|
||
|
||
|
||
صبا حیدری : | ||
![]() اما این روزها همین واژهی سبز، پس از درنگی کوتاه جایش را به خاکستری میدهد. به رنگ ابرهایی که از دود کارخانهها، آسمان شهر را پوشانده است. رنگ رودخانهای پر از پسآب شیمیایی. رنگ غمانگیز مرگ کَلهای کوهی. روزجهانی محیط زیست وارون(:برخلاف) آنچه که از نامش پیداست نه یک روز شاد برای پاسداشت همهی خوبیهای زمین بلکه یادآور تلخترین تصاویر است، که با هر پلکزدنی چهرهی کودک گرسنه و نابودی جنگلی انبوه را یادآوری میکند. محیط زیست از آن واژگانی است که هر روز و هر زمان، نامش به گوش میرسد برای برخی درد است و دغدغهای بزرگ. برای مردی که از خشکسالی، مرگ را به انتظار نشسته واژهایست تشریفاتی و بیگانه. محیط زیست برای آنکس که غم نان ندارد به دست آوردن نادرترین و گرانبهاترین چیزهاست. برای کشورهای مدرن میشود اسباب تبلیغات و نشان روشنگری. برای ضعیفترها، نابودیاش راهی است برای به دست آوردن به ظاهر درآمدی برای تامین هزینهها. واژهی سبز محیطزیست، معنایی به شمارگان همهی مردمان جهان دارد و برای من مفهومش از جنس دیگری است: حبس کردن آبی آسمان در ریههایم بدون ترس از هیچ آلودگی و فرو کردن انگشتهای پا در شنهای نمناک کنار دریا، بدون کاوشی در پی یافتن تکههای شکستهی شیشه ... این واژهی سبز برایم خیره ماندن به آسمان پرستارهی کویر است. برایم راه رفتن با پای برهنه در میان چمنزار است و راه یافتن انرژیهای پاک زمین در وجودم، جاری شدن حس زندگی است در خنکای آب یک چشمه و لمس خزههای سنگی کنار رودخانه. ایستادن روی تختهسنگی در بر بلندای یک کوه و غرق شدن در زیباییهای دره است. محیط زیست برایم مفهوم زندگیست و زندگی کشف آوای پرندهایست در میان انبوه سکوت بامدادان جنگل. صدای قورباغهایست در دوردست شب. پرواز شاپرکیست بر گلهای کنار رودخانه. میخواهم کمی خودخواه باشم . محیطزیست را این واژهی سبز که این روزها سبز مایل به خاکستری است را نه برای نسلهای آیندهام و نه از ترس ژرفترشدن سوراخ لایهی اُزن و نه از غم نابودی هیچ جنگلی، تنها برای خودم و برای حس خوب زنده بودن، میخواهم که بخواهم. منِ خودخواه محیطزیست را برای جاری ماندن آوای موسیقی طبیعت میخواهم و برای زنده ماندن زندگی، برای حیاتش میکوشم . میخواهم کمی خودخواه باشم. جنگل را دریا را، بهار و بنفشه را بدون توجه به همهی همایشها و نوشتهها و هزاران برنامهی جهانی این روز، تنها برای حس خوب زنده بودن و زندگی پاس میدارم. شاید که با این برای خود خواستنش، بهتر از پیش در نجات و نگاهداشتنش کوشا باشم. یادمان نرود ما زندهایم فقط به لطف این سبز مایل به زندگی. زندگی این سبز را سبزیمان، از آن است، پاس بداریم و بشناسیم. fبرگرفته از امرداد |
||