سائل دل شکسته در کنجی نشسته، نابینایی بر او می‌گذرد و از حالش خبر می‌گیرد و سائل را به خانه برده، می‌نوازد و بر اثر این خدمت، بینایی‌اش را باز می‌یابد، ماجرای بازیافتن بینایی‌اش در شهر پراکنده می‌شود و به گوش مرد مغرور می‌رسد و از مرد بینا شده، می‌پرسد: چگونه چنین شد؟ پاسخ می‌شنود:
به روی من این در کسی کرد باز
که کردی تو بر روی وی در فراز»

آن گاه سعدی چنین هشدار می‌دهد:

الا گر طلبکار اهل دلی

ز خدمت مکن یک زمان غافلی
خورش ده به گنجشک و کبک و حَـمام
که یک روزت افتد هُمایی به دام

حافظ شیرین‌گفتار نیز در خصوص نیکی کردن چنین سفارش می‌نماید:

شُکر آن را که دگر باز رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی

سفارش به نیکی ورزیدن، اندرزی است جاودانه در سروده‌های بیشتر سرایندگان این دیار چنانکه می‌توان چنین ادعا کرد که کمتر سخن‌سرایی در این باره سخن نگفته باشد:

یکی با سگی نیکویی گم نکرد

کجا گم شود خیر با نیکمرد؟(سعدی)
کَرَم کن چنان کِت بر آید ز دست
جهانبان در خیر بر کس نَبَست(بوستان سعدی)

انبیا تو را گفتند نیک باش و نیکی کن
تا که نیکویی بینی از اماثل(=برتران و بزرگان) و اقران
(ملک‌الشعرائ بهار)

پروین اعتصامی نیز چنین می‌سراید :
خون یتیم درکشی و خواهی
باغ بهشت و سایه طوبا را
نیکی چه کرده‌ایم که تا روزی
نیکو دهند مزد عمل ما را
دانش آموز و تخم نیکی کار
تا دهد میوه‌های خوبت بار

این سرود‌ها، همه بر بازگشت نتیجه و اثر نیکوکاری بر فرد نیکوکار پافشاری دارند. چنانکه دیگر بار در بوستان سعدی می‌خوانیم: « فردی صحرای محشر را در خواب می‌بیند، چون مس گداخته و مردم در خروش. در آن میان شخصی را خفته در زیر سایه‌ی درختی می یابد و از او می‌پرسد: شفیع تو در وصول به این مقام که بوده است؟ پاسخ می‌شنود: این از اثر دعای خیر نیکبختی است که روزی در سایه ی باغ من آرمیده بود!
سیف فرغانی نیز هم‌صدا با سعدی، دعای نیکوکاران را نگهبان آدمی و باعث دفع حوادث ناگوار می‌داند:

نیکویی کن که نیکوکاران به دعا
از حـوادث نگاهبـان تـوانـد

نیکی بر هر کس، حتا جانوران، او را سپاسگزار می‌سازد. در حکایتی از بوستان می‌خوانیم: گوسفندی در پی جوانی دوان بود. کسی بر جوان ایراد کرد و گفت: این ریسمان است که گوسفند را به دنبال تو می‌کشاند. جوان بی‌درنگ، ریسمان باز کرد و گوسفند باز هم در پی جوان روانه شد:

نه این ریسمان می‌برد با مَنَش
که احسان، کمندی است بر گردنش
به لطفی که دیده‌ست پیل دَمان
نیارد همی حمله بر پیلبان
بَدان را نوازش کن، ای نیک‌مرد
که سگ پاس دارد، چو نان تو خَورد

حکایت معروف انوشیروان با پیرمرد گردوکار نیز مشهور است: « وقتی انوشیروان دهقان پیری را می‌بیند که در حال کاشتن گردو است، پس او را شماتت می‌کند که عمر تو طی شده چرا هنوز آزمندی؟ دهقان بی درنگ پاسخ می‌دهد:" کِشتند و خوردیم، کاریم و خورند". انوشیروان پاداشی در خور به او می‌دهد. دهقان می‌گوید:" کدام نهال است که به این زودی به نتیجه برسد. ببین که چگونه در مدت کوتاهی ثمرش را دیدم." انوشیروان دو برابر آنچه داده بود به او زر می‌بخشد!

"نیکی کردن در اندیشه و گفتار و کردار" بهترین داد و دهش پروردگار به آدمی است چرا که این امکان را برای او فراهم آورده است تا نبوغ انسانی و خلاقیت ویژه خود را در سودرسانی به دیگران نمایان سازد و زندگی انسان بر این کُره‌ی گردان، یگانه فرصتی است که به او بخشیده می‌‌شود تا بذر نیکی بکارد و پاداش بِدرَوَد:
زمان، غنی‌ترنی گنجینه است. پس مراقب باشید آن را به نیکی و با خرد به‌کار گیرید. روزی که دست برادری را نگرفته‌اید یا باری از دوش کسی در راه دشوار زندگی نگرفته‌اید، بی‌تردید روزی از دست رفته است."(جی. پی. واسوانی)

یاری‌نامه:
-بوستان سعدی.
- شاهنامه‌ی فردوسی.
- شما عظیم‌تر از آنی هستید که می‌اندیشید، مسعود لعلی، نشر بهار سبز، چاپ دهم، تهران 1382.
-گاتها، سروده‌های اندیشه‌براگیز اشوزرتشت، برگردان موبد فیروز آذرگشسب، به کوشش کانون دانشجویان زرتشتی.
-گلستان سعدی.
-متن‌های پهلوی، گردآوریده‌ی جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، پژوهش سعید عریان،سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1382.
-مینوی خرد، ترجمه‌ی احمد تفضلی،به کوشش ژاله آموزگار، نشر توس، تهران 1379.
-هزار سخن، چکیده‌ی سخنان بزرگان و اندیشمندان، به اهتمام محمدرضا جعفری‌نیا، قم: نسیم کوثر 1390.
-یشت‌ها؛ گزارش پورداوود، به کوشش دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد