آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

جشن

مراسم هیرومبا شریف آباد

مراسم هیرومبا شریف آباد

   هیرومبا سنتی نیست که در یکروز یا دو روز تمام شود         هیرومبا سنتی نیست که در یکروز یا دو روز تمام شود – فرتور از بابک کلانتری 

       داریوش شامردانی -  هیرومبا سنتی نیست که در یکروز یا دو روز تمام شود بلکه آنچه در پی می آید ادامه مراسم در شریف آباد می باشد .

    پس از غروب روز های آسمان و زامیاد و مانتره سپند ایزدجوانان از منزل هوستا نوشیروان دو دسته شده و دسته ای به غرب ودسته ای به شرق شریف  آّباد رفته و در برابر هر در خانه زرتشتی سردسته اعلام میکند:نام بزرگ نام خدا   ودر جواب بقیه می آید  مس وه پیروزگر بود 

 بعد سردسته  یکی یکی در گذشته های منزل را اعلام میکند ودر جواب هیرومبا می آید و سردسته اعلام میکند:

گنم وگمه روزن جو - اسیر مسیر واز بود واسب تازین بر زرین باد(گندم پنبه روناس جو –که  راه اسیران باز است واسب تا کمر زرین در اختیار دارند.)

و در جواب میشود هیرومبا و در آخر اعلام میکند راست وشوم کشا وبا هابیرو و هلهله شادی عازم منزل بعدی میشوند و دو نفری که برای جمع آوری آجیل هستند بدر منزل می رسند وآجیل را از صاحبخانه دریافت میکنند .

 زمانیکه به همه خانه های ده سر زدنددر این سه روز به خانه جوانهای غیزلی امسال رفته جوان را با آغوش باز پذیرا شده و مراسم شادی را بر گذار می کنند و آجیل ها را بین حاضرین تقسیم می کنند . با توجه به تعداد زیاد شرکت کنندگان مراسم مرحله رفتن به خانه غیزلیها درسالن دربمهر شریف آباد انجام میشود.

 

  فرتور از سیامک ماوندادی و آرش بختیاری و بابک کلانتری

 

 


برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن سده در نگاره‌ی شاهنامه تهماسبی

    جشن سده در نگاره‌ی شاهنامه تهماسبی
      بر گرفته از امرداد
     
    آناهید خزیر :
    در نگاره‌ای از شاهنامه تهماسبی، برپایی جشن سده در روزگار هوشنگ؛ جانشین کیومرث، دیده می‌شود و بازتاب این سپندینگی آتش را در نگاره‌ی جشن سده‌ی شاهنامه تهماسبی به روشنی می‌توان دید. از سویی دیگر در شاهنامه‌ی فردوسی، پیدایش آتش به هوشنگ پیوند داده شده است.
    جشن سده (10 بهمن) به روایت نسخه‌هایی از شاهنامه فردوسی، یادگار هوشنگ، پاد‌شاه پیشدادی است. گویند هوشنگ‌شاه برای شکار با همراهان خویش به کوهستان رفت که نگاهش به مار سیاهِ بزرگی خورد، سنگی به سوی مار رها کرد، سنگ به مار نخورد و به سنگ دیگری خورد و جرقه‌ای از این برخورد پدید آمد که بوته‌ی خشکِ کنار سنگ از آن جرقه آتش گرفت و بدین‌سان آتش پدید آمد.
     
    سده در شاهنامه شاه‌تهماسبی

    در نگاره‌ای از شاهنامه تهماسبی، برپایی جشن سده در روزگار هوشنگ؛ جانشین کیومرث، دیده می‌شود. صخره‌ها گرداگرد زمینی را گرفته‌اند که در آن جشن سده برپاست. درختان و بوته‌ها زیبایی خیره‌کننده‌ای به نگاره بخشیده‌اند و صخره‌های اسفنجی در رنگ‌های گوناگون دیده می‌شوند. حیوانات گوناگون در لابه‌لای تنه‌ی‌ درختان نمایانند و آتشی دایره‌وار، شعله کشیده است. هوشنگ با پوششی آراسته بیننده‌ی‌ جشنی است که بر پا شده است. چهره‌های دیگر، از کنار صخره‌ها نگرنده‌ی‌ این رویدادند.
    آتش در باور ایرانی از بخشش‌های ایزدی است که برای بهره‌جویی آدمی از جهان مینو به سوی جهان خاکی فرستاده شده است. شعله‌‌ی آتش یادآور فروغ ایزدی نیز هست؛ از این رو سپند و مقدس به‌شمار می‌رود. بازتاب این سپندینگی آتش را در نگاره‌ی جشن سده شاهنامه تهماسبی می‌توان دید. شادمانی و سرور برپایی این جشن، به روشنی در نگاره آشکار است.
    همانند نگاره‌های دیگر، بیت‌هایی از شاهنامه به خط نستعلیق، بازگوکننده داستانی است که نگاره‌ی‌ آن با هنرمندی کم‌مانندی در برابر چشم بیننده است. فضای زنده و روشن و حرکت موج‌وار قلم نقاش، بر تاثیرگذاری نگاره افزوده است. اجزایی از تصویر نیز همانند دیگر نمونه‌های مکتب تبریز، چارچوب نگاره را شکسته‌اند.
    شاهنامه شاه تهماسبی در سال 928 مهی(:قمری) توسط شاه اسماعیل صفوی برای پیشکش به فرزندش تهماسب میرزا، سفارش داده شد. خوشنویسی و نگارگری این اثر نزدیک به بیست سال زمان برد (تا سال 950 مهی). این دست‌نویس در اندازه‌ی47 در 32 سانتی‌متر و در بردارنده‌ی 759 برگ و 258 نگاره است. 118 نگاره‌ی‌ آن در ایران و دیگر نگاره‌ها در موزه‌های جهان نگهداری می‌شود. شاهنامه تهماسبی را باید وابسته به مکتب نگارگری تبریز دانست. این مکتب برپایه‌ی دستاوردهای هنری پیش از صفویان و به ویژه مکتب شکوهمند هرات پدید آمد. اوج این هنر به نیمه‌ی دوم فرمانروایی شاه تهماسب صفوی (984 – 975 مهی) باز می‌گردد.


     



    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن درختکاری

    جشن درختکاری
    معلم با گچ سبز روی تخته سیاه رنگ و رو رفته ای نوشت :

    امروز پانزدهم اسفند روز درختکاری است و دانش آموزی اجازه می گیرد و این شعر را می خواند:

    به دست خود درختی می نشانم به پایش جوی آبی می کشانم
    کمی تخم چمن بر روی خاکش برای یادگاری می فشانم
    درختم کم کم آرد برگ و باری بسازد بر سر خود شاخساری
    چمن روید در آنجا سبز و خرم شود زیر درختم سبزه زاری
    به تابستان که گرما رو نماید درختم چتر خود را می گشاید
    خنک می سازد آنجا را ز سایه دل هر رهگذر را می رباید
    به پایش خسته ای بی حال و بی تاب میان روز گرمی می رود خواب
    شود بیدار و گوید: ای که اینجا درختی کاشتی روح تو شاداب

    و معلم چگونه او را تشویق می کند؟ بچه ها به خانه بروید و هر کدام با بیل و نهالی به مدرسه بیایید و به یادگار نهالی در این مدرسه بکارید، زمانی طول نمی کشد همه کلاسها تعطیل و مدرسه محل آموزش درخت کاری، شناسایی درختان و روش کاشت آن می شود.

    خاطره دوستی بود که در مدرسه ابتدایی در روی یک نیمکت می نشستیم و اکنون توانسته است جان هزاران نونهال ایرانی را نجات دهد.

    درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

    با صنعتی شدن و شهر نشینی جماعت زرتشتی و با گسترش شهرها کمتر فرزند جماعت است که چنین امکاناتی در اختیار داشته باشد و درخت به عنوان ریه شهرها نیاز است، همه توقع داریم سازمان های شهری مربوطه ومنابع طبیعی و شهرداری ها دست به کار شوند ولی مسئولیت ما در این زمینه چیست؟

    من و تو با دست هایمان نهال کوچک را به خاک سرد اسفند می سپاریم و آفتاب، گرمای خویش را نثارش می کند خاک مواد مغذی اش را در اختیارش می گذارد هوا گاز های مورد نیازش را تامین می کند ولی منتظرباران می ماند یا چشم به راه آبی می ماند تا رهگذری سیرابش کند و ریشه و ساقه و برگهایش جان بگیرند وبه درختی تنومند تبدیل شود، چشم را نوازش می دهد و زبان را به تسبیح وا می دارد. ما با هم در روز درختکاری قرار مان را از یاد نمی بریم و همدیگر را به کاشت و حفظ این موجود زیبای خداوندی سفارش می کنیم. درخت، طلای سبزی است که زیستن، شکوفایی، حرکت و پویایی را به ما می فهماند. خداوند این موجود سبز و بابرکت را مایه عبرت، حکمت و قدرت خویش قرار داده است، اشو زرتشت در پیامش به ما فرموده اند: "کسی که درخت می کارد راستی می افشاند."

    آنچه مهم است برای همبستگی بیشتر و آشنایی بیشر زرتشتیان با هم، انجمن ها، سازمان ها و کانون ها و باشگاه ها با برنامه ریزی صحیح و آموزش برای کاشت درخت و همچنین آبیاری و رسیدگی به درختان و محیط زیست آنچه اشو زرتشت وظیفه هر زرتشتی می داند، اعضایشان را در طبیعت سبز مانند آرامگاه ها، زیارتگاه ها و آدریان ها و محل هایی که می توان درخت کاشت حاضر شوند تا همبستگی و وحدت ما مثل همیشه پایدار و جاوید باشد و بتوانیم از محیط هایی که داریم درست بهره ببریم و درخت بکاریم و خدای نکرده نهالی را نکاریم که بعد آبیاری نشود یا محیط مساعدی در اختیارش قرار نگیرد.

    دانشمندان محیط زیست و کشاورزی معتقدند ."یک هکتار جنگل کاج می تواند 36 تن گرد و غبار را در عرض سال پاکیزه کند."

    پس برای داشتن هوای سالم و جلوگیری از ضایعات هوای آلوده، با کاشت درختان سازگار با وضعیت جوی ایران و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی خشک و کم باران اغلب مناطق کشور، می توان محیط زیست را لطیف و با طراوت کرد. طبیعت و فضای سبز وسیله ای برای بقای بشری و حفظ زیبایی شهر است و به عنوان میراثی ارزشمند به همه انسانها تعلق دارد. انبوه درختان سبب پدید آمدن محیط زیست برای پرندگان، گیاهان و جانوران مختلف می شود. درختکاری در ایران دارای پشتوانه‌ای از علایق ملی و سنت تاریخی است، تاریخ نشان می‌دهد که ایرانیان باستان، جشنهای خاصی داشتند و در این جشنها به درختکاری پرداخته و به خاک و زراعت احترام می‌گذاشتند علاوه بر این درختکاری با اعتقادات مذهبی مردم نیز پیوند دارد، تا حدی که کاشت درخت نوعی عبادت محسوب می شود.

    اگر انجمن زرتشتیان یزد گامی در این مورد برداشته بیایید با آنها همکاری و هماهنگی لازم را انجام دهیم. حتی با کاشتن یک نهال کوچک، کشوری زیبا و آباد را برای خویش مهیا کنیم و نمونه ای برای آغاز مجدد تلاشهایمان در این زمینه در سراسر کشورباشد.

    پانزدهم اسفند سالروز تولد درخت پر باری در زمینه مطالعات ایران باستان وادبیات مزدیسنی است. در سال 1264 هجری شمسی ابراهیم پور داوود استاد و محقق معاصر در رشت به دنیا آمد. وی پس از طی تحصیلات مقدماتی در رشت به تهران آمد و در مکتب درسی میرزا محمد حسینخان به تحصیل علوم پزشکی مشغول شد. وی پس از آن به بیروت، باکو و فرانسه رفت و در فرانسه به تحصیل حقوق مشغول شد. او در سالهای جنگ جهانی و در زمان اشغال ایران به دست متفقین با انتشار روزنامه ای به نام «رستخیز» به نکوهش متجاوزان پرداخت.

    وی پس از آن دوباره به اروپا رفت و این بار به تحقیق درباره ایران باستان مشغول شد. او همچنین مدتی استاد دانشگاه «ویسویهاری» هند بود. پور داوود سپس به ایران بازگشت و به تدریس حقوق در ایران باستان و ادبیات ایران باستان مشغول گردید. این استاد فرزانه سرانجام پس از عمری تلاش در جهت نشر معارف در سال 1347 ه.ش درگذشت .

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن سده

    جشن سده

    اسطوره‌هایی جشن سده را به پیدایش آتش پیوند داده است و فردوسی، هوشنگ شاه را خالق جشن سده می داند و در این زمینه می‌گوید:

    یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند کس همگروه
    پدید آمد از دور چیزی دراز سیه رنگ و تیره‌تن و تیزتاز
    دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیره‌گون
    نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
    به زور کیانی رهانید دست جهانسوز مار از جهانجوی جست
    برآمد به سنگ گران سنگ خرد همان و همین سنگ بشکست گرد
    فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
    نشد مار کشته ولیکن ز راز ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
    جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین
    که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبله نهاد
    بگفتا فروغیست این ایزدی پرستید باید اگر بخردی
    شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه
    یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد
    ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار
    کز آباد کردن جهان شاد کرد جهانی به نیکی ازو یاد کرد

    ازجشن سده در عهد ساسانیان هیچ گونه آگاهی نداریم اما بی گمان پیش از اسلام این جشن همراه با مراسمی پرشکوه بوده است . جشن «سَـدَه» بزرگ‌ ترین جشن‌ آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در این جشن در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌ برمی‌افروختند. زرتشتیان کنونی در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما و نور را می‌کنند و امید پیروزی نور بر ظلمت را در دل تازه می کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند.

    به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی، گردیزی جشن سده یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول دوام آورد و هم سلاطین و امیران و هم مردم عادی این جشن را به‌پا می‌داشتند. مشهورترین و بزرگترین جشن سده در زمان مردآویج در سال 323 هجری در اصفهان برگزار شده است و چنان‌که در تاریخ بیهقی آمده است جشن سده دیگری که به یاد مردم مانده، جشنی است که در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال 430 هجری برگزار شد.

    بیشتر محققان نام سده را گرفته شده از 100 می‌دانند و معتقدند این عدد یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته‌اند، هرگاه روزها و شب‌ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد 100 به دست می‌آید و برخی گفته‌اند، علت این است که در این روز که مصادف با دهم بهمن‌ ماه است،‌ زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست 100 تن شدند و یکی از خود را به پادشاهی رساندند، عده‌ای نیز بر این باورند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به 100 رسیدند و برخی نیز گفته‌اند که در این روز شمار فرزندان آدم ابوالبشر به 100 رسید.

    البته دلایل دیگری هم مشابه آنچه بیان شد، برای چشن سده گفته شده است. دهم بهمن ماه، یکی از دو هنگامِ سال است که در عرض‌های بالایی ایران‌زمین، طول تاریکی کامل آسمان ۱۲ ساعت تمام است. در ضمن می‌دانیم ارتباط واژه "سده" با عدد "سد/ صد" هنوز به اثبات نرسیده است. عدد "سد" به شکل "صد" معرب شده‌، در حالیکه واژه "سده" به شکل "سَذق" معرب گشته ‌است. اما در زبان اوستایی واژه "سَـد" به گونه جالبی هم به معنای "فرو رفتن/ غروب کردن"و هم به معنای متضاد آن یعنی "بر آمدن/ طلوع کردن"آمده است. همچنین واژه "سَـذِه"در اوستا، هم به معنای طلوع کردن و هم به معنای غروب کردن آمده است. عده ای مقصود از مار در شعر فردوسی، آتشفشانی است که در یسنا به نام آژی سرخ و در مینوی خرد به نام پتیاره مار نام برده شده است وعده ای طلوع و غروب همزمان دو ستاره پرنور و درخشان آسمان به نام‌های "سماک رامح" و "نسر واقع" در شمال شرقی و شمال‌غربی آسمان ایران زمین می دانند و همه این ها بعلت این است که معتقدند سده در شاهنامه های قدیمی اینطور نیامده است.

    هر چه دلیل سده باشد شب بلند سال را باید با خوشی و شادمانی و مهربانی با هم بود و کینه ها را بدور ریختن با گرمای آتش به صبح امید پیوند داد.

    عمق بخارایی درباره سده به امید بهار جشن گرفتن می فرماید:
    سده دلیل بهار است و روزگار نشاط
    نشاط کن که جهان پر گل است و پر سوسن
    بخواه جام و برافروز آذر بُرزین
    که پر شمامه ی کافور شد کُه و برزن

    خاقانی شروان هم شعر زیبایی در مورد سده سروده است و با می عارفانه خویش همه به شعر خوانی وپایکوبی وطی این شب بلند سال به شادی می کند:
    شب سده است بیار ای چراغ رود نواز
    از آتش می، غم بسوز و چنگ نواز
    به جام خویش مر این رام ِخویش را می ده
    به کام خویش مر این زار خویش را بنواز
    طریق راحت گشای و راه رنج به بند
    عنان هجر فرو گیر و اسب وصل بتاز
    چون شعر خوانی در وصف این شب سده خوان
    چو عشق بازی در مدح شاه دنیا باز

    سده برای عنصری آندر مطوب است که می فرماید:
    گر از فصل زمستان است بهمن
    چرا امشب جهان چون لاله زار است

    عثمانی مختاری نیزرخ یار را در سده باستانی می بیند در این مورد سروده است:
    شب های سیه زلف مغان وش داری
    در جام طرب باده ی دلکش داری
    تو خود همه ساله سده ی خوش داری
    تـا زلف چلیپا، رخ آتش داری

    سده خجسته باد.


    در این زمینه بخوانید:
    پیام نماینده ایرانیان زرتشتی به مناسبت جشن سده
    آشنایی با جشن سده
    گزارش و تصاویری از جشن سده در دبستان گیو(1)
    دختران سپید پوش به پیشواز جشن سده رفتند
    تصاویری از جشن سده در نصرت آباد
    شراره‌های نورافروز آتش در «عرفان‌زرتشتی» (بخش‌ نخست)
    شراره‌های نورافروز آتش در «عرفان‌زرتشتی» (بخش‌ پایانی)

    تصاویری از جشن سده در دبستان جمشیدجم
    گزارش و تصاویری از جشن سده در نرسی آباد
    جشن سده در دبیرستان فیروزبهرام
    تصاویری از آخرین تدارکات برگزاری جشن سده در شهرهای یزد و شیراز
    گزارش و تصاویری از جشن سده در مارکار تهرانپارس (1)
    گزارش و تصاویری از جشن سده در مارکار تهرانپارس (2)
    تصاویری از آتش سده در زاهدان
    گزارش و تصاویری از جشن سده در شیراز
    گزارش و تصاویری از جشن سده در کرج (1)
    گزارش و تصاویری از جشن سده در کرج (2)
    تصاویری از جشن سده در استرالیا
    تصاویری از جشن سده در اهواز
    تصاویری از جشن سده در کالیفرنیا
    گزارش و تصاویری از جشن سده در کرمان
    جشن سده در اهرستان همراه با انتخابات برگزار شد
    تصاویری از جشن سده در کسنویه
    تصاویری از جشن سده در رحمت آباد یزد
    تصاویری از جشن سده در اصفهان
    تصاویری از جشن سده در باشگاه جوانان زرتشتی یزد
    گزارش و تصاویری از جشن سده در مریم آباد


    گزارش و تصاویری از جشن سده در پیر رهگذر چم
    برگرفته از برساد

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن بهمنگان

    جشن بهمنگان

    روز بهمن امشاسپند و ماه بهمن به مناسبت یگانگی روز و ماه، جشن بهمنگان نام دارد. در نوشته های پهلوی همچون بندهش و دینکرد "بهمن" نخستین آفریده ی پروردگار است، در جهان مینوی وهومن امشاسپند در چهره ی نیک منشی و خرد و دانایی خداوند و از ویژگی های برجسته ی اهورایی است اما در جهان خاکی نگاهبان بشر و چارپایان است. به همین دلیل پس از روز اورمزد، بهمن روز است.


    بهمنگان جشنی در ستایش و بزرگدااشت بهمن در اوستایی "وُهومَنَه" و در پهلوی "وَهمَن" به معنی "اندیشه ی نیک" یا "بهترین اندیشه"و در گات ها " وُهومَنَگهه" به معنی "منش نیک "می باشد. وهومن در جهان بینی زرتشتی مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است. وهومن محرک دستگاه آفرینش عقل کل یا کاملترین خرد است و جهان مادی و معنوی بر اساس آن است، نیروی اندیشه و عقل و خرد که گوهر و سرچشمه آفرینندگی، در پویایی و تکامل رل عمده ای دارد به وهومن وابسته است.عقل واندیشه بشر خاکی نیز از آن الهام می گیرد بهمن نماد خرد ورزی و اندیشه ی نیک است و این اندیشه ی نیک پندی است که پدران به فرزندان خود می آموزند. گاتها وهومن را نخستین مخلوق نیک معنوی اهورامزدا دانسته و اشوزرتشت خود توانست به وسیله وهمومن به در گاه اهورامزدا نزدیک شود. گل یاسمن سفید، رنگ سفید، خروس سفید، نشانه‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌‌باشد

    چنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی آید، گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می‌شود که در بهمن ماه یا زمستان باز می شود و در پزشکی این گیاه معروف است و در تحفه ی حکیم مؤمن و بحرالجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است. همین گیاه است که در فرانسه «Behen» خوانده می شود و در گذشته ریشه ی آن را به‌ نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه های اروپا به کار می بردند.

    ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه نقل میکند:" بهمن نام فرشته ی موکل بر بهایم است که بشر به آن ها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است."

    چون بهمن امشاسپند در جهان مادی نگهبان چهار پایان سودمند است. در روز های بهمن امشاسپند، ماه ایزد، گوش ایزد و رام ایزد از ایران باستان تا کنون به روز های نبر( زرتشتیان در این روزها از کشتن حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند) گفته اند.

    جشن بهمنگان از زمان ساسانیان تا پیش از یورش مغول ها در ایران بوده است و آیینی همگانی و رایج بوده است در این روز در دیگی به نام" بهمنجه" آشی به نام "دانگو" از گندم ماش نخود عدس لوبیا و باقلا می پزند و مهمانی می دهند این آش را هفت دانه نیز می گویند، یکی از ویژگی های این جشن حس همکاری و کار گروهی آن بوده است، بدین گونه که هر یک از همسایه ها دانگ خود را به خانه ای که در آن آش پخته می شده می دادند و از این رو به آن "دانگو" می گویند آشی با چنین ویژگی های همانندی در میان کوچ نشینان بختیاری نیز پخته می شده و می شود که به آن "دندورو" به چم رویش دهنده ی دندان می گویند و آن را از شامگاه تا بامداد روی آتش ملایم گذاشته و هفت دانه از آن را به سوزن و نخ می کنند و بر روی کلاه کودکی که هنوز دندان های آن رشد نکرده می زنند تا همچون باز شدن گندم از پوسته ی خود در هنگام پختن٬ دندان های بچه نیز در بیاید. گویا در این خوراک از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید نیز استفاده می شد که این گیاه دارای ویژگی دارویی بوده است. از این سوروسات منوچهری چنین یاد می کند:

    بجوش اندرون دیگ بهمنچه به گوش اندرون بهمن و قیصران

    بهمن و قیصران دو ردیف موسیقی از دستگاه ایرانی است که در گذر زمان از دست رفته است.

    در روزگار ایران باستان این باور بوده که خوردن بهمن سرخ وسفید به تقویت حافظه کمک می کند. آن را به گونه ی تازه در خوراک می پختند و خشک شده ی آن را دم کرده و می نوشیدند یا به گونه ی گرد روی خوراک می ریختند و یا با گرد قند و نبات آمیخته و می خوردند این گیاه در فرانسه بهن خوانده می شده و در گذشته ریشه ی بهمن سرخ وسفید در داروخانه های اروپایی گویا استفاده می شده است. یکی از دیگر آیین های این روز آن بوده که مردم در این روز به کوه می رفتند و گیاهان ویژه ای که ویژگی دارویی داشته را می کندند و در این یک سال استفاده می کردند گروهی از این آیین ها که در جشن بهمنگان انجام می شود را به جاماسپ وزیر خردمند ویشتاسب "گشتاسپ" پادشاه دوران زرتشت نسبت می دهند، ابوریحان در کتاب "التفهیم" می گوید: بهمنگان (بهمنجه) بهمن روز است از ماه بهمن و در این روز بهمن سپید با شیر سره (خالص) می خورند

    شاعران پارسی گو در باره بهمنگان گفته اند:

    منوچهری دامغانی در این باره گفته است:

    رسم بهمن گیر و از سر تازه کن بهمنچه ای درخت ملک ،بارت عز وبیداری تنه ا

    انوری:

    بعد ما کز سر عشرت همه روز افکندی سخن رفتن و نا رفتن ما در افواه

    اندر آمد ز در حجره ی من صبحدمی روز بهمنجه یعنی دوم بهمن ماه

    عثمان مختاری شاعر سده ی ششم نیز می گوید:

    بهمنجه است خیز و می آرای چراغ ری تا برچینیم گوهر شادی ز گنج می

    این یک دومه سپاه طرق را مدد کنیم تا بگذرد ز صحرا فوج سپاه دی

    فرخی گفته است:

    فرخش باد و خداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه

    آذر باد ماراسپند بهمنگان را روز بستر و جامعه نو پوشیدن می داند و فردوسی حرکت در بهمن روز اراده به اندیشه نیک و پیروزی بر نیروی اهریمنی می داند.

    بباشم بر این رزمگه پنج روز ششم روز هرمزد گیتی فروز

    به هفتم برانیم زیدر سپاه که او کین فزاییست ومن کینه خواه

    بهمنگان را با سنت دیرین برگزار کنیم. بهمنگان خجسته باد.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن دیگان

    جشن دیگان

    جشن د یگان با اورمزد ودی ماه شروع می شود. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه می نویسد : «... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هردو به نام خداوند است که هرمزی نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هرکس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت:" من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه بخصوص مهربان هوشنگ ویکرد چنین بودند."»

    بی خود نیست فردوسی می فر ماید:

    شب اور مزد آمد از ماه دی زگفتن بیاسای بردار می

    شاد بودن همه خصلت وویژگی این جشن است و"می" نماد شادی در حد مستی است.

    واژه" دی" از مصدر" دا" در پارسی باستان وسانسکریت به معنی دادن، آفریدن، ساختن، و بخشیدن است. در پهلوی "داتن"(Datan) و در فارسی "دادن" شده است و "داتر"(Dater) که در پهلوی "داتار" و در فارسی "دادار" یا آفریدگار ودراوستا"دتهوش"(Dathush) یا "دزوه"(Daz-vah) می باشد به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است. در آفرینگان گاهنبار بند 11 صفت دتهوش برای دهمین ماه سال بکار رفته است.

    ایرانیان قدیم بطور کلی در هر ماه اور مزد، دی به آذر، دی به دین ودی به مهر روز را که بنام خداوند است چهار روز تعطیل می دانستند و در ماه دی این روز ها را جشن می گرفتند. که روز اول را جشن خرم روز و سه جشن دیگر را جشن دیگان می نامیدند. کوشیار گیلانی در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می‌نامد.

    ایرانیان بیشتر کشاورز بودند وماه دی، ماه سرما و بوران وبرف وتعطیلی کار کشاورزی. به همین دلیل جشن های دیگان، جشن گهنبارمیدیارم گاه( از روز مهرایزد تا ورهرام ایزد) وآیین چله بزرگ را از اول دیماه شروع میکردند وحتی با برگزاری شب یلدا به پیشواز ماه دی می رفتند.

    شب انارام روز آذر ماه "شب چله" یا "یلدا"، انقلاب زمستانی و جشن زایش خورشید را جشن می گرفتند. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراکی‌های گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید دی ماه بیدار می‌نشسته‌اند.

    گوش ایزد دیماه جشن "سیر سور"، جشن گیاه‌خواری و به ویژه خوردن سیر و نیز روز غلبه دیوان و کشته‌ شدن جمشید‌شاه در روایت‌های ایرانی. (در شـاهنامه فـردوسـی نیز پـدیده گوشتخواری پس از جمشید رواج می‌یابد.)

    دی به مهرایزد ودی ماه. جشنی همراه با ساخت تندیس‌‌ها و پیکرتراشی‌هایی به شکل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخی متون از این روز بنام "بتیکان" یاد شده است که به احتمال شکل تغیر یافته "دیبگان" است.

    مهر ایزد دی ماه. هنگام جشن "درامزینان" یا "کاکتل/ کاکثل" در متون ایرانی. جشنی بسیار کهن و اسطوره‌ای و ناشناخته، که نام‌های گوناگون آن ارتباط آن با "درفش کاویان" و "گاو کتل/ گاو درفش" را نشان می‌دهد. گونه‌های مختلف نام‌های این روز و این مراسم، همانند بسیاری از دیگر نام‌های کهن، نشانه دیرینگی این آیین و فراموش شدن شکل اصلی نام آنست. این روز احتمالاً در پیوند با دیده شدن صورت فلکی "گاو/ ثور" نیز بوده است.

    خلاصه سرما ویخ بندان وبوران باعث جمع شدن وجشن گرفتن وشاد بودن وامید به پیروزی نور بر ظلمت وروز های خوب آینده آنها را دلگرم می کرد. با شهر نشینی ایرانیان وصنعتی شدن بخش کشاورزی جشنهای دیگان ، کم کم از یاد واندیشه ی همگان بدر شد، ولی زرتشتیان با بر پا کردن آیین نیایش (دعا) به درگاه مزدا اهورا یاد این جشنها را زنده نگه داشته اند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن آذرگان

    جشن آذرگان
    آذرگان جشن احترام به آتش است،آتش نماد اشه است، همانند اشویی (راستی و پاکی)عمل می کند، پلیدی ها را می سوزاند و به سوی بالا گرایش دارد، خود می سوزد و به دیگران نور و گرما می دهد.

    جشن آذرگان در روز آذر ایزد از ماه آذر بر گزار می شود.
    ایزد آذر به معنی آتش ستودنی است و فرشته نگهبان آتش می باشد. ازاینکه می گویند اشوزرتشت آتشی به همراه داشت که خودی خود افروخته بود و بی دود بود، کسی را نمی آزرد کنایه از آتش حقیقت است و در پرتو تعلیمات آن پیامبر بزرگوار همه را به سوی خدای یکتا رهنمون بود و تیرگی و دود آلایش در آن راه نداشت برای فروزش آن نیاز مند آلات مصنوعی نبود و جز فروغ بخشی کاری نداشت و سراسر تابش حقیقت و نور معرفت بود.

    در یسنای17بند 11 پنج آتش بیان شده است:
    1- آتش برزی سونگ (بلند سود) آتشی است که در اجاق های خانوادگی و آدریان ها نگه داری می شود و به ترتیب حرمت خانواده و عشیره را می رساند.
    2- آتش وهو فریان آتشی است در کالبد انسان وجود دارد و حرارت غریزی است که زنده بودن انسان به آن بستگی دارد (امروزه به آن دمای بدن می گویند).
    3- آتش اوروازشت بنا به تفسیر پهلوی آتشی است که در رستنی ها ونباتات وجود دارد.
    4- آتش وازشت که به برق آسمان در موقع رعد گفته می شود.
    5- آتش سپی نشت آتشی است که در گروسمان یا عرش اعلی فروزان است.

    زرتشتیان به هنگام نیایش به سوی نور توجه دارند بدان سبب است که روح منو را مصفای خویش در برابرانوار محسوس و دیده شده متوجه نور حقیقی و فروغ آمیغی خداوندی ساخته اند تا بکلی از جسمانیت و تیرگی صوری پاک شده و خود را به معبود ازلی نزدیک کند.

    اگر کسانی در ایران باستان یا کسانی مانند نیبرگ مفسر متون پهلوی "آذر را پسر اهورا مزدا گفته اند"باید به دلایل زیر توجه داشت:

    1- اهمیت آتش آن چنان بوده است که در اساطیر ایران، ایزدی برای آن در نظر گرفته اند. آذر / آتش / آتُر / آتَر ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آورده اند و آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است. تقدس و گرامی بودن آتش ریشه کهن دارد. کلیه اقوام روی زمین به شکل و عنوانی آتش را ستوده و گرامی داشته اند.
    2- به این دلیل نیست که اهورا مزدا ی گات ها سرور هستی بخش دانا یگانه نیست و پسری دارد بلکه می خواستند حرمت آتش را از لحظ ادبی بالا ببرند.
    3- آتش در گات ها رابطه نزدیکی با وهومن، اشه وهیشتا، خرداد، امرداد، رشن و سروش دارد و ارج آسمانی آنها پیوستگی نزدیکی با آذر اهورایی دارد.
    4- اشوزردشت در یسنا، کرده 32، بند 2 می گوید:" به آنان اهورامزدا، پروردگاری که با پاک منشی پیوسته و با نور یکسان است، با خشترا (شهریاری) پاسخ دهد." ‌نور الهی به علت رابطه ای که با آذر اهورایی دارد به عنوان پرستش سو از جانب اشوزرتشت معرفی می شود.
    5-موبدان به آتش آنقدر ارج می گذارند که چون آب، باد و خاک باید تمیز نگه داشت و به آنها خوراک داد. آتش نیایش، نماز مخصوص خوراک دادن به آتش، بخشی است از یسنای62، بند 9 که با این کلمات آغاز می شود: "نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده اهورامزدا و سزاوار ستایش."

    در ها 47بند6 گات ها آمده است :
    ای هستی بخش دانا در پرتو خرد مقدس و آذر فروزان خویش سرنوشت دو گروه نیکان و بدان را تعیین و کیفر آنها را ارزانی خواهم داشت پروردگارا با افزایش فروغ ایمان و راستی و پاکی جویندگان حقیقت به سوی تو گرایش خواهند یافت.

    در برگزاری آیین های زرتشتی آتش مرکزیت دارد. در این دین، سه گروه آتش مقدس آیینی وجود دارد به نام های آتش بهرام، آتش آدِران و آتش دادگاه. آتش بهرام قداست خاصی دارد؛ برای این که با تشریفاتی طولانی آماده می شود. شانزده آتش را از منابع مختلف جمع آوری می کنند و آن را تطهیر می کنند.

    در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی درباره این جشن آمده است:
    "... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ..."

    نیاکان ما آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و بام ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی های گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب های خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند.

    نزد ایرانیان جشن آذرگان هم چون جشن نوروز و مهرگان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و بر آن ارج بسیار می‌نهادند. نیاکان ما و زرتشتیان امروز، در این روز با جامه‌ی آراسته و پاک به آدریان‌ها می‌روند و آدریان‌ها را آراسته و آذین بندی می‌کنند و در آن جایگاه وَرجاوند (مقدس) آیین ویژه‌ای برای جشن برگزار می‌کنند. نخست با خواندن آتش نیایش (بخشی از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نیایش به شادی و شادمانی می‌پردازند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن مهرگان

    جشن مهرگان

    دوستان برای برگزاری جشن به دور سفره مهرگان جمع شده بودند.

    تورج گفت هر روز سه بار مهر نیایش را بجای می آوریم و به مهر، صاحب دشتهای وسیع و چراگاههای وسیع با آبهایی که با آبزور پاک شده درود می فرستیم.

    مهر یا میترا که دارای چراگاه های بی شمارست با هزاران چشم از پیمان نگهبانی می کند و دشمن پیمان شکنان است تاخانمان با آرامش زندگی کنند و به آسایش برسند.

    مری بویس در تاریخ دین زرتشت صفحه ۴۶می نویسد: واژه میترا در اوستا به گونه ای آشکار معنایى شبیه قرارداد و توافق را مى دهد. آنگونه توافق که میان افراد نوع آدم حاصل می شود " ا. میله A.millet با روشنى استدلال کرده که میتراى هند_ ایرانى تجسم آن نیرویى است که در چنین قرار داد و توافق به ودیعت گذاشته مى شود " .

    بنا بر تحلیلی از اوستا، ایزد مهر در اوستا دارای سه وظیفه است :1- فرمانروایی 2 - رزم آوری ٣- برکت بخشی

    باور میترایی یا خورشید نیایش را حتی در اشعار مولانا جلال الدین می توان دریافت جاییکه می گوید:

    نه شـــــــبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم چو غــلا م آفــتــابـم هـمــه ز آفــتـاب گویــم

    بیژن میراث به جا مانده از شاعران و نویسندگان پارسی درباره مهرگان را نشانه جاودان فرهنگ ما می داند و به بیان این زیبایی ها می پردازد.

    دقیقی در باره مهرگان چنین سروده است:

    مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
    آن کجا گاو نکو بودش بر مایونا

    فردوسی حماسه ساز بزرگ چنین می سراید:

    فریدون چو شد بر جهان کامکار ندانست جز خویشتن شهریار
    به رسم کیان، تاج و تخت مهی بیاراســت با کاخ شاهنشهــی
    به روز خجستـــه، سر مهر ماه به سر، بر نهاد آن کیانی کلاه
    به فرمود، تا آتش افروختنـد همه عنبر و زعفـران سوختند
    کنون یادگار است از او ماه مهر به کوش و به رنج هیچ منمای چهر

    در جای دیگر در باره پیمان شکنی می فرماید:

    چو " پیمان شکن " باشی و تیز مغز
    نیاید زدست تو یک کار نغز

    فردوسی در باره به تخت نشستن فریدون چنین سروده است:

    به روز خجسته سر مهرماه
    به سر برنهاد آن کیانی کلاه...

    بفرمود تا آتش افروختند
    همه عنبر و زعفران سوختند

    پرستیدن مهرگان دین اوست
    تن آسانی و خوردن آیین اوست

    اگر یادگار است از و ماه مهر
    بکوش و به رنج ایچ منمای چهر

    در آثار الباقیه ابوریحان راجع به جشن مهرگان مطالب زیاد است که بطور خلاصه مرور می شود.

    1-مهر روز و مهر ماه روزی که آفتاب برای اهل عالم پیدا شد که به آن مهرگان می گویند.

    2-سبب خوشی شادی مردمان در اینروز پیروزی فریدون بر ضحاک مار دوش و کسب دوباره آزادی بعد از هزار سال است.

    وحتی شاعر معاصر، اقبال لاهوری نیز در این بیت خود به مهرگان اشاره کرده است:

    شاخ او بی مهرگان عریان ز برگ
    نیست اندر جان او جز بیم مرگ

    بابک نوجوانی که تازه به شهر آمده تا مهندس شود و به روستا باز گردد، خاطره مهرگان و خرمن کوبی با گاو آهن را اینطور بیان می کند مراسم خرمن کوبی چه در خانه و چه در کشتگاه توام با شادی و سپاسگزاری سرانجام می یافت. خرمن کوبی در خانه شرکت کنندکانی داشت که بیشتر پسران و دختران جوان بودند. آنها با صدای دایره و تبنک بر روی بافه ها به پایکوبی می پردازختند تا گندم را از کـــاه جدا کرده و همکاری خود را در گروه نشان دهند. مراسم جشن خرمن که در واقع پس از پایان کار درو و خــــــرمن کوبی آغاز می شد معمـــــولا درکنا رچشمه برگزارمی شد، تا از اناهیتا مادر آبها نیز نیایش و سپاسی شود، شاید بشود گفت این جشن به پاس و ستایش از ایزد مهر و ایزد آب است .

    و روستا های ما در اثر مهرایزد جان می گیرد و با شاباش ها و شادی ها به مهرگان جان تازه می دهند و به یاد گذشته ها و خاطره ها آنروزها، همه نسل ها روز خوشی را در کنار هم دارند.
    و با آفرین خواندن موبد، ساعتی، بزرگ و کوچک در کنار هم با شادی و پایکوبی روزی را به امید شادی جهانیان به خاطره ها پیوند دادیم.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن شهریورگان، روز پدر

    جشن شهریورگان، روز پدر

    جشن شهریورگان ،شهریور روز از شهریور ماه که روز سی ام امردادماه و به نام امشاسپند توانای خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه به معنی شهر و شهریاری آرمانی و شایسته می باشد از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن در ایران باستان هیچ­گونه آگاهی­ای در دست نیست.
    برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود در صفحه 251 ترجمه ی فارسی آثارالباقیه چنین آمده : « شهریور ماه که روز چهارم آن شهریور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن می باشد ، آن را شهریورگان گویند . معنی شهریور دوستی و آرزوست . شهریور فرشته ای است که به جواهر هفتگانه از قبیل طلا ، نقره و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم به آنها بستگی دارد ، موکل است .»

    شهریور مظهر سلطنت آسمانی و فر خدایی است توانایی و نیرومندی و دستگیری از بینوایان را بیان می کند، در جهان مادی نگهبان زر و سیم و فلزات دیگر است.

    ایرانیان قدیم جشن شهریورگان را جشن می گرفتند و به یاری کردن به بینوایان می پرداختند وهمه شاد بودند.

    جشن شهریورگان شروع کشت و زرع محصولات و جمع آوری آنها است و چون برای بدست آوردن نتیجه ی هر کاری جشن و شادی لازم است ،برای کشاورزان بهترین جشن و شادی است .

    جالب آنکه عده ای جشن شهریورگان را زادروز مرد بزرگ تاریخ بشریت یعنی کوروش بزرگ(داراب) می دانند.

    به گفته‌ی اردشیر خورشیدیان، فرنشین انجمن موبدان، با رایزنی‌ها و هم‌اندیشی هموندان انجمن موبدان، جشن شهریورگان، به‌عنوان روز بزرگداشت پدر، برگزیده شده است.

    جشن شهریورگان از آن روی به‌عنوان روز پدر برگزیده‌شده است که به معنای شهریاری بر اراده و نفس است. شهریور یکی از ۶ امشاسپندانی است که در اوستا و گاتها از آن نام برده شده‌است. در اوستا سه تا از این امشاسپندان، زن‌گون و سه‌تای دیگر مردگونه، هستند که شهریور از امشاسپندان مردگونه است.
    خورشیدیان گفت: «جشن پدر در جشن شهریورگان، درست ۶ ماه پس از روز مادر و جشن اسفندگان برگزار می‌شود، باید فرصت را گرانمایه دانست و به پدران نیک این سرزمین پیشکش‌هایی داد که نشان از مهر قلبی‌مان به پدر دارد، پیشکش‌هایی که دسترنج خودمان است نه پیشکش‌هایی که بوی پول می‌دهد.»

    فرنشین انجمن موبدان در پایان، گفت: «هر روز نامی دارد و هر نام معنایی. گذشته گانمان با نام نهادن بر روزها و ماه‌ها برای ما پیام بزرگی داشته‌اند و خواسته‌اند ما با آغاز هر ماه و هر روز، زمان و فرصت‌های زندگی را ارج بنهیم و هرگز از معنای نام‌ها، غافل نشویم. پس چه بهتر که ماه شهریور و در جشن شهریورگان به مفهوم شهریاری بر نفس و بر خویش پی ببریم و با همه ی دشواری‌های زندگی، اندیشمندانه به رویارویی بپردازیم.»

    شهریور به معنی شهر وشهریاری آرمانی ، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بهتر است معماران وشهرسازان فکری از روی اندیشه گات هایی وباقیمانده های آثار نیا کانمان به حال شهرهایمان بکنند تا شهر های ما سرآمد شهر های جهان بشوند واز مشکلات شهری بکاهند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن امردادگان

    جشن امردادگان

    امروز جمعه اول امرداد ماه است. اینجا نسیم ملایمی می وزد و هوای تهران، هاله ای از دود داغ و گرمای 42 درجه را تجربه می کند. ناهار مهمان دوستم در طبقه هیجدهم برج بلند بالایی هستم. بعد از ناهار پسر دوستم ازجشن امردادگان می پرسد؟ مادرش استاد دانشگاه است جواب می دهد: ابوریحان در آثارالباقیه (ترجمه فارسی، ص 250) نوشته است: «امرداد ماه روز هفتم آن امرداد روز است و آن روز را به واسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند، معنای امرداد آنست که مرگ و نیستی نداشته باشد، امرداد فرشته ایست که به حفظ گیتی و تربیت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است و زائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد، موکل است»؛ وخیّام در نوروزنامه نوشته است: "مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بِداد از بَرها ومیو های پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد».ما باید " این جشن را سزاوارِ شادمانی ،نشاط ِ و بی مرگی است" به گونه ای برگذار کنیم که لیاقت آنرا داریم.
    پدر می گوید: واژه اوستایی امرداد، امرتات (Ameratāt) است که به معنی بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است، حذف کنیم، معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد.
    من هم می گویم امرداد در ایران باستان نماد جاودانگی و بی مرگی است، در کره خاکی پشتیبان گیاهان و دیگر رستنی هااست،به همین دلیل جشن امردادگان را در کنار باغ ها و زمین های کشاورزی برگزار می کنند.
    نیاکان ما در این روز به باغها و مزارع خرم و سرسبزمی رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا این جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبیعت برگزار می کردند.
    در دهه پنجاه خورشیدی به علت تزریق نادرست پول نفت به اقتصاد ایران، زرتشتیان به شهرهای بزرگ داخل وخارج کوچ یا مهاجرت می کنند و از زمین و باغ و روستا، به سمت خدمات وصنعت کشیده می شوند؛ با دور شدن از کشاورزی، جشن های خوردادگان وامردادگان که در کنار چشمه ها وباغ ها ومزارع برگزار می شد، به فراموشی سپرده شد؛ باغها، خانه ها و مدرسه های ویران در روستا های زرتشتی نشین یزد گواهی بر این مدعا است.
    دختر خانواده پیشنهاد می دهد، بزرگان قوم باید برای برگزاری جشن های شاد خوردادگان وامردادگان به روشی که قابل اجرا باشد و ازسنت به دور نباشد، فکری بکنند. پدر خانواده پیشنهاد می دهد که تعدادی از خانواده ها برای جشن امردادگان به خانه و باغ قیطریه بروند و در سایه درختان سر به فلک کشیده و هوای ملایم طبیعی، جشن امردادگان را برگزار کنند. دختر جواب می دهد با یک گل بهار نمی شود ولی برای شروع کارخوبست.
    من در فکر فرو می روم چرا ما با این همه امکانات، جوانان را برای برگزاری جشن امردادگانی شاد و زیبا تشویق و یاری نمی کنیم تا دوباره با طبیعت آشتی کنند و در دامن طبیعت با هم باشند و این گرمای طاقت فرسا را در کنار هم به لحظاتی سرشار از مهر و مهربانی، شادی و شادکامی، سربلندی و سرافرازی تبدیل کنند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • شب وه (شب پنجه آخر سال)

    شب وه (شب پنجه آخر سال)

    در شریف‌آباد روز اورمزد از فروردین ماه، یعنی روز اول سال نو را، «روزِ وَه» می گویند و شب پیش از آن، آخرین روز از پنچ روز پنجه یا پنجه وه است. زرتشتیان باور دارند که پنجه وه به فروهرها اختصاص دارد و هنگامی است که فروهر درگذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرود می آیند.

    در این روزها زرتشتیان، خانه‌های خود را از درون و برون پاک و تمیز می‌کنند و خانه و کاشانه برای برگزاری هر چه با شکوه تر جشن نوروز آماده و مرتب می شود .

    با غروب آفتاب آخرین روز پنجه، روی بلند ترین بام خانه، همراه با آتشدان و چوب خشک، سفره سفیدی گسترده می شود و روی آن کتاب اوستا و گلدانی پراز شاخه‌های مورد سبز و سرو گذاشته می شود. در کنار آن، مجسمه های کوچک حیوانات اهلی که پسران خانواده آنها را با گل رس ساخته‌اند و با گل سفید رنگ کرده‌اند، قرار داده می‌شود و بر پشت آنها خورجین‌های سبزه گذاشته می شود.

    در گوشواره پسگم (صفه) کپی‌هایی (گل تر وپاکیزه و سفت که به شکل کره درست شده و شاخه های ریحان سبز را در آن فرو برده‌اند) که توسط دختران آماده شده و با روسری روی آن را پوشانده‌اند، قرارداده می شود، و زینت بخش بام سر در خانه، چراغ فانوس روشن وسبزه کاشته شده، است.

    در گاه اشهن، صاحب‌خانه نان تازه، کماچ، نان آکنجه، نان پینه، نان شیر، سینی میوه مثل انار و به و انگور، بشقابی لرک (هفت میوه خشک شده)، شربت، نان شیر مال وحلوای کنجد که از آن شکل‌های مینیاتوری گوسفند ، گاو، شتر ومرغ درست‌کرده‌اند و روی نان قرارداده‌اند، به پشت بام می برد و روی سفره قرار می‌دهد. سیر وسداب، سیرگ وتخم مرغ که مادر به همراه کماج پخته است، چیزهای دیگری است که در شب وه، بچه ها آنها را به پشت بام می برند.

    کوهه، نام یک نوع خاصی از آتشدان که بچه ها با گل رس آن را ساخته اند، آن هم به پشت بام آورده می شود.

    از گاه اشهن دربلند ترین نقطه بام خانه، پدر آتش را روشن می کند و روی آن هیزم می گذارد تا شعله‌اش ثابت بماند، همه اهل خانه باهم گاه اشهن می سرایند و بعد پدراوستاهای دیگر را می‌خواند و به برادر بزرگ‌تر می گوید که میوه‌ها را نصف کنند، مادر هم بوی خوش و کند ر وعود بر آتش سوخته شده می‌گذارد.

    بوی خوشی که از آتش در هوا پراکنده می‌شود همراه با بوی میوه ها و هوای ملایم و خنک صبح‌گاه، یکی از زیبا‌ترین خاطره‌های هر فرد زرتشتی از مراسم شب وه است.

    با سر آمدن گاه اشهن و دمیدن اولین سپیده آسمانی همه چراغ ها را خاموش می‌کنند و شعله آتش را هم با وسیله‌ای که روی آن می گذارند، کم می‌کنند؛ بعد مادر مقداری گل سپید را که در آب خیسانده و رقیق کرده است، با خدابیامرزی به روان در گذشته‌های خانه خود و همسایه، با ملاقه مسی بر پشت بام می پاشد و به این ترتیب روان در گذشتگان را در سفر به مینو، بدرقه می‌کند.

    صبح روز بعد، صبحانه، به طور دسته جمعی با همسایه ها در پشت بام صرف می شود و سپس بچه‌ها با کوهه‌های پر از آتش پشت بام، به درمهر رفته و آتش را در ظرفی مخصوص خالی می‌کنند تا آتشبند در‌مهر، آن را گلچین کند و به آتش بزرگ برساند. بچه‌ها بعد از خالی کردن آتش با کوهه‌های خالی به کوهه جنگی می پردازند و کسی که کوهه اش سالم می ماند مثل یک قهرمان تشویق می شود. دخترها هم به در میدان روستا کُپی جنگی می‌کنند و بعد هم با ریحان سبز، شاد به خانه بر می گردند و خانواده دسته‌جمعی برای شرکت در مراسم گهنبار عید نوروز به درب‌مهر می‌روند.

    مراسم شاد و ساده و تاثیرگذار شب وه، آنچنان در خاطره ها مانده است که در هند و کالیفرنیا به شکل مراسم موکتاد و در میان اقوام دیگر ایرانی به صورت احترام به درگذشتگان در آخرین روزهای سال باقی مانده است.

    ولی روستاهای زرتشتی نشین ایران، به دلیل تزریق نادرست پول نفت به اقتصاد ایران دردهه پنجاه و افزایش کوچ ها ومهاجرت ها، به تدریج از سکنه خالی شده‌اند و مراسم همگانی شب وه دیگر برگزار نمی‌شود و یا تعدادی اندک بطور مختصر آن را برگزار می‌کنند؛ بزرگان قوم باید چاره‌ای بیندیشند تا مثل همیشه با برگزاری مراسمی شاد و زیبا، جوانان و کودکانی شاد داشته باشیم وبزرگسال‌هایمان افسرده نشوند.

    ارتباط مراسم شب وه با چهارشنبه سوری در ایران و یا مراسم هالوین در ایرلند وانگلیس و نقاط دیگر و افراط و تفریط در این رسوم، نیاز به تحقیق محققان واصلاح مراسم دارد.

    عکسهایی از سنتهای نخستین روز سال در نزد زرتشتیان یزد

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • خیر پارس بانو

    خیر پارس بانو

    سال1346 دو سال بود در شهر یزد به دبیرستان می رفتم، یک روز صبح با خادم پارس بانو سوار بر الاغی در محله دستوران روبرو شدم، پس از احوالپرسی با ایشان علت حضورش در اینجا را پرسیدم و شنیدم: برای خیر پارس بانو.

    مراسم خیر پارس بانو مراسمی بود که در آن خادم ها به تمام روستاهای یزد و شهر یزد سفر می کردند و سه کار مهم انجام می دادند:

    1-اطلاع رسانی در مورد تاریخ زیارت همگانی پارس بانو

    2-جمع آوری خیرات و نذورات

    3-اطلاع رسانی به خیرین وبانی خیله هایی که نیاز به تعمیر دارند.

    اما با کوچ زرتشتیان از روستا به شهر و ساکن شدن در بیشتر نقاط شهری و مهاجرت به کشور های بیگانه مراسم خیر زیارتگاه های بزرگ که به این نحو انجام می شد وقت زیاد می طلبید و نتجه کمتری به دست می آمد، و این مراسم انجام نشد که عواقب جبران ناپذیری در پیر سبز، پیر نارستانه و پیر نارکی و کمتر در پیر هریشت و پارس بانو شاهد آن هستیم و از همین روست که بزرگان انجمن ها و جامعه بایستی برای اطلاع رسانی تعمیرات خیله ها اقدام جدی به عمل آورند و گرنه با بازسازی های بزرگتر روبرو خواهیم بود.

    زیارتگاه پارس بانو (پیر بانو) یکی از زیارتگاههای زرتشتیان است که در دامنه کوهی کنار رودخانه فصلی و در نزدیکی محلی به نام زرجو، روستایی از شمس آباد اردکان یزد واقع است، به عقیده زرتشتیان خاتون بانو، شهبانوی پارس در هنگام فرار از دست اعراب به کوهی پناهنده می شود. خاتون بانو در خواب فرد نابینایی می آید و پس از شفای چشم فرد به وی می فرماید که پیر بانو را بنا نهد. پارس بانو نیایش گاهی برای نیازمندان می شود. به سبب قرار گرفتن در مرکز و دور از دسترس بیگانگان بودن و وجود کویر های گسترده در پیرامونش، میراث دار کهن ترین آیین ها و فرهنگ ایران بوده است. از مهر روز تا ورهرام روز و تیرماه این زیارتگاه مامن عاشقان است.

    برای آشنایی با زیارت پیشینیان در سال های دور از مادرم که هشتاد ساله است، می پرسم. در جوابم می گوید: وقتی ما بچه بودیم زرتشتیانی که زیارت کننده بودند، مواد و خوراکی های لازمه زوار و چهار پایان برای شش روز تدارک می دیدند و بسته بندی کرده و در خورجین ها سوار حیوانات می کردند و زن وبچه ها سواره و معمولا مرد ها پیاده می آمدند.

    با الاغ یا شتر به طور دسته جمعی در شب دی بمهر از شریف آباد حرکت می کردند. طی این مسیر از شب تا بامداد، یعنی ده ساعت به درازا می‌کشید، چون از «شریف‌آباد» که راه می‌افتادند تا «ارجنون»، ۴ ساعت راه بود، و پس از کمی استراحت در «ارجنون» دوباره راه می‌افتادند و تا مزرعه‌ مرگس که یک درخت توت و یک استخر آب داشت می‌امدند و پس از کمی استراحت از مزرعه‌ مرگس به‌ مزرعه‌ی شمس‌آباد پس از آن به‌سوی پیر بانو می‌رسیدند، یعنی شب دی بمهر تا بامدادمهر ایزد در راه بودند.

    مهر ایزد و رشن ایزد را به زیارت، دعا، نیایش، استراحت و تفریح می گذراندند و از نیمه شب رشن ایزد مردان و جوانان برای زیارت غار شگفت محل آتش کاریان می رفتند ونیمه های شب سروش ایزد بر می گشتند. و روزهای رشن و فروردین و صبح ورهرام ایزد به درگاه پروردگار با همه زوار نیایش می کردیم و آیین های دینی و سنتی خویش را به جای می‌آوردیم.

    ای پیر با مهر و صفا،الگوی پاکی و وفا

    رنجیده ازجور و جفا،در جستجویت آمدم

    ای پارس بانوخسته ام غمگین ودل شکسته ام

    برلطف تو دل بسته ام،من درحضورت آمدم

    ای بانوی ایران زمین ای خفته در این سرزمین

    برحلقه اش همچون نگین،درزرع جویت آمدم

    خاتون بانوها تویی، آواره ام مأوا تویی

    درمان و داروها تویی ،اینک به کویت آمدم

    اندر دل این کوهها ماندی غریب ای آشنا

    هستی غریبان را پناه زین رو به سویت آمدم

    و از بعد از ظهر به سمت پبر مهر بانوی عقدا حرکت می کردیم و در باغی در عقدا استراحت و سپس به سمت مزرعه مرگس و از آنجا به ارجنان و از ارجنان به سمت دخمه دیلم و پس از خدامرزی به در گذشته ها به شریف آباد می رفتیم.
    ولی امروزه بیشتر زوار وقتی از جاده نایین به سمت یزد یا از یزد به سمت نایین می آیند به شمس آباد می رسند تابلو پارس بانو را می بینند، از جاده باریک به سمت پارس بانو می روند، زیارت و استراحت و یک وعده غذایی را در کنار پیر به سر می برند و لذت می برند.

    در زیارت عمومی وهمگانی نیز معمولا چند ساعت در کنار زیارتگاه و یا شبی هم در جوار دوستان و آشنایان استراحت و زیارت و تفریح را با هم در آنجا دارند. به امید دیداردر پارس بانو

    در این زمینه بخوانید : گزارش و تصاویری از زیارت پارس بانو

    شگفت یزدان غاری که یکی از سه آتش مقدس ایران را زنده نگاه داشت

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن خوردادگان

    جشن خوردادگان

    «وقتی مردم به منش پاک روی آورند،آرامش و ایمان در جهان شادی آفرین گسترش می یابد.»
    گات ها ،سرود47 -بتد 3

    صبح در آپارتمانی در طبقه هیجدهم برجی از خواب بیدار می شوم، بعد از حمام با خدا خلوت می کنم. سر میز صبحانه، در کنار دوستم، همسرش و فرزندش هستم. از جشن خوردادگان صحبت به میان می آید. دوستم می گوید خورداد به معنی کمال، رسایی و تندرستی است. یاد بچگی ها بخیر در این روز صبح زود مجبور بودیم مسیر آب را تمیز کنیم و از هوای خوب صبحگاهی لذت ببریم. از پدرش می گوید که در این روز با دوستانش نماز گاه هاون را در کنار چشمه می خواندند.

    همسرش می گوید، خورداد امشاسپند وخورداد ماه که جشن خوردادگان است و خورداد در عالم مادی پاسبانی آب چشمه ها و نهر ها و رودها و دریا و اقیانوس ها را دارد.

    همسر دوستم از جوانی خود در روستا می گوید، در عصر روز جشن، جوزگ (جوی آب) بهرام که بیست پله داشت را بطور دسته جمعی جارو میک ردند و دور جوی آب می نشستند، مهره دوله(چک ودوله) می کردند و از مادرش می گوید که در این روز بایستی برای آبزور خواندن شیر و مورد برای موبد ببرد وخوراک به آب بدهد.

    پسرشان که دانش آموز دبیرستان است سوال می کند ومی پرسد: آیا آب خوراک می خواهد؟ و مادر جواب می دهد: بله، در ایران باستان با آب و آتش و باد و خاک مثل موجود زنده برخورد می شد و علاوه بر اینکه باید پاک نگه داشته شوند، طی مراسم خاصی (اوستا خوانی) به آنها خوراک می دادند!

    پسر با خوشحالی می گوید حالا می فهمم که چرا می گویند در ایران باستان محیط زیست تمیزی داشته اند. بالاخره صبحانه تموم شد و پسر به دبیرستان رفت و همسر دوستم به دانشگاه رفت و وقتی دوستم خداحافظی می کرد تا به سر کارش برود، گفت: اگر کارت تمام شد،عصر برگرد. من تشکر کردم و با هم خداحافظی کردیم.

    وقتی منظره تهران را از بالا دیدم در کوهی از گرد و غبار گم شده بود و در واقع به هوای سالم و پاک نیاز داشت. یعنی جاییکه جشن خردادگان باید برگزار شود، این شهرهای آلوده است؟! و نیاز به محیط زیست سالم دارد.

    و این نیاز جوانان ماست که ساعتی از شلوغی و آلودگی شهر فرار کنند و در کنار رودخانه و چشمه ها به شادی و استراحت بپردازند

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • خاطره اولین نوروز وصبح وه

    خاطره اولین نوروز وصبح وه
    پدر تصمیم گرفته بود، به نظر بزرگان وموبدان ارج نهد و روز های کبیسه اجرا نشده را منظور نماید وامسال روز وه(روزبعد از آخرین شب پنجه) ونوروز را یکی بداند ومراسم دینی را به صورت فصلی وهمراه با طبیعت اجرا کند.

    در خانه تلاش برای انجام پنجه وسال نو خیلی زیاد بود وهمراه با شکوفه های سیب وگیلاس وبه،بوی بید مشک وگل ارغوان زیبایی دوچندان به طیعت رنگارنگ داده بود.برای ذهن من، کودک دبستانی آنروز صبح نوروز و صبح وه هر دو سرشار از شادی بودندچگونه می توانستم این دو روز شاد را با هم جمع بزنم مگر میشود دو نوع شادی در یک لحظه با هم داشته باشم.

    در خانه ما برای اولین بار سفره پنجه برای شادی روان در گذشتگان در پنج روز قبل از عید گسترده بودیم مراسم پنجه را اجرا می کردیم وروز وهیشتوایشت در زیر ویجو(شبکه نی هایی که به سقف در ارتفاع دومتری به سقف بسته شده بود)سفره سال نو با هفت چیز شادی بخش در روی سفره به همراه کتاب اوستا گسترده بود

    سه ساعت از نیمه شب آخرین روز پنجه گذشته بود ،پدر همه را بیدار کرد وخودش پای منقل آتشی که بر بام بلند خانه افروخته بود اوستا زمزمه می کرد هوا سرد بودولی وقتی جماعت را می دیدی با هم همراه آتش افروزی می کنند ومراسم را اجرا می کنند امید به آینده روشن با هم بودن را نوید می داد.مراسم شب وه طبق عرف انجام می شود و روان وفروهر درگذشتگان همراه با بوی خوش بدرقه می شود.

    با اولین شعاع نور خورشید با همسایه ها در یکجا که پشت بام مسطحی دارد جمع می شویم سفره ای پهن می شود وصبحانه را با غذا های رنگارنگ شب وه با هم میل می کنیم.

    پسر ها برای بردن آتش به درب مهر و کوهه جنگی(کوهه آتشدان که از گل رس ساخته شده وخشک شده وبا گل سپید ، سپید رنگ شده )می روند .

    دختر ها برای کپی جنگی (گل رس خشک نشده به فرم کره که شاخه های ریحان سبز در آن روز قبل گذاشته اند )به میدان روستا میروند وبرای چک و دوله (مهره دوله)امروز عصر قرار می گذارند.

    پدر ومادر برای برای شادی روان درگذشتگان سال گذشته وغم زدایی از چهره مصیبت دیده ها به خانه آنها میروند.

    بعد از گذشت ساعتی همه افراد در زیر ویجو وبه دور سفره نوروز جمع شده وبا آیینه وگلاب توسط مادر خانه به هم تبریک سال نو می گویند وسالی خوش همراه با سلامتی برای هم آرزو می کنند وبا شیرن کردن دهان شرینکام به طور دسته جمعی به درب مهر رقته وبا گفتن تبریک سال نو در گهنبارشاد زیوی و تندرستی سال نو شرکت می کنند.بعد از گهنبار برای دید وبازدید عید آماده می شوندوابتدا برای تبریک گفتن به بزرگتر های روستا وسپس خانه اقوام آماده می شوند.

    در این زمینه بخوانید:
    چک و دوله
    شب وه (شب پنجه آخر سال)
    عکسهایی از سنتهای نخستین روز سال در نزد زرتشتیان یزد
    عکسهای آتش افروزی سپیده دم سال نو
    برگرفته از برساد

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن اسفند گان (سپندارمذ گان)

    جشن اسفند گان (سپندارمذ گان)
    بنا به نظر بارتولمه واژه سپنته آرمئی تی آمیزه ای از سه بخش سپنتهsepanta یعنی پاک و ناآلوده و مقدس، آرم arem یعنی درست و به جا ، مئی تی mati از ریشه مصدری من Man به معنی اندیشیدن است. سپنته آرمئی تی به معنی اندیشه درست، پاک ومقدس می باشد.

    سپندارمذ پنجمین امشاسپند در اوستا است. سپنته آرمئی تی در گاتهای زرتشت، هجده بار یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامش‌بخشی به کشتزاران، چراگاه‌ها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا می‌خواند. در اساطیر ایرانی، او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیروکمانی برای آرش کمانگیر را به منوچهرشاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود، فراخناک‌تر کند. سپنت آرمئیتی این امشاسپند بانو در جهان مینوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورامزدا و در جهان استومند، نگهبان زمین و پاکی و باروری و سرسبزی آن است. زمین نماد شیدایی است چون با فروتنی، فداکاری و گذشت به همه مهر می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود می پروراند و آرامش می دهد.

    ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه اسفندارمذگان را چنین معرفی می کند:

    "اسفندارمذ ماه و روز اسفندارمذ است و براى اتفاق دو نام آن را چنین نامیده اند و معناى آن عقل و حلم (بردبارى) است و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زن هاى درستکار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده و در عید مردان به زنان بخشش مى کردند." ابوریحان بیرونى در کتاب التفهیم از این روز به عنوان "مردگیران یا مزدگیران" یادکرده که در این روز زنان از مردان هدیه دریافت مى داشته اند و در واقع این جشن به زنان اختصاص داشته است. از این رو، آن را «روز زن در ایران باستان» نامیده اند. حکیم توس در این باره در شاهنامه چنین آورده است

    سپندارمذ پاسبان تو باد ز خرداد روشن روان تو باد

    در یسنای 38 بند1 آمده است:
    "اینک زمین را می‌ستاییم؛ زمینی که ما را در بر گرفته است.
    ای اََهوره‌مَزدا !
    زنان را می­ستاییم.
    زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند و از بهترین اَشَه برخوردارند، می‌ستاییم."

    سپندارمذ در عالم معنوى نماد مهر و محبت و در جهان خاکى فرشته اى است نگهبان زمین. به همین منظور ایرانیان، در ماه اسفند اقدام به امور اجتماعى و عمرانى عام المنفعه مى کردند. و به حفر قنوات و خشکانیدن مرداب ها و باتلاق ها و آباد کردن زمین هاى بایر به وسیله سدبندى رودخانه ها و کشت و زرع و نشاندن درخت مى پرداخته اند و اجراى این امور را جزء فرایض دینى خود به حساب آورده و ایمان داشتند کسى که درخت بکارد راستی می افشاند.

    در سفره جشن سپندارمذگان، جامى از شیر و تخم مرغ که نشانه ماه بهمن است قرار دارد. به جز آنها میوه هاى انار و سیب، شاخه هاى گل، شربت و شیرینى، برگ هاى خشک آویشن با دانه هایى از سنجد و بادام در چهار گوشه سفره قرار مى دهند و مواد خوشبو و کندر بر روى آتش مى گذارند و مقدار کمى از هفت گونه حبوبات و دانه ها که در جشن مهرگان براى سفارش کاشتن در آن فصل در سفره جشن مهرگان قرار داده اند مى گذارند. همراه با گستردن این سفره به پاس تلاش یک ساله زنان، مردان وظایف ایشان را بر دوش گرفته و با این کار، فعالیت هاى یک زن را تجربه مى کردند و در عین حال در این روز هدیه دادن به زن خانه از آداب و رسوم اصلى این جشن به شمار رفته است. به این ترتیب از محبت و مهربانى زنان سپاسگزارى مى شود. جشن سپندارمذ گان به عنوان نماد عشق درایران باستان پا می گیرد و ادامه می یابد و اگر زمانی کم رنگ می شود به دلیل کذشت زنان شجاعی است که در سکوت خانوادگی آنرا برگزار می کردند و با سفره ای ساده جشن را برگزار کنند و در کنار خانواده دلخوش باشند و بیشتر به سرسبزی طبیعت بپردازند. چنانجه دستور آذر باد در این باره فرموده اند:

    "سپندارمذگان روز، ورز زمین کن " یعنی کشاورزی کن.

    قرنها بعد در فرهنگ بیگانه روز عشق پا می گیرد که مبنایش چنین بوده است:

    "در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلودیوس به قدری بی‌رحم و فرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می‌شود... بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان نهاد و نمادی می‌شود برای عشق! "

    اما در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. جشن سپندارمذگان یا اسفند گان به عنوان نماد عشق در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از روز والنتاین فرنگی در روز 14 فوریه می باشد.

    جشن سپندارمذگان یا اسفند گان خجسته باد.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن آبانگان

    جشن آبانگان


    آبان به نام آب و فرشته آب است. این فرشته به نام «برزیزد» نیز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکریت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. این عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آیین مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر یک از آنها فرشته مخصوصى تعیین شده است.
    بخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت» می باشد و به آناهیتا اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با سد ستاره ی هشت گوش بر سر، کفش هایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهیتا گردونه ای دارد با چهار اسب سفید، اسب های گردونه ی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.او در بلندترین طبقه ی آسمان جای دارد و بر کرانه ی هر دریاچه ای، خانه ای آراسته، با سد پنجره ی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می باراند.
    نیایشگاه های آناهیتا معمولا در کنار رودها برپا می شده و زیارتگاه هایی که امروزه کنار آن ها آبی جاری است، می توانند بقایای آن نیایشگاه ها باشند.آثار به جا مانده ازمعابد آناهیتا امروزه قلعه دختر نامیده می شوند.
    آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الهۀ عشق و زیبائی در یونان و «ایشتر»، الهۀ بابلی، به‌شمار می رود.
    بیرونى در آثار الباقیه در مورد جشن آبانگان چنین مى نویسد: «... و آن عیدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گویند. در این روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پیشدادیان به پادشاهى رسید و مردم را به کندن نهرها و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسید که فریدون، بیوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و خود به پادشاهى رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
    تاریخ بلعمی و طبری نیز نوشتند: که بیرون راندن افراسیاب از مملکت پارسیان به روز آبان در ماه آبان بود
    در روایت دیگری آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.
    ما زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشنها به آدریان‌ها (آتشکده‌ها) می رویم و پس از آن برای گرامیداشت مقام فرشتۀ آبها، به کنار جوی‌ها و نهرها و قناتها رفته و با خواندن اوستای آبزور (بخشی از اوستا که به آب و آبان تعلق دارد) که توسط موبد خوانده می شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانی آب و نگهداری آن را کرده و پس از آن به شادی می پردازیم.
    در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه‌ها، فرشتۀ آب را نیایش می کنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) می شمردند و هیچگاه آن را آلوده نمی کردند و آبی را که اوصاف سه‌گانه‌اش (رنگ - بو - مزه) دگرگون می شد برای آشامیدن و شستشو به‌کار نمی بردند.
    «هرودوت» می‌آورد :
    ... ایرانیان در میان آب ادرار نمی کنند، آب دهان و بینی در آن نمی‌اندازند و در آن دست و روی نمی شویند ...
    «استرابون» جغرافیدان یونانی نیز می‌آورد:
    ... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمی دهند و در آن لاشه، مردار و آنچه که نا پاک است نمی‌اندازند ...
    ما زرتشتیان ایزد آناهیتا را مکل آبهای جهان می شناسیم، با استفاده بهینه در مصرف آب، جلوگیری از آلودگی آب و تلاش برای آبادانی و توسعه سعی می کنیم با دیو خشک سالی در ستیز باشیم.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات

  • daremehr

    داریوش

    جشن


    جشن‌های ایران باستان

    مراسم هیرومبا شریف آباد - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391

    سالروز در گذشت اشو زرتشت را پاس داریم - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    جشن دیگان - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391

    جشن آذرگان - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    جشن مهرگان - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    جشن شهریورگان، روز پدر - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    جشن امردادگان - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    شب وه (شب پنجه آخر سال) - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    خیر پارس بانو - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
    جشن خوردادگان - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391

    جشن اسفند گان (سپندارمذ گان) - دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391

    جشن آبانگان -دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391