آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

الگوی باستانی آتشکده:


    می دانیم " چهار تاقی" در معماری ایرانی، نامی است کلی برای یکی از فرم‌های مهم و بنیادینی که در تکامل این معماری نقشی اساسی داشته‌است. نام "چهار تاقی" تا حدی روشنگر فرم آن نیز هست. "چهارتاقی" به بنایی چهارگوش گفته می‌شود که روی چهار پایه یا دیوار محیطی آن قوس‌ها یا گوشواره‌هایی قرار دارد که به گنبد منتهی می‌شوند.

پس از به وجود آمدن تکنیک گنبدسازی و پس از آن که معماران ایرانی توانستند پلان‌های مربع را به دایره تبدیل کنند، استفاده از فرم چهارتاقی مرسوم شد. در دوره ساسانی، چهارتاقی‌ها به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در حقیقت چهارتاقی به یک "واحد" معماری تبدیل شد که می‌توانست به صورت مجزا و یا در ترکیب با چهارتاقی‌ها و عناصر دیگر در یک ساختمان مورد استفاده قرار بگیرد

آتشکده کازرون



اگر از شهرستان کازرون به طرف منطقه ی تفرجگاهی دریاچه ی پریشان حرکت کنید، حدوداً 2 کیلومتر مانده به دوراهی که یک طرف آن به دریاچه ختم شده و طرف دیگر جادهی جدید کازرون شیراز را پی میگیرد، در سمت راست شما و تقریباً در فاصلهی یک کیلومتری جاده بنایی چهارطاقی مربوط به دورهی ساسانیان قرار دارد. بنای مذکور در سال 1318 و با شماره 331 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. کاربری احتمالی بنا در زمان ساسانیان آتشکده بوده که با توجه به شواهد گوناگون، از جمله عدم تخریب آن در دورههای بعدی نظریات متعددی پیرامون کاربری آن مطرح میشود.
توضیحات بیشتر پیرامون این بنا را بصورت گزیدهای از مقالهی «بنای کوچک عصر ساسانی در نزدیکی کازرون» ـ «ماکسیم سیرو» که در سال 1938 نوشته و در کتاب کازرونیه (مجموعه مقالات کازرونشناسی ـ دفتر اول ـ نشر کازرونیه ـ 1381) مجدداً به چاپ رسیده است مینویسم.
نقشهی عمارت، بینهایت ساده است: تالاری مربع که هر وجه آن با طاقی بیضی شکل به بیرون راه داشته و برفراز آن گنبدی نهاده بر گوشهبندیها و فیلگوشها. یکی از پایهها و دوتا از طاقیها ویران شدهاند. (البته در حال حاضر دوتا از پایهها و سهتا از طاقیها ویران شدهاند و همانگونه که در عکس میبینید تنها دو پایه و یک طاقی از بنای مذکور به جا مانده است.)
ابعاد خارجی بنا، 30/5×30/5 متر، ضخامت دیوارها یک متر و دهانهی طاقها 50/2 متر است. پایهها از قطعه سنگهایی که ناهمواریهای آنها را تراشیدهاند، در چینههای منظم به کمک ملاطی ضخیم از گچ ساخته شدهاند. این نحوهی سنگچینی، به طوری که در ریزشهای سمت جنوبی و غربی ملاحظه میشود، در داخل پایهها نیز ادامه داشته است. ضربی طاقیهای بیضی، (ارتفاع از زیر دهانه طاقی تا کف زمین حدود 40/2 متر) که یکی از آنها سالم باقی مانده، به کمک قلوه سنگها، که اندازهی خاصی ندارند، انجام شده. این ضربیها را فقط ملاط گچی که در منطقهی کازرون کیفیت فوقالعادهای دارد برپا نگهداشته، ولی باید بگوییم این شیوه از ساختمان، استفاده از چوببست و تختهبندی را ایجاب میکند. گوشهبندیهای چهارگانه که بر فراز سطح فوقانی طاقیهای بزرگ ساخته شده، گنبد را نگه داشتهاند.
گنبد به کلی خراب شده و از آن چیزی باقی نمانده است و بنابراین نمیدانیم آجری بوده یا از قطعات سنگ ساخته شده. به هر حال این گنبد طوری ساخته شده که به قسمت زیرین خود اتصال نداشته و فقط روی آن نهاده شده است.
بر طبق نقشه این بنا یک چهارطاق است که احتمالاً نیایشگاهی بوده که مأمن و پناگاه یک محراب آتش بوده است. از آن جا که این بنا در میان حصاری از تپههای کم ارتفاع قرار گرفته است، از فاصلهی دور دیده نمیشود و به همین جهت ما تصور میکنیم آتشکدهی کوچکی بوده خاص اهالی محل.
به دلیل روشی که در ساختن این بنا به کار رفته و از روی مصالح آن در مییابیم که هم زمان با بنای سروستان ساخته شده است. باید بگویم که با دیدن این بنا در وهلهی اول گمان کردیم در مقابل یکی از چهار آتشگاهی که به گفتهی طبری توسط «مهرنارسه» ساخته شده و آقای هرتسفلد ـبدون آن که دقیقاً محل آنها را تعیین کندـ آنها را واقع در درّهی بین کازرون و فراشبند میداند، قرار گرفتهایم. به گفتهی هرتسفلد یکی از این چهار آتشگاه ـ که دوتا بزرگ و دو دیگر کوچک بودهاندـ که در زمرهی کوچکها قرار داشته، آتشگاه فراشبند است که شباهتهای زیادی با بنای یاد شده دارد. به حال این بنا چه یکی از چهار آتشگاه مذکور باشد چه نباشد (ما نتوانستیم در این مورد اطمینان حاصل کنیم) باید گفت از همان گروه و متعلق به همان زمان یعنی دوران سلطنت بهرامپنجم (گور) میباشد.www.lastsecond.ir/tourismGuidances

آتشکده نوبهار



نوبهار آتشکده معروفی در بلخ بوده و بنا بر اسناد تاریخی توسط انوشه روان پادشاه دادگر ساسانی ساخته شده بود و یکی از مهمترین عبادتگاههای ایرانیان محسوب میگردید.عمربن الارزق کرمانی که در اوائل قرن سوم قمری میزیسته میگوید معنای نوبهار همان بهارنو است و این توضیح را بعنوان دلیل بیان می کندکه « وقتی که بنائی عظیم می ساختند تاجی از ریحان برفراز عمارت می نهادندو بنابرپاره ای از سنن قدیمه دیوارهای آن بنا را با ریحان اندود میکردند این مراسم در بهار وقتی که ریحان سر ازخاک برمیکشد انجام میگرفته است . ایرانیان نوبهار را تکریم میکردند و محترم میداشتند.زائرین کثیری که غالبا" از نواحی دوردست بدیدن نوبهار می آمدند دیوارهای معبد را از منسوجات گرانبها می پوشاندند و درفشهائی بر فراز گنبد آن می افراشتند.گنبد آن که به «اوست» موسوم بوده دارای 100 ذراع دور و 100 ذراع ارتفاع بوده و ایوانی گرداگرد آنرا فراگرفته بود.این معبد 360 حجره برای راهبان داشت که هریک روز، یکی از آنها متصدی خدمت روزانه بوده است.در حوالی معبد ، اوقافی فراوان و مزارع و قلعه هائی وجود داشته که جملگی تعلق به معبد داشته اند. سلاطین ایران و هندو چین و کابل و سند و زابلستان و ماوراء النهر به زیارت نوبهار می آمدنده اند.جملگی دربرابر بت اصلی سجده کرده و دست کاهن را می بوسیدند . منصب کهانت در خاندان برمکیان موروثی بوده و تمام اراضی که گرداگرد معبد واقع و وسعت آن هفت فرسنگ مربع بوده به آنها تعلق داشته است و در این تیول برمکیان اختیار مطلق داشته اند. تمام ساکنین این ناحیه عبد و عبید آنها بودند و با هدایای زائرین ثروت هنگفتی نصیب برمکیان میشد.»

بنا بروایت«دقیقی»، لهراسب چهارمین پادشاه کیانیان و بانی شهر بلخ، پایتخت خود اصطخر یا شادیاخ نیشابور را به سمت بلخ ترک نمود و درآن محل «نوبهار» را بنیان گذاشت.ابیات زیر از اوست.

چو گشتاسب را داد لهراسب تخت فرودآمد ازتخت و بربست رخت

به بلخ گزین شد بدان «نوبهار» که یزدان پرستان آن روزگار

مر آن خانه را داشتندی چنان که مر مکه را تازیان این زمان

بدان خانه شد شاه یزدان پرست فرود آمد آنجا و هیکل ببست

ابیات فوق بیانگر اینست که آتشکده نوبهار برای زرتشتیان (یزدانپرستان)به همان اندازه مقدس بوده که مکه برای مسلمانان. بنا به نوشته فردوسی بزرگ، لهراسب زرتشتی بوده در چهارراههای شهر بلخ جشن باستانی «سده» را برپا کرده است . وی بعداز بیان اشعار دقیقی، چنین میگوید:

گرانمایه لهراسب آرام یافت خردمایه و کام پدرام یافت

وزان پس فرستاد کس ها به روم به هند و به چین و به آباد بوم

ز هر مرز هرکس که دانا بدند بهرکار نیکو توانا بدند

ز هر کشوری برگرفتند راه رسیدند یکسر بدرگاه شاه

ببودند بیکار چندی به بلخ ز دانش چشیدند هر شور و تلخ

یکی شارسانی برآورد شاه پر از برزن و کوی و بازارگاه

بهر برزنی جای جشن سده همه گرد بر گرد آتشکده

یکی آذری ساخت برزین بنام که بد با بزرگی و با فر و کام

لهراسب جانشین کیخسرو پادشاه ایران زمین بوده و برابر روایات موجود دوره سلطنت او طولانی بوده و از آنجا که بانی شهر بلخ بوده اورا بلخی نیزنامیده اند. وی درجنگ باسپاهیان ترک بفرماندهی ارجاسب کشته شده است و بلخ نیز به تصرف ترکان درآمد.

مدارک تاریخی معتبر شهادت میدهندکه برمکیان پیش ازاسلام آئین زردشتی داشتند و حتی مورخین عرب نیز این واقعیت را انکارنمی کنند. مسعودی در کتاب مروج الذهب می نویسد که برمکیان پیش از اسلام تولیت خانه نوبهار، آتشکده بلخ را داشتند. مسعودی تنها مورخی است که بر خلاف دیگران نوبهار را آتشکده می داند . چنانکه از بیان مسعودی بر می آید برمکیان پیش از اسلام آئین زرتشتی داشتند و نوبهار هم آتشکده بوده است نه بتکده. وی می گوید : « فضل بن یحیی ، علمای بلخ را بر دروازه نوبهار طلب کرده، و فرموده است که جد من بدین مشهور است که نوبهار که قبله مغان است ، بنا کرده اوست. مرا کاری فرمایید که از آن عار بیرون بیایم.» مغان مقولهء مذهبی مربوط به آیین زرتشتی است

مرحوم حبیبی هم نوبهار بلخ را به تبعیت از نظریات اعراب بتکده معرفی می نماید. او می نویسد: « از ابنیهء بسیار معروف این عصر نواسنگهارامه ( نواویهاره = نوبهار) بلخ است ویکی از سلاطین سابق آنرا اعمار کرده بود و در دالان جنب آن لگن و دندان و جاروب بودا مرصع به جواهر گرانبها موجود بودند. . . » ویهاره بزبان سانسکریت به معنای معبد می باشد.

اصولا" اعراب اصرار داشتندتا که مردم و فرهنگ و تمدن همه کشور های مفتوحه خویش را پست جلوه داده و سعی کرده اند آنها را شریک جهالت قبل ازاسلام خویش عنوان کنند. به همین دلیل هر معبد بودایی و آتشکده زرتشتی را بتکده و ایرانیان را موالی نام نهاده اند. مورخینی هم که از منابع عربی در آثار خوداستفاده نموده اند به تبعیت از آنها نوبهار را همانند معابد بودائی، در آثار خود بتکده معرفی مینمایند.

حبیبی معبد نواسنگهارامه را بجای نوبهار معرفی داشته است. این معبد، عبادگاه بودایان بوده است که در جنب نوبهار بلخ که آتشکده زرتشتیان قرار داشته است . محمد جواد مشکور در تاریخ اجتماعی ایران می نویسد که : « معبد نواسنگها رامه در خارج شهر در جنوب شرقی واقع بوده این معبد به زبان چینی نا ـ فو ـ کیا ـ لان ، یا ناپو سنگ کیالان خوانده می شد . در تالار بزرگی که با طرز با شکوهی آراسته شده بود، تندیسی از بودا دیده میشدکه آن را با احجار گرانبها ساخته بودند.در معبد ( نواسنگهارامه) میان تالار جنوبی طشت کوچکی بود که در آن بودا خود را شستشو می داد ، در این معبد جاروب بودا و نیز دندان بودا قرار داشت .»

در زمان خلافت معاویه بسال 42 قمری(41 خورشیدی) عبدالله بن عامربن کریزالحضرمی خراسان را تصرف کرد و او قیس بن هیثم سلمی و عطاءبن صائب را به بلخ فرستاد. آنها بلخ را متصرف و نوبهار را ویران کردند.http://www.donboli.info/barmakian.htm