جشنها و مراسم مذهبی زرتشتیان در فصل پاییز:
در گاهنمای زرتشتی، سال به 12ماه 30روزه و 5روز «پنجه» پایان سال تقسیم میشود که مجموعا" 365روز میشود. در این گاهنما برای در نظر گرفتن کبیسه، هر 4سال یک روز بهنام «اَوَرداد» به پایان سال افزوده میشود. هر یک از این 30روز ماه در گاهنمای زرتشتی دارای نامی ویژه است. این نامها گسترهای از نام والای ذات باریتعالی و صفتهای او(:امشاسپندان و ایزدان) را شامل میشود. خوانندهی اندیشهپژوه با نگاهی تیزبینانه به این گاهنمای کهن، فلسفهای ژرف را در آن خواهد یافت. چه روزهای ماه در گاهنمای زرتشتی بانام پروردگار آغاز و با صفت اعظم ذات او(:نور بیپایان) پایان میپذیرد. این آغاز و پایان پذیرفتن بانام ذات باریتعالی، جلوهای روشن از اصل وحدتوجود(:توحید اشراقی) در جهانبینیزرتشتی را به تصویر میکشد. چه سرآغاز و سرانجام همهچیز پروردگار یکتا و بیهمتا است.
در این گاهشماری هرگاه که نام روز و نام ماه برهم قرار گیرند، جشن و آیینهای مذهبی به همان نام برگزار میشود. چنانکه برای نمونه در روز مهر و ماه مهر، جشن مهرگان برپا میشود یا در روز آبان و ماه آبان، جشن آبانگان برپا داشته میشود و... به این ترتیب در 12ماه سال ما شاهد برگزاری دستکم 12جشن ماهانه توسط زرتشتیان هستیم(1) که هریک مناسبتهای خاص خود را دارد. جدا از این جشنهای ماهانه، جشن نوروز در آغاز فروردینماه، جشن زایش اشوزرتشت(:نوروز بزرگ) در روز خوردادامشاسپند و فروردینماه برابر با ششم فروردین در تقویم خورشیدی، چهرههای ششگانهی گهنبار، پرسههای همگانی تیرماه و اسفندماه(:گرامیداشت جانباختگان و درگذشتگان)، مراسم شب چله، جشنخوانی درگذشت اشوزرتشت در روز خورایزد و دیماه برابر با 5دی در تقویم خورشیدی، جشنسده در روز مهرایزد و بهمنماه برابر با 10بهمن و... هم در گاهنمای زرتشتی جای دارد. بازهی زمانی 3ماهه فصل پاییز که مقصود سخن ماست، پنججشن آیینی را در سینه دارد. این جشنها به ترتیب زمانی عبارتاند از «جشن مهرگان»، «گهنبار ایاسرمگاه»، «جشن آبانگان»، «جشن آذرگان» و «شب چله» که در ادامه پیرامون یکایک آنها سخن خواهیم گفت.
«جشن مهرگان» در گاهنمای زرتشتی به روز مهرایزد و مهرماه برابر با 10مهر در تقویم خورشیدی برگزار میشود. این جشن بههمراه جشن نوروز در نزد ایرانیانباستان دارای اهمیت برجستهای بوده است. در فرهنگ زرتشتی، جشنمهرگان برای گرامیداشت فرشتهی مهر که در اوستا به ایزد میترا نامور است، برگزار میشود. میترا بهمعنی مهر و محبت، و عهد و پیمان است. این جشن را در روزگار آریاییهای پیش از اشوزرتشت، «میتراکانا»(:mitrakana) میگفتند؛ پس از اشوزرتشت این جشن در قالب فرهنگ زرتشتی نام مهرگان برخود گرفت. در بخشهایی از اوستا و کتابهای پهلوی گفته میشود که در این روز، «فریدون» فرمانروای روزگار پیشدادی با یاوری کاوهآهنگر و دیگر دلیران ایرانزمین بر «ضحاک تازی» چیره میشود و او را گرفته، به راهنمایی سروشایزد در کوه دماوند به زنجیر میکشد.
زرتشتیان در روز جشنمهرگان به آتشکده و نیایشگاهها میروند و با خوراکهای سنتی از یکدیگر پذیرایی میکنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامههای فرهنگی مانند سخنرانیهای ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشنمهرگان را با شادی برپا میدارند. در روستاهای زرتشتینشین جشنمهرگان با مراسم ساز و گشت همراه است. به این ترتیب که در پنجمین روز پس از مهرگان مردم در محل آتشکده یا سرچشمهی غنات روستای خود گرد میآیند و با سرنا و دف شادیکنان به یکایک خانههای روستا میروند. صاحبخانه با آینه و گلاب، چای، شربت و آجیلی مخلوط از باشندگان پذیرایی میکرد. آنگاه «دهموبد»(:روحانیروستا) اسامی درگذشتگان آن خانه را یاد میکند و حاضران برای آمرزش و شادی روان آن درگذشتگان و نیز دیرزیوی، شادزیوی و تندرستی بازماندگان آن خانه دعا میکنند. معمولا صاحبخانه مقداری آجیل «لُرک»(2) و میوه به دهموبد و گروه ساز و گشت میدهد. ایشان چیزهایی را که از خانههای روستا فراهم شده است را با خود به آتشکدهی روستا میبرند. در آتشکدهی روستا موبد به یاد درگذشتگان بر خوراکیهای فراهمآمده اوستا میخواند. در پایان از باشندگان با آن خوراکیها پذیرایی میشود.
«مهرگان» در بنیاد بخشی از آداب و رسوم کهن مردمان هند و اروپایی است. بر همین اساس است که گروهی چنین پیش میکشند که نباید آن را بهعنوان یک رفتار مذهبی تنها ویژهی جامعه زرتشتی شمرد. این سخن تاحدودی درست است زیرا که پیشینهی «مهرگان» به عصر پیش از ظهور اشوزرتشت باز میگردد و طبعا" «مهرگان» را باید از لحاظ تاریخی در زمرهی میراث ملی و اجدادی جمیع مردمان هند و اروپایی جای داد. اما نکتهای را که باید در نظر داشت این است که شکل کنونی جشنمهرگان، صورتی است پالوده شده از باورهای شرکآلود و وهمگرای دیوپرستان پیش از اشوزرتشت، و سنتی است سازگار شده با روحیه یکتاپرستی دین زرتشتی، چکیده سخن آنکه مهرگان فعلی، تواما" جشنی ملی و سنتی زرتشتی است.
استاد بزرگوارم، «موبد دکتر اردشیرخورشیدیان» دراینباره سخنی نغز دارند؛ ایشان میفرمایند: «هیچ پیامبری نیامده تا تمام سنن، آداب و رسوم خوب و نیک و انسانی که بین آن قوم بوده را براندازد، یا همهی مردم را از بنیاد دگرگون کند و همهی باورهای آنها را به تمسخر گرفته، به بازی گیرد، یا همهی مردم دنیا را مانند روبات یک شکل و کپی یکدیگر کند. تمامی پیامبران سنن و آداب و باورهائیکه در جامعه وجود داشته و خوب و خداپسند و مفید بوده را ابقاء کرده و یا با کمی تغییر میپذیرفته است. اشوزرتشت بسیاری از آداب شرکآلود و دیوپرستی رایج در میان قبایل آریایی را منسوخ کرد، قربانی کردن و فدیه دادن، تسلیم سرنوشت شدن و خود را به زمان سپردن را مردود دانست. در مقابل سنتهای زیبایی چون نوروز، مهرگان، سده و احترام به طبیعت و محیط زیست را استمرار بخشید...»
باید دانست که اتمسفر ذهنی مردمان پیش از ظهور اشوزرتشت بطور مداوم با یک مساله احاطه شده بود، و آن گسترهای از خدایان پنداری(:polytheism) است. موجوداتی که بنابر باور ایشان در میان مردم آمد و شد میکردند و از بشر والاتر و قویتر بوده و به مناسبت عظمت و نیرومندیشان سزاوار ستایش و احترام شمرده میشدند. چنانکه از درونمایه کتاب «ریگودا» برمیتابد، مردمان پیش از اشوزرتشت قربانی را وسیلهی ارتباط بین انسان با ربالنوعها و خدایان پنداری میشماردند. چه این خدایان اشتهای سیری ناپذیری به نذور و قربانی دارند و تنها با قربانی موجودات زنده در قربانگاهها موجبات ارضاء و اقناع ایشان فراهم میشود.
یکی از مراسمهایی که در نزد مردمان آریایی پیش از اشوزرتشت با انجام قربانیهای فراوان و فدیههای خونین همراه شده بوده، جشنمهرگان است. در این روز هزاران جاندار زنده برای «میترا» در قربانگاهها سربریده میشدند. «هات32بند12» گاتها خود بیانگر انزجار پیامبر بزرگ از این کردار جامعه گمراه زمان خویش است که بیدادگرانه و با خروش و سرمستی جانداران مفید را برای خدایان دروغین قربانی میکنند: «با این آموزشها، آنان(:گرهما و کرپن) مردمان را از کردار نیک باز میدارند و حیوانات را با فریاد شادی قربانی میکنند و با گفتار گمراه کننده عدهای را که چون کوران باشم و کران با گوشند، با آشوب و غوغا به جان خلق اندازند تا خود بتوانند با جور و ستم بر مردم سروری کنند.»
اشوزرتشت در دورهی رسالتش با تمام توان کوشید تا خوی مردمان را نرم کرده و با آموزههای آسمانی نهفته در گاتها، آتش دینباوری راستین را در درون اندیشههای ایشان شعلهور سازد. او با تمام وجود کوشید تا نور یکتاپرستی را در رگهای آن مردمان جاری سازد و به ایشان آموخت واقعیت انسان بودن را آنگونه که میشاید. (هات44بند11): «ای هستی بخش یکتا، پرسشی از تو دارم و خواستارم حقیقت را بر من آشکار سازی، چگونه ایمان به خدا و نرمخوئی و مهرورزی را در قلب کسانی که آیین الهام بخش تو بر ایشان اظهار شده است جای خواهد گرفت.»
اشوزرتشت برخلاف پادشاهان و پهلوانان گذشته که در مراسمهای مذهبی و جشنها، 100اسب و 1000گاو و 10هزارگوسپند را برای خدایان پنداری قربانی میکردند، به مردمان آموخت که تنها فدیه و پیشکش به پیشگاه یگانه آفریدگار جهان، اندیشه و گفتار و کردار نیک انسان است. (هات34بند1): «ای مزدا، کردار و گفتار نیک و پرستش بیریایی که در پرتو آنها مردم از بخشایش جاودانی(:امرداد) و پارسایی و نیروی معنوی و رسایی برخوردار میگردند همه را نخست به تو ای خداوند هستی بخش پیشکش مینماییم.»
رهآورد زرتشتیزه شدن «مهرگان»، تبدیل روز قربانیهای خونین، به روز جشنمهرگان بود. باید دانست که واژهی «جَشَن» از ریشه «یَسَن» و «یَشت» است که در اوستا به معنی نیایش و ستایش دینورزانه میباشد و مقصود از آن مهمانی سرورانگیز نیایش و ستایش به پیشگاه اهورامزدا است که همراه با کامرانی، نشاط و بهرهی معنوی است. اشوزرتشت و رهروانش چنان کردند که آن مهرگان لبریز از نعرههای مستانه و شبهنگام همراه با قربانیهای خونین و شُرب مواد سُکرآور؛ جای خود را به شور خداجویی و دین باوری راستین داد و لانههای جهل و شرک، حریم ستایش خردمندانه پروردگار یکتا شد...
دومین جشن و مراسم مذهبی زرتشتیان که در فصل پاییز برگزار میشود، «گهنبار اَیاسرمگاه»(:اَیاثریمه) است. این جشن از روز اشتادایزد و مهرماه در گاهنمای زرتشتی برابر با 20مهر در تقویم خورشیدی است. واژهی «گهنبار» کوتاه شدهی واژهی «گاهانبار» است؛ یعنی گاهها و زمانهای به ثمر رسیدن و بار آمدن. این جشنها در شش هنگام یا شش «چَهره» برگزار میشوند و برگزاری آنها بهمدت 5روز ادامه دارد. فلسفهی برگزاری جشنهای ششگانهی «گهنبارها» در طول سال به مسالهی گرامیداشت شش مرحلهی آفرینش در فرهنگ زرتشتی باز میگردد. در فرهنگ زرتشتی آموخته میشود که آفرینش جهان در شش مرحله صورت پذیرفته است. در مرحلهی نخست آسمان، در مرحلهی دوم آبها، در مرحلهی سوم زمین، در مرحلهی چهارم گیاهان، در مرحلهی پنجم جانوران و در آخرین مرحله یا مرحلهی ششم انسان آفریده شد. برگزاری جشن در چهره گهنبار اَیاسرمگاه به منظور نیایش به درگاه پروردگار یکتا و سپاسگذاری از برای آفرینش گیاهان است.
سرآغار چهرههای ششگانهی گهنبار، آیین «واجیشتگهنبار» است. مکان برپایی آیین «واجیشتگهنبار» در محل آتشکده و در مجاورت «آتشورهرام»(3) میباشد. این آیین در سپیدهدم نخستین روز از چهرهیگهنبار توسط موبدان «هوشت»(4) و همراه با باشندگی زرتشتیان برپا میشود. یکی از موبدان که «زوت» نام دارد بخشهایی از 72هات «یسنا»(5) را میسراید و موبدی دیگر که «راسپی» نامیده میشود در سرودن بخشهایی از «یسنا» با زوت همکاری میکند. این مراسم «یَزشنخوانی» نام دارد و در اتاق مجاور محل نگهداری آتشورهرام که «یزشنگاه» نامیده میشود، برگزار میگردد. در هنگام یزشنخوانی و سرودن یسنا، شربت «پراهوم» توسط موبدان تهیه میشود. این شربت از کوبیدن و نرمکردن ساقههای گیاه «هوم»(6) با آب در هاون مخصوص برنجی بهدست میآید. این شربت در پایان مراسم در ظرفهای کوچکی ریخته میشود و برای آشامیدن در اختیار باشندگان در مراسم قرار میگیرد.
در بسیاری از روستاهای زرتشتینشین یزد که هنوز معماری سنتی و بومی پایدار مانده است، سنت برپایی گهنبار در خانهها پابرجاست. اهل خانه از مدتی پیش از زمان گهنبار، در تدارک آن میکوشند. لُرک و خوراکیهای لازم برای گهنبار را تهیه میکنند، یک روز پیش از گهنبار خانه را جارو و آبپاشی میکنند، گلسفید در «پِسکَمِمَس»(7) و بیرون خانه میپاشند و سفرهی گهنبار را در پسکممس میگسترانند و آنچه برای مراسم مذهبی بایسته است، در آن قرار میدهند. موبد با باشندگی مردم روستا در یکایک خانههایی که در آنها گهنبار برگزار میشود، حاضر میشود. موبد در پسکممس به کنار سفرهی گهنبار مینشیند، باشندگان در حیاط و دیگر اتاقهای خانه مینشینند. موبد با صدایی رسا نام درگذشتگانی را که گهنبار بهیاد و دهش او برگزار میشود را اعلام میکند. سپس با فرمان موبد باشندگان بهپا میخیزند و هماهنگ با موبد رو بهسوی روشنایی میکنند و همآوا با موبد اوستا میخوانند و «کُشتی»(8) تازه میکنند.
با اشارهی موبد یکی از بانوان که در تدارک خوراکی سنتی است، اقدام به تهیهی «سیر و سداب»(9) میکند و پس از فراهم شدن آن را در کاسهای روزین یا مسی میریزد و به پسکممس میآورد. موبد نیایشهای بایسته آیین گهنبار(:جشنخوانی) را میسراید و همزمان میوههای درون سینی را به اندازههای مناسب میبرد. در پایان جشنخوانی از میهمانان با میوه و لُرک پذیرایی میشود. این آیین در تهران و کرمان بیشتر در آتشکده یا تالارهای مجاور آن به صورت همگانی برگزار میشود.
سومین جشن و مراسم مذهبی زرتشتیان که در فصل پاییز برگزار میشود، «جشن آبانگان» است. این جشن به روز آبانایزد و آبانماه در گاهنمای زرتشتی برابر با 4آبان در تقویم خورشیدی برپا میشود. واژهی «آب» از «آپ» اوستایی گرفته شده و به همین گونه در زبان پهلوی رواج داشته است. صیغهی جمع این واژه بهصورت «آپان»(:آبان) نام هشتمین ماه سال و دهمین روز ماه در گاهنمای زرتشتی است. پاسبانی این ماه و این روز به فرشتهی نگهبان آبهای روان و ایستا و دریاها و رودها و چشمهسارها، «آناهیتا»(10) سپرده شده است. در روز این جشن در روستاهایی که هنوز آب روان در جوی قنات وجود دارد، زرتشتیان آن محل بهویژه بانوان به کنار آب روان میروند و با خواندن بخشی از اوستا نامور به «آبزور»(:آبانیشت) که در احترام به آب اهوراآفریده سروده شده، به سپاسگذاری از آفریدگار جهان میپردازند. در شهرهای بزرگ چون تهران این جشن در تالارهای مجاور آتشکده با برگزاری سخنرانی پیرامون فلسفهی جشنها بهویژه نقش آب در زندگی انسان، برگزار شده و با برنامههای شاد پی گرفته میشود.
در روایات تاریخی از جمله رویدادهایی که در این روز صورت پذیرفته، حادثهای است که به روزگار جنگهای میان ایرانیان و تورانیان باز میگردد. به فرمان «افراسیاب» کاریزها و نهرهای آب ویران و پُر شد. در برابر این ویرانگری افراسیاب تورانی، «زو» پسر تهماسب فرمان داد تا آن کاریزها را آباد و لایروبی کنند. پس از این اقدام و مرمت آب راههها، بار دیگر آب در کاریزها روان گردید و مردم بالندگی آبها را جشن گرفتند. دیگر آنکه میگویند در این روز مردم از خبر سرنگونی «ضحاک» به دست «فریدون» آگاهی یافتند. از آن پس مردمان دورانی دراز ایمن و آسوده خاطر به کار و زندگی خود پرداختند. انگیزهی دیگر که برای برگزاری این جشن یاد میکنند پایان پذیرفتن خشکسالی است که هشتسال به درازا کشید. در این خشکسالی 8ساله در ایران باران نبارید و بر اثر این مصیبت، خشکسالی و قحطی بهوجود آمد. بسیاری از مردم تلف شدند و بسیاری ترک شهر و دیار کردند و به سرزمینهای دیگر روی نهادند. سرانجام پس از 8سال در چنین روزی باران بارید و خشکسالی و بیماری و ناداری و رنج از میان رفت. بههمین جهت مردمان این روز را گرامی داشته و هرسال به جشن و سرور و شادمانی پرداختند.
چهارمین جشن و مراسم مذهبی زرتشتیان که در فصل پاییز برگزار میشود، «جشن آذرگان» است. جشن آذرگان در روز آذرایزد و آذرماه در گاهنمای زرتشتی برابر با 3آذر در تقویم خورشیدی برگزار میشود. واژهی «آذر» که در گویش فارسی بهصورت «آتش» بیان میشود، یکی از عناصر چهارگانهی جهان آفرینش نامور به «چهار آخشیج»(11) است. زرتشتیان همواره آتش را بهعنوان بهترین و سریعترین عنصر پاک کننده، گرامی داشتهاند. بهدینان از آن روی که پرستش سوی خود را «روشنایی»(نور) میشمارند برای نیایش و ستایش اهورامزدا به آتشکده یا مکانی که روشنایی وجود دارد، روی میآورند.
در روز جشنآذرگان زرتشتیان با لباسی آراسته و تمیز به آتشکده میروند و پس از بجای آوردن نیایشهای روزانه، همراه با موبدان با خواندن اوستای «آتشنیایش» به سپاسگذاری از پروردگار جهانآفرین میپردازند و «ایزد آذر»(:فرشتهی نگهبان آتش) را گرامی میدارند. برگزاری جشنآذرگان هماکنون بر دوش انجمنموبدان است و همه ساله به کوشش انجمنموبدان در این روز زرتشتیان گردهم میآیند و با برپایی آیینهای مذهبی و برنامههای شاد، جشنآذرگان را برگزار میکنند.
پنجمین و آخرین جشن و مراسم مذهبی زرتشتیان که در فصل پاییز برگزار میشود، آیینهای «شب چله» است. «چله» که برخی برای نامیدن آن از واژهی غیرایرانی «یلدا» بهره میگیرند، آیینی است که در بلندترین شب سال صورت میپذیرد. در روزگار باستان، پیش از ظهور اَشوزرتشت مردمانی که در فلاتایران میزیستند، بیشتر زندگی خود را به کشاورزی و دامپروری میگذراندند. در نگاه این مردمان سادهدل تضادهای موجود در طبیعت چون سپیدی و سیاهی، روشنایی و تاریکی، روز و شب، گرما و سرما جلوههایی از نیروهای خیر و شر شمرده میشد. برای این مردمان روز، روشنایی و گرما چون هنگام کار و کوشش، خوشی و بالندگی بود، عزیز و گرامی، و در مقابل شب تاریک از آن جهت که مترادف با توقف کار، گسترش تاریکی و سرما و نیز فرورفتن جهان در ظلمت بود، زیانآور شمرده میشد. اینان در شبهای سرد زمستان گردهم میآمدند و آتش میافروختند تا روشنایی را افزون سازند. هنگامی که درازترین شب سال یعنی آخرین شب از ماه آذر فرا میرسید، به انگیزهی اینکه از فردای آن شب، روشنایی بیشتر و روزها درازتر خواهد شد، گرد هم آمده، شادی می کردند.ایرانیان، میوههایی را که تا آن زمان سالم مانده بود با خشکبار و خوراکیهای دیگر فراهم میکردند و در شبچله تا پاسی از شب را با شادی و سرور میگذراندند.
اکنون نیز زرتشتیان در شبچله که آخرین شب از ماه آذر است، گرد هم میآیند. خویشان و آشنایان یکی از خانهها را برای گرد هم آمدن انتخاب میکنند. آنها بیشتر خانهی «بامسها» و «ممسها»(پدربزرگها و مادربزرگها) را برای این کار ترجیح میدهند. هر خانواده میوههایی مانند خربزه، سیب، بِه، انگور و بهویژه هندوانه و انار که رنگ سرخ دارند را تهیه میکنند و با خود به جشن شب چله میآورند. رنگ سرخ، رنگ آتش و رنگی است که هنگام رفتن و فراز آمدن آفتاب در غروب و سپیدهدمان در سینهی آسمان دیده میشود و در فرهنگ ایرانیانباستان از جایگاه ویژهای برخوردار بوده. میهمانان شبچله تا پاسی از شب همه دور هم مینشینند و با خوراکیهایی چون شیرینی، شربت و میوه از باشندگان پذیرایی میشود. ممسها داستانهای شیرین روزگاران گذشته را برای بچهها تعریف میکنند و بامسها داستانهایی از شاهنامه را میخوانند. همه با شادی و سرور، جشن شبچله را پشتسر میگذارند. با فرا رسیدن «گاهاُشیهن»(12) همگی همازور شده و در نیایش دستجمعی همبهره میشوند. گاهی برگزاری جشن شبچله را تا سپیدهدم ادامه میدهند و گروهی زایش نور پس از شبی تیره را به تماشا مینشینند.
دین و دینداری افزون باد
پینوشت:
1: شمار این جشنهای ماهانه در ماه «دی» بیش از یکی بوده و شامل 4جشن دیگان است.
2: لُرک، آجیل مخصوصی است که از هفت مغز و برگهی خشک فراهم میآید. زرتشتیان از لُرک در برپایی مراسم گوناگون مذهبی چون جشنهای ماهیانه، گهنبارها، سدرهپوشی، عروسی و... بهره میگیرند.
3: در فرهنگ زرتشتی، والاترین و پاکترین صورت آتش در جهانجسمانی، «آتشورهرام» نامیده میشود. این آتش، پیوسته از ١٧آتش پیشههای مختلف است. شوند این گوناگونی، نهفته بودن امواج افکار هریک از ایشان در آتش برگرفته است. در نتیجه آتشهای برگرفته از پیشهوران، هر یک دارای امواج افکار همان پیشهوران است. این شوند آن میشود که آتشورهرام آتشکده از امواج گروههای گوناگون مردمان پدید آید و نماد همازوری هازمان بهدینان و چونان پرچمی از برای ایشان باشد. باید دانست که این آتش حرمت بسیار دارد و بزرگساختن این آتش، شرایطی ویژه و مکانی پاک را طلب میکند. هماکنون در ایران دو آتشورهرام فروزان است. یکی از این آتشهایورهرام در یزد و دیگری در کرمان تختنشین است.
فلسفهی نهادن آتش در پرستشگاه زرتشتیان، جلب کردن توجه نیایشکنندگان به سوی موثر حقیقی وجود، یعنی «نور» است. «نور»، رازآمیزترین پدیدهی هستی است. در کتاب «اوستا» از ذاتگوهرین «اهورامزدا»، باعنوان «اَنغرئوچنگهام»(:ذاتنوربیپایان) یاد میشود. این سخن در کتاب پهلوی «دینکرد» به گونهی «roshne.e.bon.roshn»(:روشناییبنیادهمهیروشناییها) بیان شده. و این همان است که «شهابالدینسهروردی» در گفتمان یزدانشناسی خویش، آن را بهصورت «نورالانوار» بیان داشته است. از نگاه عرفانزرتشتی، همهی جلوههای گوناگون آفرینش، سرشته از یک اصل نهایی هستند، و آن اصل نهایی، «نور» است. بهزبان سادهتر همه چیز از نور ساخته شده و وابسته و همبسته با نور است. درختان و گیاهان همه بهسوی نور رشد میکنند و در نور ادامهی زندگی برایشان ممکن است. انسان نیز بهمانند دیگر موجودات زنده تنها در کنار نور میتواند به هستی خود ادامه دهد. در کتاب دینکرد میخوانیم: «هر پرتویی از نور، ذرهای از ذات بیکران روشنایی و یکی از مظاهر بیپایان اوست.» سهروردی نیز بر این گمان بوده و مینویسد: «نور، موثر حقیقی وجود و بینیاز از تعریف است.» بیشک یک چنین جهانبینی والایی، همواره در جستجوی ردپایی پیکرمند از نور در جهان جسمانی است. مغان زرتشتی این ردپا را به درستی در شرارههای نورافروز آتش یافتند. چه، آتش پدیدهای است برخاسته از عشق که ذاتش تنها با راستی سازگار و از دورنگی و ناراستی بیزار است. «سهروردی» در اثر گرانسنگ «حکمتالاشراق» پیرامون آتش و پیوند آن با نور ذات خداوندی مینویسد: «آتش کنایه از جمال سرمدی ذات حقتعالی و معرفت محض است.» از همین روست که زرتشتیان در هنگام نماز و نیایش، رو بهسوی روشنایی میکنند و پرستشسوی خویش را نور قرار دادهاند. زیرا انسان در برابر روشنی و نورافشانی شرارههای آتش، احساس نزدیکی بیشتری به حقیقت هستی یا «ذات بیکران نور» میکند.
4: واژهی «هوشت»(:Husht) برای نامور ساختن موبدانی است که اجرای مراسم دینی در هر محل یا روستا را بر دوش دارند.
5: واژهی «یسنا» مترادف با نیایش و ستایش است که در گویش پهلوی بهصورت «یزشن» درآمده. یسنا محوریترین بخش اوستا و مشتمل بر 72فصل است که هریک از این فصلها را یک «هائیتی» یا «هات» مینامند. «گاتها» کتاب آسمانی زرتشتیان چون نگینی در دل «یسنا» قرار داده شده. این 17سرودهی مینوی، کهنترین بخش اوستا از لحاظ گویشی است. پس از گاتها، کهنترین بخش یسنا و البته اوستا، «هفتهات»(:هپتنگهایتی) است که شامل «یسنا هات:35و36و37و38و39و40و41و42» میشود. نگارنده به پیروی از «پروفسور جکسن»، «دستور دکتر مانکجیدهالا»، «دستور رستمشهزادی» و «دکتر علیاکبرجعفری» بر این باور است که «هفتهات» و چند بند دیگر یسنا، از مریدان نزدیک اشوزرتشت و نخستین دینآوران است و سایر هاتهای یسنا را پیروان همین مریدان و آموزگاران نخستین دین در ادوار بعد سرودهاند، چنانکه کتاب یسنا را میتوان زرتشتیترین متن زرتشتی و به زبانی دیگر سرودهای نخستین دینآوران و دینورزان به شمار آورد. در کتاب سومدینکرد کردهی7 میخوانیم که مانترههای جدا از گاتها را شاگردان اشوزرتشت از راه معرفت و ژرفاندیشی در هستی دریافت(:شهود) کردهاند.
6: «اوستا» گیاه «هوم» را در شمار گیاهان سپند شمرده است. موبدان از دیرباز برای برگزاری آیینهای مذهبی از این گیاه بهره میگیرند. گیاه «هوم» دارای ساقههای باریکی است که خواص دارویی بسیار دارد.
7: در معماری سنتی به بخشی از خانههای زرتشتیان گفته میشود که پاکیزه نگه داشته شده و برای انجام مراسم مذهبی چون گستراندن سفرههای آیینی مورد استفاده قرار میگیرد.
8: «سِدرِه» و «کُشتی» نشانههای بیرونی پیروان دین زرتشتی است. «سدره» پیراهنی است 9تکه، بییقه، آستین کوتاه، سفید، ساده و گشاد که از الیاف طبیعی فراهم شده است. 9تکه بودن این پیراهن یادآور 9پایه جهانبینی زرتشتی است. «کُشتی» ریسمان کمربندی است که روی سدره بسته میشود. کشتی از 72رشته نخ پشم سفید بافته میشود. عدد72 اشاره به 72هات یسنا دارد. این 72رشته خود به 6رشته تقسیم میشود که هر کدام متشکل از 12رشته است. عدد12 اشاره به 12ماه سال دارد و عدد6 اشاره به شش چهرهی گهنبار است. کشتی را 3بار به دور کمر میبندند که اشاره به 3آموزهی اندیشه و گفتار و کردار نیک است. کشتی را 2بار در جلو و 2بار در عقب گره میزنند. این 4گره چنانکه در باب دهم کتاب «سد در نثر» گفته میشود بهترتیب گواهی دادن به هستی خدای یگانه، گواهی دادن به برحق بودن دین مزدیسنا، گواهی دادن به پیامبری اشوزرتشت و در گره چهارم گواهی دادن به اصول دین مزدیسنا است. زرتشتیان در شبانهروز دستکم 5بار هنگام خواندن نماز کشتیتازه میکنند(:آن را باز کرده، اوستا خوانده، دوباره میبندند).
9: «سیر و سداب» نوعی خوراکی آیینی زرتشتیان است که از سرخ کردن «سیر» همراه با برگهای خورد شدهی گیاه «سداب» در روغن همراه با سرکه فراهم میشود.
10: در اوستا بخش «یشتها»، یشت پنجم نامور به «آبانیشت» در توصیف مقام و ستایش این فرشته(ایزد) است.
11: این چهار آخشیج که به مفهوم محیطزیست و طبیعت معنا میبخشند، عبارتاند از «آتش»، «آب»، «خاک» و «هوا». در فرهنگ زرتشتی، خویشکاری هر زرتشتی است که از آلودن هریک از این عناصر اهوراآفریده بپرهیزد. این چیزی است که شاید در نیمسدهای اخیر هازمان(:جامعه) بشری بدان واقف شده و برای پاکیزه نگهداشتن محیطزیست کوشش میکند.
12: یکی از گاههای پنجگانهی نماز در دین زرتشتی(آخرینگاه) که پس از نیمهشب تا پیش از سپیدهدم همراه با کُشتی تازه کردن، خوانده میشود.
- مه فرهش