آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشگاه اصفهان

آتشگاه بر فراز تپه ای به ارتفاع تقریبی 50 متر قرار دارد (متاسفانه ابزار اندازه گیری دقیق نداشتم). جهت کلی بنا به سوی شمال است، چون بیشتر اتاقها در طرف شمال ساخته شده اند.  از سمت جنوب، بخش غربی اصفهان و کوههای جنوبی به خوبی قابل دیدن هستند و در تمام جهات، به بنا امکان دیده بانی کامل را می دهند

 

در حال حاضر، جهت ورود به مجموعه از طرف شرق است که از جاده باریک خاکی باید به بنا وارد شد

از این جهت، بازمانده دیواره سنگی که احتمالا" کل بنا را احاطه می کرده، می شود دید

در هنگام ورود، در طرف چپ بازمانده یک بنای مکعب شکل (تصویر زیر) را می بینیم که امکان ورود نداشت و در سطحی پایین تر از صفه کلی بنا قرار گرفته بود. این اتاق احتمالا" انبار یا محل نگهداری آذوقه بوده.  در سمت راست، باقیمانده دیوار یک اتاق داخلی قابل دیدن است که از محل ریختن قسمتی از بخش جنوبی دیوار، می شود به مجموعه وارد شد

در جهت چپ، راه پله ای هم قابل دیدن است که در اثر مرور زمان، قابل استفاده نیست.  پله ها از سنگ روی تپه تراشیده شده اند. دیواری که بلافاصله قبل از ورود  قرار دارند (سمت راست در عکس بالا)، به ارتفاع تفریبی دو متر است و از کاهگل ساخته شده

بعد از ورود به ساختمان، در طرف شمال، دیواری از یک اتاق قرار دارد که روی صفه اصلی ساخته شده و حدود نیم متر از سطح دیوارهای خارجی بالاتر است.  در روی این دیوار، بقایای فرورفتگی های تاقچه مانندی قابل تشخیص هستند. در میان دیوار یک قوس باز دیده می شود که احتمالا" درگاهی بوده به طرف غرب و در حال حاضر روبروی یک پرتگاه است! روبروی دیوار، ستونی قرار دارد که احتمالا" قسمتی از یک دیوار دیگر بوده

در قسمت جنوب، دو اتاق قرار دارند که یک دیوار آنها را از هم جدا می کند.  در اتاق غربی، بقایای دو تاقچه دیده می شود و در کف زمین، فرورفتگی کم عمقی وجود دارد

 

از طرف غرب این اتاق (سمت راست عکس بالا)، راه کوتاه و کم شیبی ما را به طرف شاخصترین بنای این مجموعه می برد.  این بنا، برج کوتاه (حدودا" سه متری) است که دارای شش پنجره قوسی شکل و یک کمان بزرگتر است که به منزله در ورودی به کار می رود.  این در به جهت شرق نگاه می کند و دارای یک پله بلند ورودی است.  درون برج و جلوی پنجره ها، تاقچه های کوتاهی به ارتفاع نیم متر از زمین قرار دارند.  برج در بالاترین نقطه تپه قرار دارد و بهترین امکان دیده بانی را فراهم می کند

جنس دیوارهای بنا اغلب از کاه گل یا خشت نپخته است، به استثنا برج که از آجر پخته ساخته شده و روی آن با گل، پوشیده شده است. در روی دیوارهای خارجی بنا، حفره های بزرگ و عمیقی دیده می شوند که امکان وارد شدن یک انسان را دارند

بنا به تحقیقاتی که در اصفهان انجام دادم، تا به حال گروه باستانشناسی مشخصی از این بنا دیدن نکرده و نقشه برداری علمی از آن انجام نشده.  اتلاق آتشگاه به این بنا بر مبنای عادت مردم محلی است و در مدارک تاریخی، اسمی از آن نیست.  بنا به گفته اداره میراث فرهنگی ایران، یک استاد تاریخ این بنا را به اواخر دوره ساسانی نسبت داده و آنرا قربانگاه دانسته است

گیرشمن در گزارشات باستانشناسی گروه فرانسویش در ایران، از آتشگاه اسم برده، اما خود تحقیقی در آنجا انجام نداده.  صادق هدایت هم از این بنا دیدن کرده.  از شواهد بر میاید که در حدود دهه سی، اداره فرهنگ اصفهان این بنا را تا حدی تعمیر و بازسازی کرده

موقعیت جغرافیایی این بنا، قرار گرفتن آن بر فراز یک تپه، و طرز ساخت آن، این شک را بر می انگیزد که هدف از ساختمان این بنا، نه قربانی کردن، بلکه دفاع بوده واین بنا در واقع نقش برج دیده بانی را بر عهده داشته. در کتاب شهرستانهای ایران، یکی از متون جغرافیایی زمان ساسانی، ذکر شده که در محل فعلی شهر اصفهان، سه شهرگی(جی)، سپاهان، و یهودیه قرار داشته اند.  علاوه بر این، در دوران اسلامی هم جغرافی دانانی مانند یاقوت، از سپاهان نام می برند که ساخلوی نظامی بوده و بعدها، به عنوان مرکز نظامی برای لشکریان عرب عمل می کرده

پس اینکه در اطراف اصفهان بناهای نظامی و از جمله برجهای دیده بانی پیدا بشوند، چندان دور از انتظار نیست. به علاوه، قرار داشتن این برج بر روی تپه ای که ا ز بسیاری جهات، موقعیتی منحصر به فرد در داشتن دید کامل دشت اطراف دارد، استفاده نظامی از آن را بسیار ممکن می کند. برجی که بر فراز تپه قرار دارد هم به همین ترتیب می تواند برج دیده بانی باشد

دیوارهای خارجی که اکنون تماما" خراب شده اند،عرضی در حدود یک و نیم متر دارند که در یک مرکز نظامی نظیر یک قلعه، بسیار طبیعی هستند، اما برای یک قربانگاه، لزومی پیدا نمی کنند. به علاوه، حفره های موجود روی دیوارهای داخلی، کاملا" مانند  نظایر همین حفره ها در قلعه های بازمانده از دوران ساسانی و اسلامی هستند که محل قرار دادن اسلحه و ابزار کمکی بوده اند. شیارهای روی زمین در اطراف برج هم نشاندهنده استفاده از مواد مذاب مانند سرب داغ یا روغن برای دفاع از بنا هستند

اتاقهای بنا به طرز استراتژیک ساخته شده اند که در صورت نفوذ قوای دشمن به قلعه، امکان دفاع مرحله به مرحله از بنا را فراهم می کنند. دو اتاق سر پوشیده در جهت شمال که در سطحی حدودا" 3 متر پایین تر از صفه اصلی قرار دارند، می توانند به عنوان مرکز فرماندهی و آخرین مکان دفاعی استفاده شوند

استفاده از این بنا به عنوان مرکز نیایش و قربانی به چندین جهت مشکل زاست.  یکی اینکه نظیر اینگونه بنا در دیگر شهرهای دوران ساسانی کشف نشده است.  نیایشگاههای ساسانی اکثرا" بر روی تپه های بلند ساخته نمی شدند، بلکه ساختمانهایی که روی تپه ها قرار داشتند، مانند دژ بیشاپور کازرون، برای اهداف دفاعی به کار گرفته می شده اند. از  طرفی، در باورهای ساسانی، اصفهان موقعیت مذهبی خاصی نداشته تا بتوان وجود یک قربانگاه/آتشکده منحصر به فرد را در آن توجیه کرد.  مشکل دیگر در جهت قربانگاه دانستن این بنا، نداشتن دلایل کافی برای وجود رسم قربانی در مذهب ساسانی است.  هرچند که قربانی کردن حتما" در بین عوام معمول بوده، اما ما نشانه از وجود قربانی به عنوان قسمتی از مراسم رسمی مذهبی نداریم. در ضمن، بخشی از ساختمان که به عنوان مرکز قربانی کردن حیوانات پیشنهاد شده (برج) به هیچ صورت با انجام این عمل خوانایی ندارد (کوچک بودن محل و عدم وجود جویهای مخصوصی برای بیرون بردن خونابه). در ضمن، در صورت استفاده از برج به عنوان محل قربانی، باید وجود آنرا در مرکز ساختمان انتظار می داشت، نه در کناره جنوب غربی آن

بنا به دلایل بالا، من تصور می کنم که وصف بنای "آتشگاه" اصفهان به عنوان آتشکده و قربانگاه، بنا به باور عامه و بدون دلایل قابل قبول باستانشناسی انجام شده.  امیدوارم که بعدها گروه باستانشناسی مجهزی بتوانند نقش واقعی این بنا را پیدا کنند و از آن نقشه ای علمی و دقیق ترسیم کنند

خداداد رضاخانی، مهرماه 1381

آتشگاه اصفهان

  • با دیده شوق اصفهان را دیدم / آثار قشنگ باستان را دیدم
  • با نصف دگر، دگر مرا کاری نیست / صد شکر که این نصف جهان را دیدم
  • از آتشکده هایی که در عهد ساسانیان ساخته شده، تعداد قابل توجهی در نقاط مختلف ایران، هنوز به چشم می خورد. ایرانیان قدیم پیش از آنکه به دین اسلام درآیند، پیرو آیین زرتشتی بودند و در آیین زرتشت برای تجلیل آتش که به نظر آنها یکی از اصول چهارگانه مقدس بود، تشریفاتی انجام می دادند و هنوز هم انجام این تشریفات در میان ایرانیانی که آیین قدیم خود را حفظ کرده اند، معمول است.
  • آتش مقدس در آتشگاه های محفوظ نگهداشته می شد و نمی بایست هیچوقت خاموش شود. از آنجا در مواقع مشخصی ترکه های چوبی را مشتعل می کردند و به آتشکده ها که بواسطه سبک معماری شان به «چهارتاقی» مشهورند، می آوردند و مراسمی انجام می دادند و سرودهایی می خواندند و مردمی که در اطراف این چهارتاقی گرد آمده بودند، در انجام این مراسم شرکت می کردند.
  • بسیاری از این آتشکده ها پس از اسلام در ایران تبدیل به مسجد شد، ولی آتشکده هایی که در نقاط دوردست یا کم جمعیت قرار داشتند، به حال خود باقی ماندند و مسلمانان قرون اولیه اسلامی فراموش کردند که این چهارتاقی ها در بالای ارتفاعات برای چه منظوری ساخته شده اند و به همین دلیل است که غالبا تصور می شود که این ساختمان های کوچک و محقر برای دیده بانی یا خبر رساندن بوسیله آتش برپا شده و گاهی نیز افسانه هایی ساخته، به آنها نسبت می دهند.
  • در کتاب « قصران » [ دکتر حسین کریمیان ] چنین نوشته شده است: در آیین زرتشت مقرر شده که آفتاب نباید بر آتش مقدس بتابد ( در باب جائز نبودن تابیدن آفتاب به داخل بنایی که آتش مقدس در آن است، در کتاب « روایات داراب هرمزدیار » چنین آمده: آفتاب نشاید که بر آتش افتد؛ چرا که از قوت آتش، کم شود ).
  • « کریستن سن » در کتاب « ایران در زمان ساسانیان » گوید: ” کم کم در آیین زرتشت، این قاعده مقرر شد که آفتاب بر آتش نتابد و بنابراین سبک جدیدی در ساختمان آتشگاه معمول شد که اتاقی مطلقا تاریک در وسط بنا می ساختند و آتشدان در آن قرار داشت. معمولا بر روی آتشگاه در طبقه فوقانی، برجی وجود داشته که در فضای آزاد بوده و مورد تقدیس.
  • مهمترین آتشکده های عهد ساسانی عبارتند از : آذر فرنبغ  ، آذر گشسب و آذر برزین مهر. آثار برجای مانده روی قله کوه منفرد آتشگاه در مغرب اصفهان که مشرف به جاده اصفهان و نجف آباد است و از خشت های ضخیم که بوسیله ملاط رس و قطعات نی به یکدیگر متصل شده اند، تشکیل شده؛ به احتمال قوی، اساس و بنیاد یک آتشکده از دوره ساسانیان است که بعدا در دوره های اسلامی، آثار دیگری بر آن افزوده شده. محل امروزی آتشگاه در 9 کیلومتری غرب شهر اصفهان، ناحیه ای از بلوک « ماربین » و مشرف به بستر رودخانه زاینده رود است. بلوک ماربین ، شامل سده ( همایونشهر- خمینی شهر ) و قرای اطراف آن است. شمال آن کوه سید و محمد و جنوب آن، آتشگاه و زاینده رود است.
  • ” کوه آتشگاه، روز آبادیش، شکوه مخصوص داشته است. این پرستشگاه مانند مسجد و کلیسا دورش دیوار نداشته و چیزی را از کسی نمی پوشانیده. مانند آتش؛ سره و پاکیزه بوده. همان آتش جاودان نماینده پاکیزگی و زیبایی که به سوی آسمان زبانه می کشیده و در شب های تار، از دور، دل های افسرده را قوت می داده و از نزدیک، با پیچ و خم دلربا، با روان انسان گفتگو می کرده.
  • از مورخین و جغرافیا نویسان قدیم، برخی راجع به آتشگاه اصفهان مطالبی نوشته اند. از آنجمله «ابن خردادبه» در قرن سوم هجری در کتاب « المسالک والممالک » می گوید: در قریه مارابین، قلعه ای از بناهای طهمورث موجود است و در آن آتشکده ای ست.
  •  « حمزه اصفهانی » در قرن پنجم هجری در ذکر پادشاهی کی اردشیر ( وهو بهمن اسفندیار گشتاسب ) می نویسد که وی در یک روز سه آتشکده بنا کرد: آتشکده شهر اردشیر در جانب قلعه ماربین ( این آتشکده با محل فعلی آتشگاه که در بلوک ماربین واقع است تطبیق می کند ) دوم آتشکده زروان اردشیر در قریه دارک از رستاق خوار، سوم آتشکده مهر اردشیر در قریه اردستان. [ تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء. تألیف حمزه اصفهانی. چاپ برلین.]
  • « ابن حوقل » از جغرافیا نویسان مشهور قرن چهارم هجری، در وصف آتشگاه اصفهان در کتاب معروف خود « صورة الارض » چنین می نویسد:  ماربین در مغرب اصفهان واقع شده … در این بخش، تل بزرگی است مانند کوه که بر روی آن قلعه ای بنا شده و بر آن آتشکده ای است که می گویند آتش آن از آتش های ازلی قدیم است. مراقبین این آتش و دربانان آن از زرتشتی ها می باشند که همه ثروتمند و متمولند…. [ صورة الارض. تألیف ابن حوقل. چاپ لیدن هلند 1939 . ترجمه محمد صدرهاشمی. ص 365 ]
  • « مافروخی » مورخ اصفهانی قرن پنجم در رساله « محاسن اصفهان » در فصلی که از بزرگان اصفهان نام می برد، از بنای آتشگاه به نام ( دژ ماربین ) نام برده است و بانی آن را « مهر یزدان » ملکی از ملوک طوایف ناحیه لنجان اصفهان معرفی می کند و می نویسد: ” دژ را بر بالای قلعه ماربین، او بنیاد نهاد”. [ ترجمه محاسن اصفهان. به اهتمام عباس اقبال. چاپ تهران.]
  • « مسعودی » در« مروج الذهب » در قرن چهارم هجری، این محل را یکی از هفت معبدی می داند که از آن بت پرستان بوده و برای پرستش آفتاب و ماه و پنج ستاره مهم دیگر، تفویض شده: ” دومین این معابد، در قله کوهی موسوم به ماراس ، نزدیک اصفهان واقع است و در اینجا بت هایی منصوب بوده تا اینکه پادشاه یوستاسف ( گشتاسب ) زمانیکه دین مجوس را قبول کرد، از آنجا حرکت داد و این محل را به آتشکده تبدیل نمود. معبد مزبور در سه فرسخی اصفهان واقع است و هنوز هم مجوسان، این معبد را احترام می نمایند.”
  • « حمدالله مستوفی قزوینی » مورخ شهیر سده هشتم هجری نیز در کتاب « نزهةالقلوب » اشاره موجزی به این محل کرده است. در ذکری که وی از اسامی بخش های استان اصفهان می کند، عبارت زیر درخور توجه است: ” بخش دوم، ماربین است که 58 روستا را دربر می گیرد … در این بخش، قصری برپاست که شاه طهمورث دیوبند بنیاد نهاد. آن را آتشگاه می گفتند و همینجا بود که بهمن، فرزند اسفندیار، یک معبد آتش برافراشت.”

نظرات مورخین و سیاحان غربی:

  • « ویلیام جکسن » در کتاب خود « ایران در گذشته و حال » راجع به آتشگاه اصفهان چنین نوشته: اعم از اینکه ما تاریخ اصل این معبد را از دوره هخامنشی بدانیم یا ساختمانهای فعلی را از دوره ساسانی پنداریم، اطلاعات ما را درباره این معبد و محل آن حداقل تا پانزده قرن قبل از این پیش می برد. در عصر کنونی کافی است که بدانیم آتش مقدس برای قرن ها بر آن محل روشن بوده و آینده قضاوت خواهد کرد که این معبد به کدامیک از مقدسات مذهب زرتشت مربوط بوده است.[ PERSIA PAST AND PRESENT BY WILLIAM JACKSON . چاپ نیویورک، سال 1909 . ترجمه عبدالحسین سپنتا. ص 261 ]
  • « رابرت کر پورتر » که در اوایل سده نوزدهم میلادی به اصفهان سفر کرده، از فراز ایوان عالی قاپو به تماشای حومه باختر شهر ایستاده، در دوردست ” یک تپه محصور و مرتفع به شکل مخروط، که شیئی بس نمایان در بین تلهای فرو ریخته در پای آن تشکیل می دهد” مشاهده کرده، در شرح آن نگاشته است: ” آن را آتشکوه، یعنی تپه آتش، می خوانند… اما از آنجا که این آتشکوه، یک تپه مصنوعی است و نزدیک محله ای قرار دارد که گبرها و به ویژه پیروان رزمنده محمود افغان در آن ساکن بودند، شکی نیست که ایشان باز در مکانی مسکن گزیدند که اجدادشان از زمان نخستین اسکان بر کرانه های زاینده رود، در آن زیسته بودند و بدین سان آن را حامل نشانه والاترین پرستشگاه خود یافتند.” [ Travels in Georgia, Persia, Armenia, Ancient Babylonia ]
  • « مادام دیولافوا » که در سال 1882 م. از آتشگاه اصفهان دیدن کرده، در مورد آن چنین گوید: ” این تپه در وسط دره زاینده رود واقع است، چنین به نظر می رسد که در رأس آن، عمارت استوانه ای شکلی واقع بوده و گنبدی هم داشته است.آتشگاه_اصفهان <Click to enlarge>آتشگاه_اصفهان <Click to enlarge> در محیط آن، هشت سوراخ است که به قرینه یکدیگر قرار گرفته اند. از وضع تاق ها چنین استنباط می شود که این عمارت در زمانی که خیلی دور نیست، تعمیر یافته باشد ولی در داخل بنا، هیچگونه آثاری از تزئینات دیده نمی شود که بتوان آنرا به زمان معینی مربوط کرد و سن تقریبی آنرا بدست آورد… چگونگی این بنا و تاریخ آنرا اصفهانی ها نمی دانند و فقط به نام آتشگاه معروف شده است. ممکن است یکی از معابد گبران باشد که معمولا بر روی تپه ها و کوه ها ساخته اند.”

بررسی ساختار بنای آتشگاه اصفهان:

  • بنای آتشگاه بنا به چند علت طبیعی و غیر طبیعی، وضعیت اصلی خود را از دست داده:
  • 1- عده ای سودجو در سال های اخیر، سنگ های کوه را بریده و برده اند و از وارد نمودن هرگونه خرابی، ابایی نداشته و دریغ نورزیده اند و تنها قسمت دست نخورده کوه، قسمت کمی از جبهه شرقی است که سنگ های این قسمت به علت چند لایه و غیر قابل استفاده بودن، از آسیب مصون مانده است.
  • 2- وجود منبع آب اصفهان در قسمت شمالی تپه، که برای قرار دادن یک حجم عظیم بدین شکل، مجبور شده اند قسمتی ازتپه را ببرند.
    3- انفجار دینامیت هایی که برای بریدن سنگ، استفاده می شده و نشانه های این خرابی ها را در دامنه تپه، بصورت خاک و سنگریزه هایی که با باران و سیلاب های باران، شسته شده، می توان یافت.
    4- همینطور در اثر عوامل جوی: در زمستان، برف روی تپه در شبانه روز، یکبار یخ می زده و بعد بواسطه تابش خورشید، دوباره آب می شده و فرسایش زیادی در سنگ های تپه و خود بنا بوجود آورده است.
    مصالح عمده بنا، خشت خام است به ابعاد 13×40×40 سانتیمتر که پایه های اصلی بنا را بخصوص با اینگونه خشت ها ساخته اند. از نظر اندازه، کمتر اثری دارای اینچنین خشت هایی است. بکار بردن نی در لای خشت ها، بر استحکام آن تا حد زیادی افزوده و از شسته شدن و ریزش بنا در اثر عوامل جوی، جلوگیری کرده است.
    در بلندترین نقطه کوه، بنایی برج مانند قرار گرفته که از داخل، هشت ضلعی و از بیرون، دایره شکل است. علاوه بر برج فوق، در جبهه شمالی و شمال شرقی نیز آثاری باقی مانده که بصورت یکسری اتاق است.
    برای ساخت بنا بر روی تپه سنگی، لای تخته سنگ های تپه را با ملاط سختی پر نموده اند و سطح تخته سنگ ها را با شکاف ها، بصورت یک سطح تقریبا مساوی در آورده اند و هرجا شیب تند بوده، در روی تخته سنگ ها، با تراش، یک نوار با زاویه قائمه بوجود آورده اند و پی بنا را بر روی آن قرار داده اند و سپس خشت های بزرگ ذکر شده را چیده و بالا می رفتند. پس از چیدن هر رگه خشت، در روی ملاط، مقداری نی قرار داده اند ( یک ردیف از جهت شمال- جنوبی  و جهت بعد، شرقی-غربی ) که از نظر تکنیک معماری جهت استحکام بنا، بسیار جالب توجه است. بعد در ارتفاع مورد نظر، طبقه بعد را دوباره از روی تخته سنگ های کوه، شروع می نموده اند بطوریکه مقداری از نمای جلوی طبقه بعد، در پشت طبقه قبلی قرار می گرفته، یعنی دو دیوار کاملا مجزا از هم بوده و هیچ چفت و بستی بین دو طبقه وجود نداشته ( شبیه معبد چغازنبیل در شوش ).  در بالای تپه، سطحی وسیع بوجود آورده اند که از استحکامات و آثار موجود بر روی آن، تنها یک هشت ضلعی باقی مانده است.
  • نباید فراموش کرد که خشت ها را در پایین تپه تهیه می کرده اند. وزن هر خشت، متجاوز از 50 کیلو ست و حمل هر دانه خشت به بالای کوه، کاری بس دشوار. تنها یک سیستم با نظام اقتصادی و سیاسی قوی می توانسته چنین کاری انجام دهد و ساختمانی با چنین عظمت، بنا نماید.
  • دیواره های بنا بصورت صاف ساخته نشده اند بلکه بصورت کنگره ای است و در آن از پنجره نماها ( پنجره های کور ) به عنوان یک عامل تزئینی استفاده شده. مسئله دیگری که نباید ناگفته ماند این است که این محل دارای حصار و برج و بارو و خندق بوده که حالا از بین رفته است و اگر در بدو بنا هم این حصار را نداشته، به قطع در دوران های بعد بدان اضافه شده است.
    مهندس « ماکسیم سیرو » که در سال 1316 خورشیدی اقدام به یک بررسی و اندازه گیری دقیق در آتشگاه اصفهان می نماید، ساخته شدن بنا در عهد پیش از ساسانی را نیز محتمل می داند. به گفته ایشان، در اینجا ابتدا اقامتگاهی، محتملا شاهانه، وجود داشته است که دو قرن بعد به خدمت برگزاری مراسم دینی گرفته شد و پس از فتح و اسلامی شدن منطقه، این کانون مهم، متروک شد.
    ” با ترک آتشگاه، خاطره وهم انگیز حصارهای بلند آن را که بیانگر تجمل و تشریفات شرقی روزگاران دیرین هستند، در سر داریم و یاد معمار چیره دست آن را گرامی می داریم که خود را برده محل نساخت، بلکه دانش آن را داشت که بدون دست بردن در طبیعتش، آن را با نیاز خود وفق دهد و از این راه به یک معماری در خور احترام در همه دوران ها غنا بخشد.

منبع: daremehr.persianblog.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد