آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

آتشکده

نور یا آتش پرستش سو ،مفهومی غیر مادی ونماد جنبش ،خرد و روشنگری برای تشخیص خوب از بد است.

شادی از دیدگاه باورهای ایران کهن

بخشی از کتیبه داریووش هخامنشی

آنست اهورامزداکه آسمان را آفرید.که زمین را آفرید و مردمان را آفرید و برای

 مردمان شادی آفرید

شادی و شادمانی آنچه که روز بروز از آن کاستیم و به دیو مویه پیوستیم

اما این شادمانی چیست؟

در ادبیات ایران زمین پس از اسلام شاید به اندازه ای که به عشق پرداخته شده

هم راستا و برابرش به شادی و دوری از آنچه غم خوانده میشود پرداخته شده و

 تنها غم را بر عشق روا داشته که آن هم خود شادیست

خیام نمونه ویژه این نگرش است و همچنین حافظ

اما روی سخن پیشینه تر از خیام و حافظ است یادگارانی از دیر زمان ایران

از روزگاران همه  شادی .رامش و نبید

از شاهنامه که آغاز کنیم برگ برگش آرامش شادی و دوستی و راستی

را گوشزد میکند تاآنجا که  اگر چه در رزم نوشیدن می از آیین نبود اما

 پس و پیش جنگ و رزم سرشار است از سخن از رامش و شادی و بزم

چه به دیگر روزها

آیین و کیش ایرانیان از هر دیدگاهی سر شارست از آموزه  و نکته سنجی

و برنامه به زیستی. تا آنجا که آنچه امروز حقوق بشر خوانند بس بیشتر

 و گسترده تر و شایسته تردر ایران زمین جاری بوده که هر گوشه از

سخن خود دفتری جدا میخواهد اما روی ما با شادیست و اما نمونه از شاهنامه:

 از برترین و نکو ترین خواستها پس از درستی تن که خود زمینه ساز

 شادیست چرا که تن نادرست  را باشادی ؟آشتی نیست سخن از شادمانی

است فردوسی از زبان بزرگمهر آورده:

چه دانی کز آن. تن بود سودمند     همان بر دل هر کسی انجمند؟

چنین داد پاسخ که چون تن. درست    بود.دل جز از شادمانی نجست

 ونیز:

سراینده باش و فزاینده باش     شب و روز با رامش و خنده باش

 و ...

اما کمی پیش از آن کورش بزرگ در نوشته خود درباره کارهای

ناشایست که ((نبونید))در شهرهای زیردست خود کرده است چنیین

میگوید:اندوه و ناشادمانی را به شهر های سپنتا(مقدس)بپیوست....

 و اما پیشتر که رویم کتابیست از گفتارهای مینویی یادگار مانده از

 دوران فرهی این سرزمین بنام مینوی خرد  شگفت آنجا میبینیم که

تا آنجا شادمانی پر ارج است که آمده :زمین شادمان آنست که

:مردم در آن شیون و مویه نکنند ) و تا آنجا پیش رفته شده که

مرگ بر زندگی بی شادمانی برتری داده :....و اگر شادی و خوشی

 گیتی ندارد.و بیم سخن دروغ با اوست.چنین زندگی از مرگ بدتر

دانسته شده است.

 و اما فراموش نشده گوشزد کند این شادی نباید از ناشادمانی دیگران

فراهم شود  چنانکه در بند 31در35از گناهان بزرگ نام میبرد که یکی

آن ست که:شادی اش از بدی و آزار نیکان است و نیز میدانیم که مویه

و گریه  در آیین و کیش ایرانیان بزه(گناه ) بشمار می آید در" زادسپرم"

 بر چنین جمله ای بر میخوریم:....تا او را از نابودی و بزه(گناه)نا شادی کم باشد

 و نیز یسنا هات 71پاره 17چنین آمده :کار و منش خوب را میستاییم .

از برای پایداری کردن دربرابر تاریکی.از برای پایداری کردن در برابر شیون و مویه.

و اما سرچشمه اینهمه سخن و پایفشاری بر شادمانی خرمی و رامش

از کجاست: چرا ایران و ایرانی تا گذشته نه چندان دور همیشه در شادی

زیسته و با اینهمه بدی بر ایران از  اسکندر تا  تازیان و تیمور و...همچنان

از این شادی هر چند کمرنگ را در یاد و زندگی هر ایرانی جاری است:

شایسته است نگاه و اندیشه در نخستین سخن اشو زرتشت رد آفرینش و

 پیامبر ایرانی و نیکو سرشت:

گات ها(گاثاها)کهن ترین بخش از اوستاست که به گفته همه ی اوستا شناسان

این بخش. از سخنان خود سپنتمان زرتشت میباشد که با همه ی بدرفتاری های

 دوران به یادگار مانده در گاتها نخستین بند(هات) نخستین پاره اشو زرتشت از

خداوند خوشنودی و رامش میخواهد برای همه ی جهان برای همه ی

 آفریده شدگان که از پرتو سپندمینو(روان پاک آفریدگار) هستی یافته اند

تا از" اشا"آیین راستین.  خرد امشاسپند بهمن  و فرشته نگهبان جانداران

 سودمند (گوشورون) را از آن خوشنود کند

 و اما پاره نخست از گاتها:

خواستارم در نماز با دستهای برافراشته نخست ای مزدا رامش از برای

همه ی آفرینش سپند مینو.ای اردی بهشت(و) ایکنه خرد بهمن را خوشنود

توانم ساخت و گوشورون را.

و این است آنچه ایرانیان را به شادی فراخوانده و ما که خود را ایرانی

میدانیم بر ماست که ما نیز سخن و خواست اشو زرتشت را از دادار

 بخواهیم و با شادی نخست خود را آسوده  و اگر چه جهان را نتوانیم 

 جهان پیرامون خود را خواه  به اندازه شادی بخشیدن به دوستی شاد گردانیم

 

و اما سخنی کوتاه در واژه های این پاره:

اشوزرتشت در نخستین سخن از اهورا مزدا از همه پیشتر رامش برای

همه ی آفریدگان و خوشنودی را و اما رامش:آنچه رامش برگردانده شده

(معنیشده)  واژه  رفذرrafezra که در پهلوی رامشنraamishn گردانیده 

 شده  که به چم خوشی. شادی  و به تازی عشرت طرب نشاط گویند

و اما سپنت مینو روان پاک آفریدگار سپند مینو از امشاسپندان است که

 به یاری خدا بزودی سخنی بیشینه تر و. گسترده ترجدا از امشاسپندان

برای دوستان گرد خواهم آورد اما اکنون برای آگهی گفتاری از انوشه

 روان پورداوود بر سپنت مینو می آورم ایشان در پانوشت یسنا هات 30

 بند نخست آوده اند در آغاز آفرینش دو گوهر نمودار شد که یکی

 سپنت مئینیوspenta mainyu و انگر مئینیو mainyu angra =اهریمن

 سپندمینو نماینه خرد پاک(مقدس)مزداد با پندار گفتار و کردار نیک و انگره مینو

  اهریمنی  نماینه روان ناپاک و تیره با پندار و گفتار و کردار زشت از

مردمان نیکان سپنت مینو را برگزیدند و تیره نهادان اهریمن را

اردی بهشت را اکنون دین راستی بنگارید و بهمن را منش نیک  تا سخن

 بیشینه از امشاسپندان  را بگوییم و گوشورون ایزد و فرشته ایست که

 به نگهبانی از جانداران و چارپایان سودمند گماشته شده است

سر چشمه:

 یسنا گزارش پورداوود

گاتها گزارش پورداوود

یاداشتهای گاثاها- پورداوود

حقوق بشر در جهان امروز و حقوق جهان در ایران باستا ن-فریدون جنیدی

مینوی خرد برگردان احمد تفظلی

فرمان کورش به کوشش عبدالمجید ارفعی

ارداویرافنامه-  رحیم عفیفی

 

سوشیانت به دین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد