برج و باروی قدیمی یزد
نام عموی داریوش روی کتیبه ناشناخته هخامنشی دیده شد |
خبرگزاری میراث فرهنگی | |
![]() خبرگزاری میراث فرهنگی_ گروه میراث فرهنگی_ حسن ظهوری_ مطالعه قطعه کتیبه ناخوانده هخامنشی به خط فارسی باستان که تا کنون پژوهشگران از وجود آن بی خبر بودند، برای نخستین بار نام عموی داریوش را که پیش از این تنها در متون تاریخی دیده شده بود برای پژوهشگران آشکار کرد. "شاهرخ رزمجو"، باستان شناسی که موفق به شناسایی این کتیبه شده دراین باره به CHN گفت: «چندی پیش و به دنبال انجام ماموریتی اداری قطعه کتیبهای متعلق به پی یک بنا را شناسایی کردم که نه تنها نام داریوش در آن برده شده است که برای نخستین بار و در یکی از سطرهای آن با نام "فرنکه" عموی داریوش نیز مواجه شدم.» رزمجو همچنین گفت: « بخشی از سطرهای شکسته کتیبه هنوز بازسازی و خوانده نشده است و در حال حاضر به همراه پروفسور "سیمز ویلیامز" قسمت های شکسته کتیبه را از روی طرحی که هنگام شناسایی آن زدم بازسازی میکنیم تا ترجمه آن را کامل و کل متن را منتشر کنیم.» این باستان شناس همچنین به CHN گفت: « عموی داریوش شخصیت بسیار مهمی در زمان حکومت هخامنشیان داشته و در آن دوران مسئول سازمان اداری هخامنشیان بوده است.» وی افزود: «در این متن از عنوان اداری فرنکه نیز یاد شده است. اهمیت این موضوع در آن است که تا کنون در متون تاریخی نامی از سمت آن برده نشده است. وی برادر "ویشتاسب" پدر داریوش و در شهری کنار تخت جمشید مستقر بوده است و از آن جا مسائل اداری هخامنشیان از جمله پرداخت ها و دریافت ها را مدیریت میکرده است.» به گفته رزمجو اگر محل کشف کتیبه مشخص شود می توان محل شهری را هم که در نزدیکی تخت جمشید بوده شناسایی کرد. شیوه کندهکاری و جنس سنگ در این کتیبه با نمونه های مشابه از سنگ های پی بنا در تخت جمشید متفاوت است. نام عموی داریوش به عنوان یکی از شخصیت های هخامنشی مهم در متون تاریخی نیز برده شده است. وی در متون یونانی "فارناکس" و در متون ایلامی "پرنکه" نامیده شده است |
افسانه های ایران باستان |
داریوش شاهمردانی | |
برگرفته از برساد | |
بر نوجوانان است مادران، پدران و سالخوردگان جماعت را وادارند آنچه از
آیین، مراسم، سنت و لهجه های شیرین روستایی خود به یاد دارند در گوش
نونهالان خود نجوا کنند تا فرزندان آنها به این بی فرهنگی امروزه گرفتار
نشوند. با بودن ماهواره و اینترنت، کلاس های گوناگون و دلمشغولی نونهالان، دیگر جایی برای قصه و افسانه نمی ماند تا تهاجم به ما را شروع کنند. نمونه ای به دنبال می آید. صمد بهرنگی یا ناشر مجموعه کامل قصه های بهرنگ چاپ
چهارم 1388 انتشارات زرین در صفحه 307 می نویسد"مثلا زرتشتیان چون نمی
دانستند که دنیا و آدم ها از کجا پیدا شدند، افسانه هایی ساختند و معتقد
شدند که دنیا را دو خدا آفریده یکی اهریمن ... و دیگری هرمزد ... و با هم
می جنگند تا هرمزد پیروز شود." باید با درود به آن روانشاد، به ناشرش گفت شما که می خواهید کار فرهنگی بکنید کمی اسطوره های ایران باستان را مطالعه کنید و تهمت نزنید؟؟ ما زرتشتیان به گواهی گات ها به خدایی بی همتا به نام اهورا مزدا(هستی بخش بزرگ دانا) ایمان داریم، خدایی که در همه جا، در همه چیز تجلی دارد و هر چه را آفریده نیک و ستودنی هستند ولازم و ملزوم یک دیگرند. ایزدان سزاوار ستایش نه تنها خدا نیستند، بلکه ویژگی خاص خود را دارند، مثل ایزد مهر بیانگر پیمان و مهربانی است و فلسفه های شیرینی را به دنبال خود دارند. آنچه که برای دیگران دلیل اشتباه شده، سپنتا مینو و انگره مینو است یعنی اندیشه نیک و اندیشه بد، دو همزادی که در گاتها به کار گرفته شده است، و در ادبیات مزدیسنا است و در ادوار تاریخ فرم گرفته اند، مثل بندهش که اسطوره های آفرینش در آن آمده یا وندیداد که در برهه ای از زمان مشکلات جامعه ما را حل کرده اند و بیشتر افسانه هایی هستند، شیرین ودلربا که باید همه مان بدانیم واگر شاهنامه از سرگذشت اهریمن و دیو و جادو و اژدها چشم می پوشید، امروز ماهم گذشته خود را فراموش کرده بودیم و اگر شاهنامه را می خوانیم، باید در اوستا و متن پهلوی و تاریخ به دنبال حقیقت واقعه بگردیم، آنوقت هوشنگ و فریدون و سیاوش وایرج جان می گیرند و واقعیت بیان می شود. اعتقادات دینی ایرانی بر اینست که کیومرث(گویای میرا) را اهورا مزدابیا فرید و او مدت سی سال در کوه ها به تنهایی زندگی کرد، هنگام مرگ، نطفه ای بداد که آنرا نیروی خورشید بپرورید و در خاک نگه داشت. پس از چهل سال از محل آن نطفه ریواسی دو شاخه در روز مهرگان رویید و مشی و مشیانه به وجود آمدند، پس از پنجاه سال با نزدیکی آنهایک جفت نر و ماده پدیدار شدند و در مرگ کیومرث از اندام هایش فلزات به وجود آمد... به باور ایرانیان باستان، جهان ابتدا به صورت ساکن بود. هرمزد (آفریدگار توانا) در بالاترین نقطه این عالم با دانش و برتری در روشنایی مطلق قرار داشته و اهریمن، در پستترین نقطه و در تاریکی مطلق. میان این دو نیز وای (باد) قرار داشت. در حقیقت، محل اسکان هرمزد و اهریمن، از یک سو متناهی و محدود بوده و از سوی دیگر، بیکران و نامحدود. میان این دو نیز تهی بود و بنابراین نمیتوانستند در هم ادغام شوند. هرمزد با دانش بیکران خود میدانست که اهریمن از وجود این جهان مینوی و روشنایی آگاه خواهد شد و در صدد نابودی آن بر خواهد آمد، لذا برای مقابله با او، آفریدگان خود را آفرید. این آفریدگان به مدت سه هزار سال در سکون و آرامش قرار داشتند. روزی اهریمن به مرز تاریکی دنیای خود آمده و هرمزد و روشنایی بیکران را به همراه آفریدههای زیبای آن دید و آنها را بسیار زیبا و نکو یافت. از رشک و حسد برای نابودی آن حمله را آغاز نمود، اما چون ناتوانی خود را دید، به دنیای تاریکی خود بازگشت. هرمزد هم که فرجام کار را دانسته و از تلاش اهریمن برای نابودی جهان با خبر بود، به اهریمن گفت: ای اهریمن، آفریدگان مرا یاری ده و ستایش کن تا به پاداش آن به بیمرگی و نافرسودگی برسی. اهریمن که گمان میکرد درخواست دوستی هرمز ناشی از ترس و ناتوانی اوست، جسارت به خرج داده و در پاسخ گفت، نه تنها آفریدگان تو را یاری و ستایش نمیکنم بلکه تلاش خواهم کرد تا آنها را به نادوستی با تو و یکدیگر سوق داده و تو و آنان را بمیرانم. هرمزد نیز که از سرانجام کار آگاه بود، میدانست اگر برای این نبرد، مدت زمانی تعیین نکند، آنگاه اهریمن میتواند به تهدیدات خود عمل کند، بنابراین رو به اهریمن نمود و مدت زمان نبرد را نه هزار سال تعیین نمود. اهریمن نیز این مهلت را پذیرفت. هرمزد میدانست که از این نه هزار سال، سه هزار سال اول همه به کام هرمزد رفته، سه هزار سال بعدی، به نبرد میان هرمزد و اهریمن گذشته و سه هزار سال آخر نیز زمان از کار افتادگی اهریمن و نابودی او و مخلوقات او خواهد بود. پس شروع به خواندن سرود مقدس نمود. چون یک سوم آن را خواند، اهریمن از ترس، به خود پیچید. وقت دو سوم آن خوانده شد، اهریمن به زانو افتاد و هنگامی که خواندن سرود مقدس به پایان رسید، اهریمن بیهوش شده و به جهان تاریکی خود سقوط نمود. از این لحظه، سه هزار سال نخست شروع شد. هرمزد میدانست که سه هزار سال فرصت دارد تا سپاه روشنی و نیکی خود را برای مقابله با اهریمن و مخلوقات سیاه وی آماده کند. او ابتدا زمان بیکران را آفرید. این زمان بیکران قدرتمندترین مخلوقات است. بر همه چیز آگاهی دارد. از این زمان بیکران، زمان کرانهمند (محدود) را به مدت دوازده هزار سال آفرید. سپس ناآسانی را برای به دشوار افتادن اهریمن بوجود آورد. آنگاه هرمزد از خودی خویش و از روشنایی مادی، آفریدگان خود را بوجود آورد. تن آنان را از تن آتش روشن بوجود آورد. سپس از روشنایی، راستگویی و از راستگویی، افزونگری را بوجود آورد و یعد تن بیکران را. از تن بیکران، اهونور (سرود مقدس) و از اهونور سال را بوجود آورد که نیمی از آن روشن و نیمی از آن تاریک است و آن را به میزان 365 شبانه روز تعیین نمود. هرمزد همه چیز را اول به صورت مینوی و بعد به صورت مادی بوجود آورد. او ابتدا، امشاسپندان را به تعداد شش تن آفرید که با خود او هفت تن میشوند. نخست بهمن را از روش نیک و روشنایی مادی، سپس اردیبهشت، شهریور، اسفند و سپس خرداد و امرداد را آفرید. بعد به ترتیب، راستگویی، سروش، ماراسپند، نَریُسَنگ، رد بلند، رتوبرزیت، رشن راست، مهر ، اَهرِشوَنگ نیکو، پارَند، خواب، باد، دادمندی، دادخواهی و دفاع و سرانجام آشتی و افزونگری را بوجود آورد. اهریمن نیز بعد از به هوش آمدن با کمک دیو جَه (زن بدکاره)، آفریدگان پلید خود را از تاریکی به نامهای اکومن (خشم)، اَندَر، ساوول، ناگهیس، ترومَد، تَریز و زَریز آفرید. آنچه که ارائه گردید، تقابل نیروهای خیر و شر در باور ایرانیان باستان میباشد. آنان عقیده داشتند که خیر و شر را نمیتوان با هم آمیخت، در عین حال که هیچ حد و مرزی را هم نمیتوان برای آن مشخص نمود. همچنین به پیروزی نهایی روشنایی و خیر اعتقاد داشتند. نکته جالب اینکه منشاء تمامی آفریدگان دنیوی را از ذات مقدس نیکی و روشنایی میدانستند. در حقیقت، استفاده از این ذات مینوی است که آنان را در مبارزه با اهریمن، به پیروزی سوق میدهد. به آفریدگان هرمزد دوباره نگاهی بیافکنید، سلاح مبارزه با شر، جهل و بدی را مرور نمایید. چه زیبا، تشویق به کسب صفات نیک در اسطوره آفرینش (آن هم در 6000 سال پیش) گنجانده شده است؟ اول از همه زمان محدود. یعنی برای کسب صفات نیک تا ابد فرصت نخواهیم داشت. دوم، نا آسانی. در حقیقت، با بیان این مطلب، چنین آمده که بدست آوردن هر چیزی در این دنیا نیاز به تلاش داشته و به آسانی بدست نمیآید. هرمزد از روشنایی بیکران، راستگویی را آفرید. درجه و اهمیت راستگویی فقط یک پله از روشنایی بیکران که همان ذات مقدس آفریدگار است، پایینتر میباشد. بی جهت نیست که داریوش بزرگ، دروغگویی را از آفات بزرگ دانسته و از خداوند، بی پروا میخواهد که کشورش را از دشمن، خشکسالی و دروغ محافظت نماید. تعبیر زیبای پدید آمدن روز و شب استعارهای زیبا از تقابل روشنایی و تاریکی است، و باز هم عدالت در این امر رعایت شده. نیمی از سال روشنایی و نیم دیگر آن تاریکی است. زمانهای اعلام شده شامل نه هزار سال و یا عمر دوازده هزار ساله دنیا نیز به نظر من همگی حالت استعاره را دارند. برخی اعتقاد دارند، دنیا در دورههای 12 هزار ساله تجدید میشود (تناسخ) برخی دیگر میگویند مراد از سال، 365 روز نیست. به نظر من، با توجه به سطح ادراک و پیشرفت 7000 سال پیش، عدد دوازده هزار سال، به معنای زمان بسیار طولانی است که هرچند زیاد است، اما نامحدود نیست و پس از پایان گرفتن آن، زمان نابودی اهریمن آغاز خواهد شد. (اعتقاد به پایان زندگی دنیوی و پیروزی نهایی خوبی بر بدی در تمامی ادیان و مکاتب وجود دارد). مورد دیگری که برایم خیلی جالب بود، انگیزه اهریمن برای از بین بردن دنیای مینوی هرمز میباشد. اهریمن پس از دیدن هرمزد و مخلوقات زیبای او، دچار حسادت و رشک گردید و سپس تصمیم به از بین بردن آن گرفت. در حقیقت، ایرانیان سرچشمه دشمنی را رشک بردن و نادانی میدانستند، چه اگر اهریمن رشک نمیبرد و به فرجام کار آگاه بود، مهلت نه هزار ساله هرمزد را برای نبرد قبول نمینمود. و البته، نیروی بزرگ و مثبت نیایش. خواندیم که اهریمن تنها پس از سروده شدن یک سوم از سرود مقدس اهونور، در هم پیچید و نهایتاً مدهوش شد. نیایش و سپاس به درپاه آفریدگار نیز از دیرباز مورد توجه ایرانیان قرار داشته و از آن به عنوان سلاحی نیرومند برای مقابله با بدی استفاده میکردند. به نظر من فلسفه نیایشها و نمازهای روزانه در تمامی ادیان (که اولین آن دین زرتشتی میباشد)، مقابله با وسوسههای اهریمنی و دور نمودن افکار نیروهای شر از خود میباشد. منبع : بندهش، نوشته فرنبغ دادگی، ترجمه دکتر مهرداد بهار استوره در دیدگاه زرتشت و شاهنامه : (بهرام روشن ضمیر) |